رئال‌پولیتیک پ‌ک‌ک در بن‌بست

نقد و بررسی مارکسیستی پ‌ک‌ک و جریان‌های زیرشاخهٔ آن در تئوری و پراکسیس

مقدمه

نسخه‌ی کوتاه‌تر این مقاله با ترجمه‌ی رفیق گرانقدر و انقلابی، فرهاد شریفی، در سایت شخصی‌ام و دیگر صفحات مجازی منتشر شده است. این نسخه در حقیقت، نسخه‌ی تکمیلی و به‌روزتر شده‌ی نسخه‌ی انگلیسی است که با اعمال یک‌سری تغییرات جزئی آماده گردیده است. علاوه بر نسخه‌ی انگلیسی، قسمت‌هایی را پیش‌تر به فارسی منتشر کرده بودم، اما این ویراست، به‌روزترین نسخه‌ی مقاله است. تا جایی که فضا مجال داده، کوشیده‌ام تصویری واقعی از پ‌ک‌ک ارائه دهم و با نقدی کاملاً انقلابی و مارکسیستی، ماهیت جریان تماماً خلقی پ‌ک‌ک را روشن سازم. از رفیق عبدالباسط سلیمانی به خاطر ویرایش نسخه‌ی فارسی صمیمانه تشکر می‌کنم.

صحبت کردن درباره‌ی پ‌ک‌ک بسیار دشوار است؛ زیرا پ‌ک‌ک نه به مثابه‌ی یک حزب سیاسی یکدست با فراکسیون‌های مختلف، بلکه به‌عنوان یک جنبش پست‌مدرن کویرفرونت پدیدار می‌شود. جریانی که از چپ تا راست، سوسیالیست تا فاشیست، عارف تا مسلمان افراطی، آتئیست تا سلفیست، علوی، سنی، شیعه‌ی اثنی‌عشری، ناسیونالیست، انترناسیونالیست، فمینیست و آنتی‌فمینیست و حاملان و حامیان انواع و اقسام ایدئولوژی را زیر یک چتر سیاسی و حول امور مختلف گرد آورده است. بنابراین نقد پ‌ک‌ک و جریان‌های زیرمجموعه‌اش از این منظر دشوار است؛ زیرا این شترگاوپلنگ عجیب هرگونه نقد کلی و عینی را با واکنش بخشی از هوادارانش خنثی می‌کند.

پ‌ک‌ک، با هر نقدی که به درستی یا نادرستی به آن وارد باشد و با هر میزان از نزدیکی یا دوری خوانندگان این متن به این جنبش فراگیر پوپولیستی «کویرفرونت»، در حال حاضر یکی از قوی‌ترین و تأثیرگذارترین نیروها در عرصه‌ی رئال‌پولیتیک است؛ نه‌تنها در ترکیه، بلکه در کل خاورمیانه. حضور پ‌ک‌ک تا جایی پررنگ است که هیچ تلاشی از سوی نیروهای امپریالیستی یا دولت‌های منطقه برای دخالت در معادلات سیاسی عراق، سوریه، ترکیه و ایران، بدون در نظر گرفتن نقش این جنبش و تشکیلات پوپولیستی آن قابل تصور نیست. پ‌ک‌ک برخلاف تصور چپ‌های هپروتی اروپایی نه جریانی آنارشیستی یا سوسیالیستی و انقلابی، بلکه جریانی مرتجع و پوپولیستی در خدمت رئال‌پولیتیک امپریالیستی است.

اگر بخشی از پ‌ک‌ک سال‌ها در سوریه کوچک‌ترین درگیری با جمهوری اسلامی نداشت و عملاً در برابر تروریسم برون‌مرزی جمهوری اسلامی سکوت اختیار می‌کرد، بخشی دیگر که خود را «کودار» و «پژاک» معرفی می‌کرد، در کردستان ایران برای مناسبت‌های مذهبی همچون عاشورا و تولد پیامبر اسلام بیانیه صادر می‌کرد و حتی اعلام می‌نمود در صورت دخالت آمریکا در ایران، در کنار جمهوری اسلامی خواهد ایستاد.

