چطور ناسیونالیست ضد انقلابی درون کومه له صدای “صدای انقلاب ایران” را خفه کرد؟

حسن معارفی پو

ردر این مطلب کوتاه به پروسه ی پیروزی ضد انقلاب ناسیونالیستی و انقلابی گری دروغین و جعلی بر انقلابی گری کمونیستی می پردازم. من بارها و بارها شاید صدها صفحه در مورد کومه له نوشته ام و شاید لازم باشد در آینده هم بیشتر بنویسم. اینجا به هیچ وجه وقت و امکان پرداختن به تاریخچه ی کومه له و حزب کمونیست ایران، مارکسیسم انقلابی و کشمکش های ان نیست. علاقمندان می توانند با خواندن مقالات من در این زمینه که در فاصله ی ده یازده سال گذشته نوشته شده اند، تصویر تقریبا منسجمی از تحلیل من از این تاریخ به دست آورند. کومه له از یک جریان سیاسی که یک جنبش عظیم صدها هزارنفری را در کردستان ایران بسیج می کرد، امروز تبدیل به یک دکان شده است. دکانی که کلید آن دست اوباش فاشیست و آدمکش اقلیم کردستان است. صلاح مازوجی از “جناح” “چپ” همواره تشکیلات کردستان را با یک “ویترین” مقایسه می کرد. این درک کالایی از سیاست یکی از مبتذل ترین و ارتجاعی ترین درک هایی است که ممکن است وجود داشته باشد. این شیوه ی اندیشه حتی گام ها از اندیشه های ماکس وبر در مقاله ی “سیاست به عنوان شغل” هم عقب تر است و به سیاست به مثابه ی کالایی نگاه می کند که در شی وارگی غرق شده است و این شی باید از طریق تبلیغات و رکلام برای فرم آن تبدیل به یک کالای جذاب برای مشتری شود. بدبختی این جاست که سخنگوی “جناح” “چپ” صلاح مازوجی است، کسی که خود به سیاست کاملا فتیشیستی نگاه می کند و می خواهد کالای خود را بهتر از کالای دیگری جلوه دهد و با قیمت بهتری بفروشد. جورج لوکاچ در بین سال های 1919 تا 1923 مجموعه مقالاتی را نوشت که در نهایت در قالب کتاب “تاریخ و اگاهی طبقاتی” منتشر شد. یکی از کلیدی ترین نقدهای جورج لوکاچ در این کتاب که در بخش “شی وارگی و آگاهی” طبقاتی به آن می پردازد، نقد چیزگونگی آگاهی پرولتاریا در سرمایه داری است. لوکاچ با این کتاب به ریشه ی مارکسیسم مبتذل و عامیانه تیشه زد. او نشان می دهد که کارگران چگونه به خاطر نداشتن یک درک هستی شناسانه از خود و جایگاه طبقاتی و تاریخی شان اگاهی و ایدئولوژی دشمن شان یعنی بورژوازی را می پذیرند و خود این اگاهی کاذب (وارونه، اگاهی ایی که سخنیتی با منافع کارگران ندارد) ابزاری برای تمدید بردگی خود کارگران می شود. ایدئولوژی یا تئوری به مثابه ی ابزار قهر مادی که مارکس در “درباره ی نقد فلسفه ی حق هگل” از آن سخن گفته بود و ویلهلم رایش بعدها در کتاب “روانشناسی توده یی فاشیسم” تشریح می کند، از نظر لوکاچ می تواند شکل اگاهی شی واره پیدا کند، اگاهی ایی که کارگران در سرمایه داری به جای اگاهی واقعی و طبقاتی پذیرفته اند. صلاح مازوجی به جای اینکه از اگاهی طبقاتی و پرولتری دفاع کند، با ویترین جلوه دادن تشکیلات کردستان کومه له، اگاهی شی واره و دیدگاه فتیشیستی خود را به نمایش می گذراد. در اینجا قصدم نقد مازوجی نیست، بلکه عدم پخش برنامه یی از محمد کمالی است که برای تله ویزیون کومه له تهیه شده بود. هر کس که در کردستان ایران یک روز زندگی کرده باشد، می داند که هزاران نفر به خاطر صدای رسای حمه ی کمالی به کومه له پیوسته اند. حمه ی کمالی بهترین گوینده ی تاریخ کومه له است و انسانی بسیار متین، رادیکال و با صدای رسا و فراموش نشدنی است. گوش هر دهقان و کارگری با صدای رسای حمه ی کمالی اشناست. اگر درست به یاد داشته باشم، تا چند سال پیش هم برنامه ی