حسن معارفیپور
برگرفته از رادیو زمانه
این سوال که آیا جامعهی آلمان در آستانهی یک فاشیسم دیگر و تکرار مجدد فاشیسم در قامت دیگری است، ذهن بخش زیادی از مردم این کشور و بخش بزرگی از خارجیانی که در صورت به قدرت رسیدن فاشیستها جزء اولین قربانیان هستند را مدتهاست به خود مشغول کرده است. آدورنو[۱] گفته بود که او از خطر فاشیسم (ناسیونالسوسیالیسم) به عنوان یک جریان ضددمکراتیک نمیترسد، بلکه از خطر فاشیسم در پوشش دموکراسی هراسان است[۲]. این خوفِ آدورنو در واقع در همان ابتدای شکلگیری جمهوری دموکراتیک آلمان غربی عملی شده بود. دولت پسافاشیستی آلمان یک دموکراسی بدون دموکراتها بود، همانطور که شاگرد آدورنو هانس یورگن کرال[۳] از رهبران اندیشمند جنبش دانشجویی سال ۱۹۶۸ گفته بود. آنچه در آلمان حاکم است یک رژیم پسافاشیستی است که برخلاف افسانه و اسطورهای که از از سال ۱۹۴۵ توسط بورژوازی پسافاشیستی تبلیغ میشود هرگز با نازیسم تسویهحساب نکرده است[۴] و پروژهی دروغین ساختن دیوار بین احزاب «دموکراتیک» بورژوایی و فاشیسم، یا پروژهی نازیزدایی از سیاست در چارچوب بورژوازی یک وعدهی زیباییشناختی مصرفی اما در واقع بیمصرف بیش نیست[۵]
.