پرداختن به پ‌ک‌ک از این منظر اهمیت ندارد که این نیرو واجد تفکر و اندیشه‌ای عمیق است. پ‌ک‌ک در کلیت خود با هرگونه روشنگری نظری و سیاسی دشمنی دارد و کادرها و فعالین این سازمان همچون سازمان مجاهدین، انسان‌هایی فاقد درک و شعور تئوریک‌اند. به معنای واقعی کلمه، بخش وسیعی از هواداران و اعضای پ‌ک‌ک انسان‌هایی مسخ‌شده و از خودبیگانه‌اند که جز پروپاگاندای احساسی و پوپولیستی، چیزی تئوریک، نظری، تاریخی یا سیاسی در چنته ندارند. پرداختن به پ‌ک‌ک تنها به این دلیل اهمیت دارد که این نیروی پوپولیست کویرفرونت، علیرغم نداشتن یک خاستگاه نظری و سیاسی روشن و علیرغم انکار ماهیت بورژوایی و ارتجاعی خود از سوی هوادارانش، توانسته به نیرویی سیال در عرصه‌ی عملی، نظامی، جنبشی و سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی بدل شود و به عاملی چشمگیر و غیرقابل‌انکار در فضای سیاسی جهانی در سطح گفتمانی و سیاسی تبدیل گردد.

وقتی از پ‌ک‌ک سخن می‌گوییم، منظور تنها نیروهای مستقر در قندیل نیست، بلکه همه‌ی گروه‌ها، احزاب و زیرمجموعه‌های آن در ایران، عراق، سوریه و ترکیه و نیز جنبش سیاسی–اجتماعی هوادارانش در اروپا و ترکیه مدنظر است. من هیچ تفاوت استراتژیک و ایدئولوژیک میان پژاک، ی‌پ‌گ، ی‌پ‌ژ و جریان پارلمانتاریست کردی در ترکیه با نیروهای نظامی پ‌ک‌ک در قندیل نمی‌بینم. مگر آنکه روزی درون پ‌ک‌ک فراکسیونی واقعاً انقلابی و کمونیستی پدید آید که پرچمدار رئال‌پولیتیک انقلابی علیه رئال‌پولیتیک امپریالیستی آپوییستی باشد؛ در آن صورت می‌توان از تفاوت استراتژیک سخن گفت. تا زمانی که چنین فراکسیونی وجود نداشته باشد، دفاع کامل از پ‌ک‌ک به معنای قرار گرفتن در زیرمجموعه‌ی رئال‌پولیتیک امپریالیستی است.

پ‌ک‌ک حتی در اوج مبارزه‌ی مسلحانه‌ی خود علیه ترکیه، داعش یا سپاه پاسداران نیز در چارچوب رئال‌پولیتیک باقی ماند و هر روز بیشتر خود را با رئال‌پولیتیک امپریالیستی تطبیق داده است. این جریان شباهت بسیاری به حزب چپ آلمان (Die Linke) دارد که یکی از نزدیک‌ترین متحدان پ‌ک‌ک در اروپاست. از آن‌جا که در مقاله‌ای دیگر به نقد و بررسی حزب چپ پرداخته بودم، در اینجا از تکرار آن صرف‌نظر می‌کنم.

