اتحادیهی عدالت یک اتحادیهی آلمانی متشکل از مجموعهای بورژوایی خَیر و سوسیالیستهای خیالی در تبعید بود که پایگاه آن در لندن بود. این اتحادیه بعدها به اتحادیهی کمونیستها تغییر نام داده و به مرور به یک سازمان بین المللی تبدیل میشود. اتحادیهی کمونیستها نوشتن یک برنامهی تئوریک با راهکارهای عملی و غیره را در نوامبر سال 1847 به مارکس و انگلس واگذارد میکند و مانیفست کمونیست به عنوان برنامهی این سازمان توسط مارکس و انگلس نوشته شد. در نتیجهی مباحث فراوان و تلاشهای مارکس و انگلس مانیفست کمونیست تبدیل به برنامهی اتحادیهی کمونیستها میشود. نسخهی اصلی مانیفست کمونیست چند هفته قبل از انقلاب فوریه 1848 برای چاپ به لندن فرستاده شد و منتشر میشود یک ترجمهی فرانسوی آن در همان سال در دوران اتفاقات انقلاب 1848 در پاریس منتشر میشود. ترجمهی انگلیسی آن که در سال 1850 زیر نام “جمهوریخواهان سرخ” توسط هلن مکفارلن[1] در منتشر شد . نخستین چاپ روسی آن در دههی شصت قرن نوزدهم با ترجمهی باکونین منتشر میشود. بر نسخهی روسی مارکس و انگلس مقدمهای نوشتهاند که پاراگراف آخرش برای از بنیاد کندن کل خزعبلاتی که آنتیکمونیستها به مارکس و انگلس نسبت میدهند کافی است. تئودر شانین[2] و دیگرانی همچون پری اندرسون[3] این پاراگراف آخر بر مقدمهی مارکس و انگلس بر چاپ روسی مانیفست را در کنار مکاتبات مارکس با ورا زاسولیچ[4] و بحثهای مارکس متأخر به عنوان مبنایی برای خوانش دیگری از مارکس قرار دادهاند که زیر نام “مارکس و راه روسی” شناخته میشود.
در سال 1871 همانطور که انگس میگوید ترجمهی مانیفست به چندین زبان زندهی دنیا از جمله فرانسوی و روسی، دانمارکی و غیره منتشر و پخش میشود. ترجمهی لهستانی آن در فاصلهی زمانی کوتاهی بعد از انتشار متن اصلی در سال 1848 منتشر میشود.
انگلس در مقدمهای که سال 1872 بر انتشار مجدد متن آلمانی مانیفست نوشته است، اشاره میکند کهالان وقتی بعد از بیست و پنج سال دوباره برمیگردم و نگاه میکنم، میتوانم بگویم که بخشی از جنبههای عملی و مطالباتی مانیفست دیگر برای شرایط حاضر به روز بودن خود را از دست دادهاند و میتوانند مجدداً نوشته شوند یا بهتر شوند، اما بنیادهای نظری و اصلی مانیفست حزب کمونیست هم اکنون حقانیت و درستیشان حفظ شده است. مطالبات عملی مانیفست متناسب با شرایط زمانیای نوشته شدهاند که در نتیجهی تغییر مناسبات صنعتی و پیشرفتهای پیاپی، شکست انقلاب 1848، سر کار آمدن دولتهای بناپارتیستی، تغییر فرم سازماندهی کارگری در اروپا و مهمتر از همه در نتیجهی یادگیری از تجربهی کمونیست پاریس، نمیتوانند به شکل سابق باقی بمانند
[1] Helen Macfarlane (1818-1860)
[2] Teodor Shanin (1930-2020)
[3] Francis Rory Peregrine “Perry” Anderson (1938-)
[4] Vera Zasulich (1849-1919)