“شهید”خوری موقوف!


اطلاعیه‌ی کوتاهمحفل جمع‌آوری اراذل و اوباش لمپن و چاقوکش موسوم به “ئاخیز”
وابسته به یک کهنه‌مسلمان پرورش‌یافته در مکتب قرآن به اسم پیمان حیدری، به شکلی
به دور از هر پرنسیپ تلاش کرده اند، رفیق رفته‌ی ما کاک سلام را به نفع
“انسان” “کٌردی” و ناسیونالیسم نژادمحور لمپنیستی مصادره
کنند. متاسفانه کاک سلام خودش زنده نیست، که بتواند جواب این اراذل و اوباش که هر
کدام ده‌ها شاکی شخصی دارند را بدهد. کاک سلام تا روزی که زنده بود، انسانی وفادار
به آرمان کمونیسم بود، او انسانی انقلابی و آگاه بود. منافع طبقاتی کارگران و
زحمتشکان را به خوبی درک کرده بود و از این زاویه به جهان می‌نگریست. تمام کسانی
که روزی راهشان به آلاچیق کاک سلام افتاده و حتی یک بار با کاک سلام گفتگو داشته‌اند،
به خوبی می‌دانند، که کاک سلام هرگز از ناسیونالیسم دفاع نکرده و کوچکترین توهمی
به ایدئولوژی ناسیونالیستی و احزاب ناسیونالیست نداشت. کاک سلام مساله‌ی ملی را به
درستی به عنوان یک مساله‌ی حل نشده در مورد کٌردستان و فلسطین کاملا به رسمیت می‌شناخت،
ولی او همیشه مخالف سیاست‌های احزاب ناسیونالیست ‌کٌرد از جمله حزب دمکرات، سازمان
زحمتکشان کٌردستان ایران، پژاک و پ‌ک‌ک و دیگر احزاب و فرقه‌های اسلامی-ناسیونالیستی
کٌردی و غیرکٌردی بود، چون این احزاب را از لحاظ افق سیاسی اتفاقا همسو با رئال‌پولیتیک
حاکم در منطقه می‌دانست. فاشیست‌ها ولی همیشه عادت دارند “شهید”خوری کنند.
هزاران شاهد عینی و مبارز انقلابی و کمونیست در کردستان و دیگر شهرهای ایران وجود
دارند، که می‌توانند عکس ادعای اراذل و اوباش لمپن را شهادت دهند، که کاک سلام هیچ
ربطی به ناسیونالیسم و نژادپرستی مورد نظر اراذل و اوباش لمپن فاشیست مورد نظر “ئاخیز”
نداشت.یاد و خاطره‌ی رفیق مبارز و کمونیست انقلابی کاک سلام محمدی
گرامی! نابود باد فاشیسم و لمپنیسم!

حسن معارفی‌پور    

در سوگ رفیق کمونیست و انقلابی کاک سلام محمدی

با نهایت تاسف امروز باخبر شدم که یکی از رفقای وفادار دیرینه‌ و کمونیست، همسایه، هم‌محل و رفیق تمام دوران سختی و خوشی‌ها، کمونیست انقلابی و آزادی‌خواه در مریوان و حومه، سلام محمدی در اوایل پنجاه سالگی بر اثر ایست قلبی ناشی از بیماری‌های مکرر، در حین کار در مزرعه جانش را از دست داد و با مرگ او ما یکی از بهترین و وفادارترین رفقای رهرو سوسیالیسم و کمونیسم را از دست دادیم. رفیق سلام را از همان دوران کودکی می‌شناختم، در هنگام تعطیلات مدرسه بیشتر اوقات به ویژه بعد از زمان کاری تا دیروقت را در خانه‌باغی او و زیر آلاچیق به سر می‌بردیم و تا دیروقت و برخی مواقع تا نیمه شب جلو آتش بغل آلاچیق در حین سرو چای داغ زغالی و غذاهای ساده با رفقا صحبت می‌کردیم و می‌خندیدیم.