اما باید افزود که از زمان نگارش آن مقاله، حزب چپ بیش‌ازپیش به حزبی ملیتاریست و طرفدار ناتو و اسرائیل تبدیل شده و توافق عمومی آنتی‌ملیتاریستی خود را به کلی زیر پا گذاشته است. همان‌گونه که حزب چپ آلمان به‌عنوان یک حزب پست‌مدرن، گفتمان رئال‌پولیتیک امپریالیستی را نمایندگی می‌کند و از این منظر تفاوت چندانی با حزب دموکرات مسیحی ندارد، پ‌ک‌ک نیز به نام آنارشیسم در شمال و شرق سوریه پیش از جنگ غزه با رژیم بشار اسد وارد ائتلاف شد و پس از سقوط آن رژیم با رژیم اسلامی احمد شرع بیانیه‌ی مشترک صادر کرد و خواهان تبدیل شدن به بخشی از فاشیسم سوری گردید. این در حالی است که احمد شرع و اسلام‌گرایان حاکم در دمشق تنها در پی خرید زمان برای حمله‌ای سراسری به مناطق تحت نفوذ نیروهای کرد در شمال و شرق سوریه بودند. زمانی که توازن قوا به نفع احمد شرع تغییر کند و دولت فاشیست ترکیه با اسلام‌گرایان دمشق همکاری اطلاعاتی، لجستیکی و نظامی کامل انجام دهد، شمال و شرق سوریه از هر سو آماج حملات خواهد شد و جنگی طولانی‌مدت آغاز می‌شود که تنها با جنگ داعش در سال ۲۰۱۴ و حمله‌ی رژیم صهیونیستی به غزه قابل مقایسه است. یکی از دلایل حمایت نیروهای کرد وابسته به پ‌ک‌ک در روژاوا از رژیم اسرائیل نیز همین ترس از همکاری دمشق و آنکارا برای تسلیم کامل ه‌د‌س، ی‌پ‌گ و ی‌پ‌ژ است.

پ‌ک‌ک دقیقاً در کنار رژیمی ایستاده است که دستگاه‌های اطلاعاتی‌اش در تسلیم «پیشوا»ی این حزب به رژیم ترکیه همکاری مستقیم داشتند؛ و بدون همکاری موساد، دستگیری و تحویل اوجالان به ترکیه تقریباً غیرممکن بود. زمانی که کردهای مقیم آلمان نزدیک به پ‌ک‌ک علیه دستگیری اوجالان توسط موساد اعتراض کردند، سفارت اسرائیل در برلین در سال ۱۹۹۹ بر روی تظاهرکنندگان آتش گشود و سه نفر را در روز روشن به قتل رساند. پلیس آلمان به‌جای دستگیری قاتلان اسرائیلی، بیش از هزار کرد را در همان روزها بازداشت کرد.

تنها تفاوت حزب چپ آلمان و پ‌ک‌ک در این است که بخشی از حزب چپ، هرچند پست‌مدرنیسم را پذیرفته، اما به‌طور کلی با مارکسیسم اعلام دشمنی نکرده است و همچنان خود را پیرو سنت چپ، شبه‌مارکسیستی، جناح چپ سوسیال‌دموکراسی و اخیراً «رفورمیسم رادیکال» معرفی می‌کند. این در حالی است که پ‌ک‌ک به‌طور کامل، حتی اقتدارگرایانه‌ترین شکل سوسیالیسم اردوگاهی را کنار گذاشته و به‌عنوان نیرویی مطلقاً پست‌مدرن، آنتی‌مارکسیست و آنتی‌کمونیست ظاهر شده است.

اعضا و هواداران پ‌ک‌ک از طیف‌های گوناگون می‌آیند و به هر تئوری و عقیده‌ای احترام پوپولیستی می‌گذارند، اما وقتی سخن از مارکسیسم و کمونیسم به میان می‌آید، این پست‌مدرن‌های مسخ‌شده بی‌درنگ مارکسیست‌ها را دگماتیک می‌نامند و مارکسیسم را به ایدئولوژی‌ای تقلیل می‌دهند که جهان را تک‌بعدی می‌بیند.