بخش کٌردی رادیو کومه له (ده نگی شورشی ئیران) ترجمه ی فارسی (صدای انقلاب ایران) با این گفته ی حمه ی کمالی (ده نگی شورشی ئیران له کوردستانه وه ده بیستن) ترجمه ی فارسی (صدای انقلاب ایران را از کردستان می شنوید) شروع می شد. حزبی که به خاطر صدای حمه ی کمالی صدها و هزاران پیشمرگ در طول سی و چند سال گذشته جذب کرده بود و بخشا از انان به عنوان تفنگچی دم در کمیته مرکزی بهره می گرفت، امروز به شکلی به دور از هر پرنسیپ برنامه ی حمه ی کمالی را سانسور می کند. حمه کمالی هم برنامه را در یوتیوب با آرم تله ویزیون کومه له منتشر می کند و کومه له هم در واکنش به این کار فراخوانی برای اثبات بردگی و چکمه لیسی اش در مقابل حکومت فاشیست و انسان کش کردستان عراق صادر می کند، که گویا این برنامه هیچ ربطی به تله ویزیون کومه له ندارد و از جانب عده یی انسان غیرمسئول تهیه و از تله ویزیون کومه له پخش شده است. این میزان از وقاحت، شارلاتانیسم، بی شرفی و رذلی “مسئولین” تله ویزیون کومه له در خاک کردستان عراق غیر قابل وصف است. تمام حاکمان کردستان عراق، کسانی که رو به آنان کومه له بیانیه ی چکمه لیسی صادر می کنند، به خوبی حمه ی کمالی را می شناسند و می دانند که او انسان غیرمسئولی نیست و کاملا اگاهانه علیه فاشیسم حاکمان کردستان و کارگر کشی ایستاده است. همان هایی که دیروز اعلام انقلابی گری دروغین می کردند، امروز در حکومت اقلیم کردستان به کارگران شلیک می کنند و کومه له نه در کنار کارگران کردستان عراق، بلکه در کنار قاتلان و فاشیست های آدم کش ایستاده است.”انقلابیون” دیروز در کردستان عراق، ضد انقلابیون فاشیست امروزی هستند. (من کاملا اگاهانه واژه ی فاشیسم را برای حکومت اقلیم کردستان به کار می برم، چون بیشتر المنت های یک حکومت فاشیستی را داراست.) مساله برای من سال های سال است که روشن شده است و از همان سال های 2008 تا به امروز من کوچکترین سمپاتی ایی به این یا آن بحث این یا آن جناح کومه له نداشتم و ندارم و وقتی که فراکسیون کمونیستی ایی که خودم در کومه له پایه گزاری کردم را جلو چشم همگان سر بریدند و برای هر کدام از اعضای این فراکسیون شایعات کثیفی که رژیم فاشیست اسلامی ایران هم به ما نبسته بود، درست کردند و پاپوش دوختند و بیانیه دادند، هیچ کدام از “قهرمانان” “جناح” “چپ” امروزی زبانشان را نگشودند و اعتراض نکردند. البته این را بگویم که بسیاری از این “چپ” های امروزی درون کومه له در دورانی که من در تشکیلات کردستان بودم، خود مسئولین سرکوبگر امر به معروف و نهی از منکری و وزارت ارشاد کومه له بودند و در سرکوب فراکسیون ما از فالانژترین فالانژهای درون کومه له یعنی حسن رحمان پناه و فرهاد شعبانی ها وحشیانه تر عمل کردند. سید ابراهیم این مام جلال دنیای سیاست اما خود را همیشه در دوره های بحرانی به کوچه ی علی راست می زد، همانطور که آن دوران هم زده بود. زمانی که صدام را می خواستند اعدام کنند، یک خبرنگار از مام جلال در تله ویزیون سوال کرد که ایا مام جلال به عنوان کسی که خود را مخالف اعدام می داند و بیانیه ی امنستی انترناسیونال برای مخالفت با اعدام هم امضا کرده است و تعهد داده است که کسی هرگز اعدام کسی را امضا نکند، با اعدام صدام موافقت می کند؟ جواب جلال طالبانی این بود: “من در هنگام اعدام صدام به اروپا صفر می کنم و عمل اعدام او را به جانشین هایم واگذار می کنم!” سید ابراهیم علیزاده هم همیشه در هنگام حذف سیاسی و تسویه حساب با مخالفین کمونیست درون این حزب تشکیلات کردستان را در اختیار صلاح مازوجی (نوشیروان مصطفی ی کومه له) قرار می داد و خود به اروپا سفر می کرد. (قبلا در یک مقاله سید ابراهیم علیزاده و صلاح مازوجی را با مام جلال طالبانی و نوشیروان مصطفی مقایسه کرده بودم) لازم به ذکر است که هنگام به خون کشیدن رفقای حزب کمونیست کارگری عراق، جلال طالبانی به شکل “اتفاقی” در اروپا به سر می برد و هنگام حذف شخص من از کومه له و سرکوب فراکسیون ما هم سید ابراهیم علیزاده در کردستان به سر نمی برد! اگر در گذشته منصور حکمت گفته بود که تشکیلات کردستان کومه له نوک قله ی کوه یخ است، و تشکیلات واقعی داخل کردستان ایران است، من سال ها پیش اعلام کردم که کومه له یعنی اردوگاه و کسی که این را درک نمی کند، اصلا کومه له را نشناخته است. امروز اعلام می کنم که کومه له حتی از اردوگاه هم کوچکتر است و چیزی جز سید ابراهیم علیزاده نیست. سید ابراهیم علیزاده، آنچنان بر صندلی قدرت تکیه زده است، که مرگ هم نمی تواند مانع شود که او “اصل” کومه له و “کومه له” ی “اصل” نباشد. تمام تصمیمات سیاسی باید از فیلتر “شورای” تک نفره ی “نگهبان” سید ابراهیم علیزاده بگذرند و دست بوسان سید همواره به عنوان کومه له به حساب می آیند و کسی که دست سید را نبوسد، هر چیزی می تواند باشد، جز کومه له. سید ابراهیم اگر به حزب دمکرات بپیوندد، دمکرات “کومه له” می شود! دست و پا زدن “جناح” “چپ” منشاء در این دارد که “دوست” و “دشمن” سید ابراهیم را کومه له به حساب می آورند و بقیه را کومه له نمی دانند. این وضعیت باعث شده است که “جناح” صلاح مازوجی تا امروز انشعاب نکند و دست به عصا راه برود، در صورتی که انشعاب به صورت غیر رسمی مدت هاست اتفاق افتاده است. البته درگیری بر سر مسائل مالی و تقسیم ملک و میراث اگر دلیل اصلی اختلافات درون این جریان نباشد، یکی از مهمترین دلایل است. اگر “جناح” مازوجی راست می گوید به جای اینکه یک عده جوان بدبخت و آواره که از فقر و نداری و گرسنگی و بدبختی به تشکیلات کردستان روی آوردند را قربانی درگیری های نفسگیر روحی روانی کند، خودشان از اروپا همگی برگردند و در تشکیلات کردستان و با جناح سید ابراهیم تسویه حساب کنند و یا انشعاب کنند و یا قدرت را از چنگال سید ابراهیم و اطرافیانش در بیاورند! نمی کنند، چون اهل این کار نیستند.زمانی که جلال طالبانی شکم پاره به خاطر زیاده روی در مصرف گوشت بوقلمون و خوردن غذای پرچربی مریض شده بود و در بیمارستانی در برلین به سر می برد، همسر مرتجع شان در سالگرد تاسیس حزب اتحادیه ی میهنی در شهر سلیمانیه به کاسه لیسان تروریست و فاشیست وابسته به حزب مام جلال اعلام کرد که “جان همه ی شما فدای مام جلال! آمین” سید ابراهیم دقیقا همان شخصیت مام جلال را دارد و همسر ایشان هم انسانی در مایه های هیرو ابراهیم احمد است. آنان با تمام قدرت بر تشکیلات کردستان چنگ انداخته اند و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند از امکاناتی که اتحادیه ی میهنی و حکومت فاشیست و آدمکش کردستان عراق در اختیارشان می گذارد، دست بکشند. به همین خاطر حاضر اند نه تنها زبان امثال حمه ی کمالی را مثل آب خوردن ببرند، بلکه برای اثبات چاکرمنشی خود در قبال حکومت فاشیست کردستان عراق حتی اعضای مخالف خود را تحویل رژیم فاشیستی ایران دهند.توصیه ی من به کمونیست های درون تشکیلات کردستان، کسانی که پاسپورت اروپایی ندارند، این است سریع تر این حزب را ترک کنند و خود را به یک کشور اروپایی برسانند.