 کاک سلام انسانی با قلبی پر از مهر و محبت، رفیقی مهمان‌نواز و دست و دل باز و سخاوتمند بود که در مزرعه‌اش یک خانه باغی درست کرده بود که مکانی برای تمام جوانان و انسان‌های انقلابی محل و روستاها و شهرهای اطراف بود. تمامی کسانی که توسط خانواده، ارتجاع مذهبی و جامعه‌ی سنتی پس زده می‌شدند، می‌توانستند سرزده به مزرعه‌ی کاک سلام بروند و رفیقی را داشته باشند که به درد دل‌شان گوش دهد. کاک سلام را تمام رفقای چپ و کمونیستی که روزی راهشان به مریوان افتاده باشد، می‌شناختند. او در مهمان‌نوازی بینظیر بود، در تمام زندگی اش به پول اهمیت نمی‌داد. انسانی بی نهایت سخاوتمند بود که تمام امکاناتی که  داشت را با دیگران و به ویژه رفقای چپ و کمونیست شریک می‌شد و هر آنچه در دسترسش بود با دیگران تقسیم می‌کرد. هرگاه جایی نبود که خلوت کنیم و کسی نبود باهاش درد دل کنیم، به صورت کاملا سرزده به مزرعه‌ی کاک سلام می‌رفتیم، جایی که چای زغالی تمام وقت آماده بود و همواره غذایی ولو کاملا غذای ساده مثل خیار و گوجه‌ی کبابی با نان تنوری و چیزی برای نوشیدن، از نوشیدنی الکلی گرفته تا غیرالکلی موجود بود.

مزرعه‌ی کاک سلام برای من مکانی همچون مرکز فرهنگی، سیاسی، تفریحی و حتی مرکزی همچون مرکز مددکاری اجتماعی و مشاوره بود. کاک سلام به حدی قابل اعتماد بود که ما هر چیزی را با او در میان می‌گذاشتیم، مسائلی که جرات نمی‌کردیم با خانواده‌مان در میان بگذاریم. کاک سلام رفیقی به معنی واقعی کلمه وفادار، متعهد به آرمان سوسیالیسم و رهایی کارگران و زحمتشکان بود و برای رهایی جمعی و همبستگی در میان کارگران و زحمتکشان از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی‌کرد. بسیاری از رفقای هم‌سن و حتی یک دهه بزرگتر یا کوچکتر از من نزد کاک سلام سیاسی شدند و با ریشه‌های واقعی نابرابری‌های اجتماعی و فقر و بدبختی و تبعیض ملی و جنسی آشنا شدند. نزد کاک سلام ما همواره اشعار انتقادی و مارکسیستی را با ضبط صوت قدیمی‌اش و نوارهای غیرقانونی گوش می‌دادیم. با بدبختی بعضی مواقع می‌توانستیم ساعاتی رادیو کومه‌له و رادیو حزب کمونیست ایران را گوش دهیم و با ادبیات مارکسیستی از راه رادیو و نوارهای صوتی آشنا شویم. کاک سلام برای همه وقت می‌گذاشت. کسی را الکی قضاوت نمی‌کرد. انسان به شدت دمکراتی بود، رفتارش با همسایگان بسیار انسانی و دوستانه بود، اگر حتی با او همفکر نبودند، در هبستگی اجتماعی در روستا و محل همواره پیشقدم بود.

کاک سلام همواره در دعوا و نزاع‌های الکی‌ایی که بین افراد پیش می‌آمد سعی می‌کرد از طریق پادرمیانی مساله را قبل از کشیدن به پلیس حل کند، تا پای پلیس سرکوبگر جمهوری اسلامی به روستا باز نشود.