برای روشن‌تر شدن موضوعاتی که به آن‌ها اشاره کردم، علاوه بر بازنویسی و بازخوانی مطالب قدیمی‌تر، لازم می‌دانم به بررسی آخرین تغییر و تحولات فکری و سیاسی پ‌ک‌ک و زیرشاخه‌هایش بپردازم. در سال‌ها و ماه‌های اخیر، مجموعه‌ای از چپ‌های ناسیونالیست کرد کویرفرونت مقیم اروپا کوشیده‌اند با مصادره‌ی جنبش کمونیستی در کردستان تاریخی، تصویری رمانتیک و ناسیونالیستی ارائه دهند. اکثریت این افراد از هواداران پ‌ک‌ک در خارج از کشور هستند که برای سایت‌هایی همچون «کومار» مقالات به ظاهر آکادمیک می‌نویسند. واقعیت این است که چنین متونی، فارغ از ظاهر آکادمیکشان، گونه‌ای تاریخ‌نگاری جعلی و رویزیونیستی‌اند که کشمکش‌های بین سوسیالیست‌ها، مذهبی‌ها و ناسیونالیست‌ها را تحریف کرده و می‌کوشند مبارزه‌ی قهرمانانه‌ی کمونیست‌ها در کردستان را به پای ناسیونالیسم ملت تحت ستم بنویسند، آشتی طبقاتی را جایگزین مبارزه‌ی طبقاتی کنند و مفهوم دست‌راستیِ «اتنیک» را به جای مفهوم «ملت» بنشانند.

این جریان به ظاهر پروگرسیو پست‌مدرن در مسئله‌ی فلسطین با رهبری پ‌ک‌ک زاویه دارد. نویسندگان سایت «کومار»، برخلاف رهبری پ‌ک‌ک، آشکارا در کنار رژیم اسرائیل نایستاده‌اند و هنوز نیم‌بند علیه نسل‌کشی در غزه موضع می‌گیرند. فاجعه‌ای که اسرائیل بر سر مردم فلسطین آورده و حمایت دولت‌های امپریالیستی اروپایی از این جنایت عریان، همراه با سرکوب مبارزات پروفلسطین در اروپا، باعث شده میان بخشی از کردهای ناسیونالیست هوادار پ‌ک‌ک در اروپا و رهبری پروصهیونیست آن هماهنگی کامل وجود نداشته باشد. بخشی از این ناهماهنگی ناشی از موقعیت زیستی کسانی است که هر روزه تبعیض و خشونت دولت‌های اروپایی را تجربه می‌کنند و برخلاف سران حزبشان در کنار جلادان مردم فلسطین نمی‌ایستند. این شکاف را می‌توان در میان پناهجویان نسل دومی نیز مشاهده کرد که به جنبش پروفلسطین پیوسته‌اند.

برخی از فرزندان «اکس‌مسلم»های فاشیست علیه خانواده‌های خود طغیان کرده و به مدافعان جدی رهایی مردم فلسطین بدل شده‌اند؛ چراکه نمی‌خواهند مانند پدران و مادرانشان «چاقوی قصاب» خود را بلیسند. برای کسانی که به پ‌ک‌ک نزدیک بوده‌اند و سرکوب رژیم پسافاشیستی آلمان (به‌عنوان بزرگ‌ترین متحد اسرائیل پس از آمریکا) علیه اعضای پ‌ک‌ک را دیده‌اند، حمایت از اسرائیل به معنای حمایت از بردگی خویش است. بنابراین اگر اعضای پ‌ک‌ک در آلمان با اسرائیل همسو نیستند، دلیل آن انقلابی بودنشان نیست، بلکه واکنشی است بی‌واسطه به دولت آلمان که حامی اسرائیل و ترکیه است و ده‌ها کردِ حامی پ‌ک‌ک را به رژیم ترکیه تحویل داده است.

لینک دانلود کل مقاله

From the Jewish Question to Zio-Fascism

A Materialist and Historical Examination of the Palestinian Question

In this article, an attempt is made to examine recent issues and the war between the fascist regime of Israel and the Islamic fascist faction Hamas from a Marxist perspective. As a communist defender of the oppressed, I aim to advocate for the liberation of the Palestinian people from the clutches of Islamic and Zionist fascism, as well as other imperialist alternatives within the framework of realpolitik. It should be noted that the recent conflict, which began on October 7, 2023, in response to Hamas’s crimes (including an attack on October 5, where they targeted a civilian party and arrested and executed non-combatants), is one of the wars that has seen Zionist fascism reunite amidst the corruption of Netanyahu. Widespread racial hatred against Palestinians exists in Israeli society, and there has been a convergence of governments and realpolitik parties from both the left and right, along with fascist elements in European parliaments.