کردستان عراق غرق در آتش و خون و باروت


کردستان عراق غرق در آتش و خون و باروت

حسن معارفی پور

قیام توده های به ستوه آمده از ظلم، ستم، استثمار، فقر و توحشی که حاکمیت عشیره یی، قومی، اسلامی کردستان عراق به اکثریت قریب به اتفاق توده های مردم در کردستان تحمیل کرده است، بار دیگر یک قیام رادیکال توده یی از پایین علیه حاکمان و فراعنه ی کردستان در پی داشت. روزهای اخیر یکی از سرنوشت سازترین روزهای تاریخ کردستان عراق است. قیام روزهای اخیر رادیکال ترین قیام تاریخ کردستان عراق است و با تمام شورش های شهری در تاریخ کردستان عراق متفاوت است.

در هفده ی فوریه ی سال 2011 شورش شهری در منطقه ی سلیمانیه اولین حرکت برای قطع امید توده های مردم از حاکمیت ناسیونالیسم کرد بود. بعد از روزها و هفته مبارزه و قیام و درست کردن حاکمیت مردمی در مرکز شهر سلیمانیه به اسم حاکمیت مردمی سرای آزادی سلیمانیه، اسلامی های فاشیست کردستان عراق مکان معترضین یعنی میدان سرای آزادی را تبدیل به مکانی برای نماز خواندن در خیابان کردند و جنبش انقلابی کردستان عراق را توانستند به شکست بکشانند.