آخرین باری که با کاک سلام تصویری صحبت کردم، حالش خوب نبود و خیلی گریه کردیم هر دو. مرگ کاک سلام قلبم را به درد آورد. مرگ این رفیق را به خانواده‌ی عزیز کاک سلام، آمنه‌ی عزیز، آلان و آریز و الیناز عزیز صمیمانه تسلیت می‌گویم. مرگ کاک سلام خسارتی جبران ناپذیر برای تک تک رفقایی است که او را از دور و نزدیک می‌شناختند.

با رفتن کاک سلام بعد از مرگ رفیق عزیزم آرام زمانزاده، یکی از رفقای بسیار عزیز و وفادارم را از دست دادم و یک بار دیگر از جان افتادم. مارکس همواره یک جمله‌یی از اپیکور را نقل می‌کرد. این نقل‌قول بیان حال و احوال من بعد از مرگ کاک سلام است.

” “مرگ برای کسی که می‌میرد بدبختی نیست، بلکه برای بازماندگان است که شوربختی است.”( مارکس)

یاد کاک سلام گرامی

زنده باد سوسیالیسم

حسن معارفی پور

هایدلبرگ آلمان

17.12.2023

In Trauer um den kommunistischen und revolutionären Genossen Kak[1] Salam Mohammadi


[1] Kak auf Kurdisch wird sowohl für die männlichen Genossen als auch für den großen Bruder verwendet

Mit großem Bedauern habe ich heute Abend erfahren, dass einer unserer treuen und langjährigen kommunistischen Genossen und Nachbarn im Iran, ein Genosse in schwierigen und schönen Zeiten, Kak Salam Mohamadi, durch einen Herzstillstand bei der Arbeit gestorben ist. Kak Salam blieb bis zum letzten Atemzug ein treuer und revolutionärer Kommunist. Er war innerhalb der Linken und Marxisten sowohl in Marivan als auch in den Vororten bekannt. Kak Salam Mohammadi litt jahrelang unter chronischen Krankheiten, die sehr wahrscheinlich der Grund seines Todes waren. Kak Salam war Anfang fünfzig und dieser frühe Tod ist ein echter Verlust.

 Mit dem Tod von Kak Salam verloren wir einen der besten und treuesten Genossen des Sozialismus und Kommunismus. Ich kannte Kak Salam seit meiner Kindheit. In den Schulferien, besonders nach dem Feierabend im Sommer, verbrachten wir die meiste Zeit in seinem Gartenhaus und unter dem Pavillon und redeten, tranken und lachten bis spät in die Nacht mit Freunden und Genossen. Die Hütte von Kak Salam war ein sicherer Ort für uns alle und für alle Genossen, die einen Rückzugsraum suchten.

 Kak Salam war ein Mensch mit einem Herzen voller Liebe und Zuneigung, ein gastfreundlicher, aufgeschlossener und großzügiger Freund, der alles mit uns teilte, was er auf seinem Feld und im Garten anbaute. Die Hütte von Kak Salam war ein Ort für alle jungen Menschen und revolutionären Marxisten und Kommunisten aus der Umgebung und ab und zu auch von weit weg.

 Alle Genossen und Freunde, die von ihrer Familie, der religiösen, reaktionären und  traditionellen Gesellschaft abgelehnt wurden, konnten bei Kak Salam in seiner Hütte einen sicheren Ort finden. Kak Salam hat uns rebellischen Jugendlichen zugehört und immer wieder Rat gegeben, wie wir mit der traditionellen Gesellschaft und Repression durch Polizei und Familie umgehen können.

 Kak Salam war allen linken und kommunistischen Genossen bekannt, allen die einmal ihren Weg nach Marivan fanden. In seiner Gastfreundschaft war Kak Salam einzigartig. Er fand immer sofort eine Lösung, egal ob er Geld von anderen leihen musste oder nicht. Geld war ihm sein ganzes Leben lang egal. Er war ein äußerst großzügiger Mensch, der alles, was er hatte, im Sinne echter Solidarität seinen Gästen und Ratsuchenden zur Verfügung stellte.