These circumstances have paved the way for the establishment of an absolute military government in Israel and the criminalization of political activities associated with the Palestinian people in ostensibly democratic Western countries. Consistently, across multiple instances (in 2008, 2012, 2014, 2021, 2022, and this recent conflict in October 2023), the fascist Hamas movement has provided a pretext for the occupying Israeli regime to bombard the people of Gaza. The primary victims of these airstrikes are not the children of Hamas leaders residing in comfortable Western locations; instead, they are workers, laborers, children, and elderly individuals who have been ensnared by Zionist fascism and Islamic barbarism and fascism within the world’s largest open-air prison—the Gaza Strip.

In this regard, it is necessary to mention that as a communist fighter who is defending the right to self-determination which is a fundamental principle of international law and applies to the fate of the Palestinian people (meaning they need to determin thier fate) and an opponent of Islamic and Zionist fascism, I consider any defense of Israel by anyone or any force as a complicity and a crime beyond any crime. My stance is similar and applies to any alignment with Hamas, which I view it as a microscopic fascist entity. The only difference between the fascist and imperialist occupier regime of Israel and Hamas movement lies in the scale and dimensions of the atrocities committed.

If Hitler’s Nazi regime turned the world into hell for humanity during its 12-year reign, the fascist Israeli regime has systematically perpetrated mass killings of Palestinians since May 14, 1938—the day of Nakba. They forcibly displace Palestinians from their land and, if they resist, subject them to death and bombardment. It is interesting that a group of Europeans, known as left-liberals or ‘vegans’ (romantic cannibals), make statements such as: ‘Israeli soldiers wear vegan attire’ or ‘There is no execution in Israel.’ to absolve their conscience from a fascist torment: a torment inflicted upon six million Palestinians who have been displaced by the occupier Israeli regime and thousands of children incinerated by this occupier in the flames of war.

From a Western perspective, it seems that killing a human is only considered inhumane when it happens up close—when someone’s throat is slit with a knife or they are executed and hanged. However, when humans are collectively executed through bombings, the “humanitarian” sensibilities of European killers remain untouched. It is not without reason that Frantz Fanon stated that those who have spoken most about humanity have killed more humans than anyone else.

This article briefly examines the Jewish question and the recent developments. While part of the content was written during the opening of the U.S. embassy in Jerusalem under Trump, I have omitted repeating old statements.

I dedicate this piece to all those who stand against fascism—whether European, Zionist, or Islamic—and refuse to remain silent in the face of oppression and tyranny, even if it means risking their jobs and things like that.