قیام روزهای اخیر اما اسلامی ها را هم نشانه گرفته است. به اتش کشیدن بیش از 150 مکان وابسته به حکومت اقلیم کردستان از جمله اماکن و دفاتر احزاب فاشیست اسلامی، نشان می دهد که مردم به همان میزان که از حاکمیت دو حزب ناسیونالیست کرد یعنی اتحادیه ی میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق بیزار اند، به همان میزان هم از اپوزیسیون خودخوانده ی جریانات فاشیست اسلامی که بخشی از حاکمیت هستند و همچنین حزب تغییر (گوران) بیزارند. حزب گوران که در گذشته به عنوان یک فراکسیون آنتی بارزانی شکل گرفت، به مرور زمان در سیستم حاکمیت عشیره یی و بورژوایی ناسیونالیسم کرد ادغام شد و از یک جریان “اپوزیسیون” به یک جریان درنده ی حاکم تبدیل شد. حزب گوران از یک طرف روز به روز از سکولاریسم فرمال خود فاصله می گرفت و به بخشی از جریان اسلامی و اخوان المسلمین تبدیل می شد و از طرف دیگر سیاست های نئولیبرالیسم جهانی و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را در کردستان به پیش می برد. این وضعیت باعث شده است که مردم فقیر و مزدبگیران کردستان عراق هر روز فقیرتر شوند و دولتمردان کردستان عراق هر روز از طریق شکلی از انباشت اولیه سرمایه دارتر شوند. اگر در کشورهای غربی انباشت سرمایه از راه استثمار نیروی کار انجام می گیرد، در کردستان عراق وضعیت شبیه دوران انباشت اولیه است. انباشت اولیه به وضعیتی اطلاق می شود، که در ان انباشت سرمایه از طریق دزدی عیان و خلع ید از مردم با زور فیزیکی شکل می گیرد. زمانی که در سال 91 رژیم بعث از کردستان عراق با مبارزات مردمی عقب نشینی کرد و در دوره های اولیه قیام احزاب قومی عشیره یی هنوز در کوه زندگی می کردند. در مسیر بازگشت از کوه به شهر دزدیدن بوقلمون و مرغ و اسب و بز و الاغ روستاییان فقیر از جانب احزاب قومی قبیله یی به پیش رفت. بعد وقتی اعضای این احزاب مرتجع به عنوان الترناتیوی غربی و پرو امپریالیستی وارد شهر شدند، تعداد زیادی انسان آزادی خواه و برابری طلب که لباس کردی نمی پوشیدند، را به عنوان هوادار حزب بعث ترور می کردند. شوراهای مردمی و خودجوش مردم را یکی پس از دیگری در احزاب ناسیونالیستی و قومی ادغام کردند. زن کشی و ناموس پرستی را به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند و در کردستان عراق در سی سال گذشته بیش از چهار برابر فاجعه ی شیمیای حلبچه زن کشته اند.

همه ی این مسائل دست به دست هم داده اند تا مردم بار دیگر در سطح وسیع به ویژه در منطقه ی تحت حاکمیت اتحادیه ی میهنی و گوران برای سرنگونی حاکمیت به میدان بیایند. مبارزات مردمی در کردستان عراق در روزهای اخیر به درگیری مسلحانه کشیده است و در تعدادی از شهرهای کردستان نیروهای پیشمرگ به توده ی مردم پیوسته اند. تاکنون بیش از ده نفر کشته شده اند و ده ها نفر زخمی و صدها نفر دستگیر شده اند. حاکمیت از زبان مسرور بارزانی جلاد اعلام کرد که در قضیه ی فقر و بدبختی مردم کردستان حکومت مرکزی بغداد مقصر است و یک انجمن از احزاب جلاد و فاشیست کرد برای گفتگو بر سر مساله ی پرداخت حقوق کارمندان وارد بغداد شدند. حاکمیت اقلیم کردستان در حالی که مردم را در خیابان به گلوله می بندد، در تله ویزیون های این احزاب فاشیستی همواره اعلام می کند که حقوق کارمندان را در اولین فرصت خواهد داد. روش های برخورد حکومت اقلیم کردستان با مردم معترض و به ستوه امده برای همه شناخته شده اند و این روش ها کهنه شده اند. چانه زنی بالایی ها با پایینی ها در دوران شورش اجتماعی و تلاش برای جابجایی صورت مساله، در طول تاریخ همواره پدیده یی شناخته شده بوده است. در انقلاب 1918/19 ی آلمان این اتفاق به شکلی دیگر افتاد. حاکمیت سلطنت مطلقه از یک طرف کمونیست ها و ملوانانی که قیام کرده بودند را به گلوله می بست و از طرف دیگر سعی می کرد به صورت مقطعی به مطالبات اقتصادی مردم پاسخ دهد، تا مردم را به خانه هایشان برگرداند.

مردم کردستان عراق دیگر عقب نشینی نخواهند کرد و جنگی که بهشان تحمیل شده است را به پیش خواهند برد. اگاهی اکونومیستی در اشکال اولیه خود شکل گرفته است. این اگاهی هم که “اپوزیسیون” بورژوایی و اسلامی خود بخشی از حاکمیت جلاد است هم شکل گرفته است. مردم به مرور به سمت سازماندهی انقلابی می روند. احزاب و نیروهای چپ و کمونیست تا حدود زیادی اختلافات خود را کنار گذاشته و بر اتحاد طبقه ی کارگر و اقشار تحت ستم جامعه علیه حاکمیت و جریانات بورژوایی موسوم به اپوزیسیون به توافق رسیده اند. فضای گفتمانی حاکم بر این اعتراض چپ و رادیکال است. مطالبات مردم رادیکال و ریشه یی برای تغییر انقلابی مناسبات حاکم است ولی هنوز اگاهی سوسیالیستی به اگاهی توده یی تبدیل نشده است و هژمونی چپ و کمونیستی قالب ایدئولوژیک پیدا نکرده است. فحاشی های جنسی زیادی به خواهر و مادر سران حکومت وجود دارد، که ریشه در فرهنگ حاکم و تاثیرات این فرهنگ بر اذهان توده ها دارد.

اعتراضات کردستان عراق و موضع “اپوزیسیون” کُرد مقیم کردستان عراق

تا آنجا که به موضع گیری جریانات ایرانی موسوم به اپوزیسیون مقیم کردستان ایران بر می گردد، ما تاکنون موضع رسمی مشخصی از این جریانات در مورد قیام مردم به ستوه آمده ی کردستان مشاهده نکرده ایم. حسین یزدان پناه از چکمه لیسان ایل بارزانی و رئیس “حزب” “اتحادیه ی انقلابیون کردستان” (بخوانید محفل فالانژیست، فاشیست و مزدوربارزانی) اعلام کرده است که در صورتی که حکومت اقلیم اجازه بدهد، شورش توده یی مردم را سرکوب خواهند کرد و بار دیگر مزدوری خود و دشمنی شان با منافع توده های مردم کردستان را اثبات کرده است. احزاب ناسیونالیست کرد از جمله احزاب دمکرات کردستان و سازمان های موسوم به زحمتکشان و حتی کومه له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران خفه خون سیاسی گرفته اند. شاخه ی خارج کشور کومه له موسوم به “حزب کمونیست ایران” بیانیه یی مشترک با چند حزب و جریان سیاسی منتشر کرده است و قیام و شورش مردمی در کردستان ایران را مشروع خوانده است. یکی دو تا از اعضای وابسته به “حزب کمونیست ایران” در کردستان عراق و اروپا هم از این مبارزات دفاع کرده اند و کومه له را به خاطر بی موضعی نقد کرده اند.

اینکه چرا احزاب موسوم به اپوزیسیون کرد مقیم کردستان عراق در این شرایط سکوت پیشه کرده اند، روشن است. این احزاب به هیچ وجه نمی خواهند موقعیت خود (سهم  بری اقتصادی و سیاسی از حاکمیت مافیایی یک عده لمپن فاشیست و آریستوکرات فرعون متشکل در احزاب کٌردی موسوم به حکومت اقلیم کردستان) را به خطر بیاندازند. این احزاب با مقرری ماهیانه ی چند ده هزار دلاری حکومت اقلیم کردستان و سر فطره های احزاب قبیله یی که از طریق روش های انباشت اولیه توانسته اند بزرگترین سرمایه را برای خود انباشت کنند، به زندگی سیاسی خود ادامه می دهند و در شکاف بین احزاب و دولت ها به زندگی انگلی خود ادامه می دهند. این احزاب حاضر نیستند که حتی مقرری ماهیانه شان یک روز به تاخیر بیفتد و به همین خاطر به شدت کنسرواتیو و حتی مرتجع می شوند. از این در هراسند که در صورت انقلاب، تا تثبیت حاکمیت جدید، نتوانند هزینه ی اردوگاه هایشان را پرداخت کنند، نتوانند پول کانال تله ویزیونی و شب نشینی هایشان با دیگر احزاب قومی قبیله یی را بدهد.