روز بزرگداشت جٌرج لوکاچ- اندیشمند بین‌المللی مارکسیست در هایدلبرگ

 به اطلاع علاقه‌مندان به فلسفه و آثار جرج لوکاچ می‌رسانیم که مراسم ویژه‌ای به نام “روز جرج لوکاچ” در تاریخ ۲۱ اکتبر ۲۰۲۵ در شهر هایدلبرگ برگزار خواهد شد.  این رویداد، فرصتی منحصربه‌فرد برای آشنایی با ابعاد مختلف شخصیت فکری و سیاسی یکی از مهم‌ترین اندیشمندان قرن بیستم است. برنامه از ساعت ۱۱ صبح آغاز شده و تا ۱۰ شب ادامه خواهد داشت. در ابتدای برنامه، پلاک یادبود جرج لوکاچ بر سر در یکی از اقامتگاه‌های وی در سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ در خیابان کپلر هایدلبرگ نصب خواهد شد. این مراسم توسط اداره فرهنگ هایدلبرگ و انجمن جهانی جرج لوکاچ سازماندهی شده و دکتر رودیگر دانمان، رئیس انجمن جهانی لوکاچ، سخنرانی کوتاهی پیرامون زندگینامه روشنفکری و دستاوردهای فلسفی وی ارائه خواهد داد. پس از این افتتاحیه، تور علمی_فلسفی با راهنمایی میشائیل بوزلمایر، متخصص برجسته و نویسنده کتاب «پیاده‌روی ادبی هایدلبرگ، آغاز می‌شود. این تور علاوه بر آشنایی با زندگی و آثار لوکاچ، شما را با تاریخ ادبی هایدلبرگ و سایر متفکران برجسته‌ای که در این شهر زیسته‌اند نیز آشنا می‌کند. بازدید از اقامتگاه‌های مختلف لوکاچ از جمله خیابان مولتکشتراسه شماره ۸ و سایر محل‌های سکونت او یعنی اوفرشتراسه هشت آ نیز در این تور گنجانده شده است.

در ساعت ۱۳، پس از بازدید اقامتگاه‌ها، شرکت‌کنندگان برای صرف ناهار به رستوران ایرانی درویش خواهند رفت. سپس پیاده‌روی به سمت دویچه بانک ادامه پیدا می‌کند—محلی که لوکاچ هنگام ترک هایدلبرگ در سال ۱۹۱۷ چمدانی پر از دست‌نوشته‌ها و آثار مهم خود را به امانت گذاشته بود. این چمدان مشهور که برای بیش از پنجاه سال در گاوصندوق بانک نگهداری شده بود، گویای گنجینه فکری دوران جوانی لوکاچ در مورد زیبایی‌شناسی، فلسفه‌ی هنر و داستایفسکی و تولستوی و نامه‌های زیادی به همعصران و مقالات پراکنده است. تور ادامه یافته و مسیر از خیابان اصلی شهر به بخش قدیمی هایدلبرگ کشیده می‌شود؛ در طول این سفر، میشائیل بوزلمایر، دیدگاه‌های جدیدی پیرامون شهر و لوکاچ ارائه خواهد کرد. پایان تور با استراحت کوتاه در آبجوسازی محلی “فتر” همراه خواهد بود و علاقه‌مندان می‌توانند از نوشیدنی‌های محلی لذت ببرند. بخش فشرده علمی و فلسفی این روز از عصر آغاز می‌شود و در سالن کانت واقع در دانشکده فلسفه دانشگاه هایدلبرگ برگزار خواهد شد. سخنرانان برجسته‌ای نظیر دکتر رودیگر دانمان، پروفسور پیتر کونیگ، دکتر توماس پترسن و حسن معارفی‌پور جنبه‌های مختلف آثار و اندیشه‌های فلسفی لوکاچ را بررسی خواهند کرد. موضوعات مورد بحث شامل مفاهیمی چون شیءوارگی، بیگانگی، نظریه رمان، مطالعات لوکاچ درباره رئالیسم و ارتباط تفکر او با فلسفه هگل و به تعبیر دیگر هگلیانیسم لوکاچ خواهد بود. بحث‌ها توسط سارا احسان، شاعر و نویسنده ایرانی-آلمانی، مدیریت خواهد شد. در طول سخنرانی‌ها، نوشیدنی‌های سرد و تنقلات برای شرکت‌کنندگان در دسترس هستند و پس از پایان جلسه، شرکت‌کنندگان دعوت می‌شوند تا در یک محیط دوستانه به گفتگو با سخنرانان ادامه دهند. شرکت در تمام بخش‌های این برنامه برای عموم آزاد بوده و اطلاعات بیشتر را می‌توان از ایمیل Hassan.maarfipoor@gmail.com  دریافت کرد از همه علاقه‌مندان به آثار جرج لوکاچ دعوت می‌شود تا در این فرصت ارزشمند شرکت کنند و به بررسی عمیق‌تر اندیشه‌های یکی از متفکران برجسته جهان معاصر بپردازند.