 احزابی چون احزاب دمکرات ها، زحمتکشان ها و حتی کومه له سی سال است در مقابل به بردگی کشیدن مردم از جانب نیمچه حکومت اقلیم کردستان، زن کشی، ترور روزنامه نگاران، در مقابل کشتار کمونیست های کردستانی و عراقی در روز روشن، در مقابل برده داری مدرن و خرید و فروش برده از کشورهایی همچون فیلیپین و هند به نفع اریستوکرات های احزاب کرد حاکم در کردستان عراق، در مقابل همکاری این احزاب با دولت ها و رژیم های فاشیستی منطقه از جمله رژیم فاشیستی ایران، رژیم فاشیستی ترکیه، رژیم فاشیست عربستان سعودی، رژیم فاشیست اسرائیل وهمچنین بند و بست حاکمان کردستان عراق با داعش و حشد شعبی، در مقابل ترور نیروهای اپوزیسیون ایرانی در روز روشن با اجازه ی دو حزب اصلی حاکم در کردستان عراق، در مقابل فقر و نداری ایی که حاکمیت به مردم کردستان عراق تبدیل کرده است، در مقابل نبود آب آشامیدنی سالم برای توده های مردم، در مقابل نبود گاز و برق و حیاتی ترین نیازهای انسانی برای اکثریت جامعه ی کردستان سکوت کرده اند. بر اساس امار های محلی بیش از بیست هزار زن در کردستان عراق کشته شده اند، فاجعه یی که چهار برابر فاجعه ی شیمیایی حلبچه قربانی گرفته است. صدها هزار زن ختنه شده اند و میل جنسی شان با فرهنگ ایلی و زن سیتزانه ی اسلامی نابود شده است. سینه ی و دماغ زنان زیادی در روز روشن بریده شده است، اما هیچ حزب اپوزیسیون ایرانی در مقابل این توحش تا به امروز موضع نگرفته است. خوب سکوت در مقابل این جنایات و نسل کشی زنان هر دلیلی که داشته باشد، چیزی جز تایید و همراهی با این نسل کشی نیست. این احزاب همواره در مقابل برو بیاهای جمهوری اسلامی ایران سکوت کرده اند و تاکنون حاکمان اقلیم را به خاطر آوردن ارتش فاشیست تورک به خاک کردستان، گسترش شبکه های تروریستی و فاشیستی وابسته به رژیم ایران و مسجد و حسینیه سازی به سخن نیامده و حاکمیت اقلیم را نقد نکرده اند. رابطه ی سران اقلیم با دولت های منطقه و دول امپریالیستی جهانی رابطه ی ارباب و رعیت است، رابطه ی حاکمیت کردستان عراق با احزاب ایرانی هم رابطه ی ارباب و رعیتی است. اگر بارزانی کاسه لیس نتانیاهو، ابوبکر بغذادی، شیخ سعودی و به ویژه اردوغان است و عشیره ی طالبانی هم برده ی رژیم ایران و قاسم سلیمانی و جانشیان ش هستند، همین بردگان دول منطقه وقتی با احزاب ایرانی وارد گفتگو می شوند، از موضع ارباب با انان صحبت می کنند. کمک های اقلیم کردستان و احزاب سیاسی که در شکل مقرری ماهیانه ی پنجاه هزار دلاری به اضافه  ی خیر و صدقه های دیگر پرداخت می شود، کمکی سرکوبگرانه است. به تعبیری آنان کمک می کنند، که این احزاب را به احزابی اهلی و بی خطر و اخته شده تبدیل کنند و دهان رهبری شان را با پول می بندند. رهبری احزاب کُرد ایرانی مقیم کردستان عراق از راست و فاشیست و مذهبی گرفته تا سکولار، ناسیونالیست و ناسیونالیست چپ آن در کنار حاکمیت فاشیستی و تروریستی کردستان عراق و علیه مردم بی دفاع و به ستوه امده، علیه کارگران و زحمتکشان، علیه معلمانی که ماه هاست یا حقوق نگرفته اند و یا یک چهارم حقوق شان پرداخت می شود، قرار گرفته اند. مردم کردستان عراق همانطور که “اپوزیسیون” بورژوا-لیبرال و اسلامی و حتی حزب شیوعی (“کمونیست”) کردستان را دشمن خود می دانند و مقراتشان را به اتش می کشند، ممکن است دیر یا زود به مقر احزاب ایرانی هم هجوم ببرند، چون این احزاب را همکاران اصلی دشمنان خود می دانند. بارها و بارها در تاریخ بیست و نه سال گذشته احزاب “اپوزیسیون” ایرانی روابط بندگی خود با حاکمیت کردستان عراق را به نمایش گذاشته اند. کومه له حزبی که افتخار به درستی افتخار می کرد، که در بیرون راندن رژیم فاشیست بعث از کردستان و آزاد سازی زندانیان معکسر سلام در اطراف سلیمانیه، مقاومت مسلحانه در کنار مردم کردستان و علیه رژیم فاشیست بعث، رساندن اسلحه به دست نیروهای مخالف رژیم بعث دخالت مستقیم و غیرمستقیم داشته است، امروز دیگر در کنار مردم نیست، بلکه علیه مردم و در کنار حاکمیت است. فردا اگر این حاکمیت جلاد و جنایتکار سرنگون شد و رهبری کومه له به دادگاه های مردمی در کردستان عراق کشیده شد، آن زمان کومه له چطور جواب معترضین انقلابی و کمونیست کردستان عراق را خواهد داد. آیا با به کار بردن این گزاره که “ما اینجا مهمان هستیم و افشاگری نمی کنیم، بلکه روشنگری می کنیم” می تواند مردم معترض و انقلابی را قانع کند. کجاست مرام “انترناسیونالیستی” کومه له که خود پیرو آن می خواند. مردم سوال خواهند کرد، که چه تفاوتی بین کارگر کُرد کردستان عراق و کارگر کُرد و غیرکرد در کردستان ایران و دیگر جاهای ایران هست. این سوال برحقی است. اگر در کردستان ایران ده نفر تظاهرات کنند، تله ویزیون کومه له شب و روز گزارش آن را پخش می کند، اما الان روزهاست در کردستان عراق رادیکال ترین قیام بیست و نه سال اخیر طاریخر کردستان در جریان است، اما حزبی که خود را حداقل بر روی کاغذ “کمونیست” و “انترناسیونالیست” می خواند، سکوت مطلق پیشه کرده است و از طرق غیر رسمی که این ها جنبش سازمان یافته نیست و این یک بخش ناچیزی از جامعه است، می خواهد مشروعیت یک قیام رادیکال توده یی برای سرنگونی حاکمیتی که پول اردوگاه و مخارج نیروهای کومه له و دیگر احزاب ایرانی را می دهد، زیر سوال ببرد. شارلاتانیسم و ارتجاع اینجا خود را به نمایش می گذارد. زمانی که رهبری کومه له اسم یک فعال کارگری کُرد حتی یک شارلاتان کاسب و کلاه بردار موسوم به فعال کارگری که تحت عناوین فعالین کارگری برای خود بیزنس راه اندخته بود، را می آوردند، قند در دهانشان آب می شد. زمانی که عکس های فیک و دروغین همین فعال را که در منزل خود گرفته شده بود و به اسم عکس در اداره ی اطلاعات سنندج از تله ویزیون شان پخش می کردند، رهبری شان از خوشحال دق سیاسی می کردند و صد بار به ارگاسم روحی می رسیدند، اما الان هزاران کارگر، صدها معلم رادیکال، چند هزار بیکار و حاشیه نشین در کردستان عراق به میدان آمده اند تا حاکمیت فاشیسم کٌردی را برای همیشه به گور بسپارند و با خونشان خیابان های شهرها و شهرک های کردستان را سرخ می کنند، اما کومه له خفه خون گرفته است.

دسامبر 2020