 Sein Verhalten zu den kommunistischen Genossen war freundschaftlich. Er teilte alles mit uns und wir teilten alles mit ihm. Als ich nicht mehr in meiner Heimatstadt lebte, sondern über tausend Kilometer entfernt von zuhause studiere, besuchte ich immer zuerst Kak Salam, wenn ich nach Marivan kam. Bei meinen Eltern fand ich selten Ruhe, da wir ständig Besuch hatten und ich in einer großen Familie geboren war, sodass die Hütte von Kak Salam ein zweites Zuhause für mich wurde.

 In der Hütte von Kak Salam gab es immer etwas zu Essen und zu Trinken. Es gab rund um die Uhr Tee, der auf dem Feuer köchelte. Bier, Whisky und andere alkoholische Getränke hielt Kak Salam immer für seine Gäste bereit und die meisten Gäste brachten selbst auch alkoholische Getränke mit. Zumindest gab es bei Kak Salam Butterbrot, Gurken, gegrillte Tomaten und regionales Brot. Kak Salam war für uns alle nicht nur ein Genosse, zu dem wir immer Zugang hatten, sondern ein Vorbild, ein sozialer Berater, ein Mensch, dem wir alle dankbar sind. Der Verlust unseres Genossen Kak Salam ist ein Verlust nicht nur für mich persönlich, sondern für alle, die ihn einmal kennenlernen durften. Es ist ein großer Verlust für die sozialistische Solidarität in unserer Gesellschaft.

 Für mich war Kak Salams Feld und die Hütte ein kulturelles, politisches, freundschaftliches, dichterisches, literarisches, persönliches Zentrum, und sogar wie ein Sozialarbeits- und Beratungszentrum, die bei uns im Iran und besonders in Kurdistan unter der Herrschaft der faschistischen Islamisten alle fehlen. Wir hatten in unserer Jugend weder einen Ort zum Trinken und Tanzen noch einen Ort, um unsere Probleme mit den Sozialarbeitern und Psychologen zu besprechen. Bei Kak Salam haben wir alles auf einmal gefunden. Kak Salam war für uns alles, was wir nicht von der Gesellschaft bekamen. Wir haben uns bei Kak Salam politisiert. Wir haben gelernt, dass der Kapitalismus Ursache aller gesellschaftlichen Probleme unserer Zeit ist, wir haben gelernt, dem Staat und religiösen Institutionen nicht zu vertrauen. Wir haben die Geschichte, die wir in den Schulbüchern nicht lesen konnten, dort gelernt.

 Kak Salam war eine so vertrauenswürdige Person für uns, dass wir über alle persönlichen Dingen reden konnten, die Dinge, die wir unserer Familie nicht mitteilen wollten, weil wir Angst hatten, verurteilt zu werden. Kak Salam war im wahrsten Sinne des Wortes ein loyaler Genosse und Freund, der die Sache des Sozialismus und der Befreiung der arbeitenden Klasse zu seinem langfristigen Ziel machte. Er war ein sehr reflektierter Mensch und interessierte sich für die kollektive Befreiung und Solidarität unter den Arbeitenden und allen anderen Unterdrückten.

Bei den Problemen, die im Dorf zwischen einfachen Menschen entstanden, war Kak Salam immer vertraute Person von beiden Seiten und versuchte, den Streit direkt zu schlichten, bevor die Polizei sich einmischte. Er war immer dagegen, in solchen Fällen eine Anzeige bei einem illegitimen Staat wie dem islamischen zu stellen.

 Als ich das letzte Mal mit Kak Salam sprach, ging es ihm nicht gut und wir weinten beide viel. Der Tod von Kak Salam hat mir im Herzen wehgetan. Mein aufrichtiges Beileid gilt der lieben Familie von Kak Salam, seiner Frau Amina, seinen Töchtern Ala und Elinaz und seinem Sohn Arez, und natürlich allen Genossen und Genossinnen, die mit uns beiden befreundet waren.

 Der Tod von Kak Salam ist ein unwiederbringlicher Verlust für jeden einzelnen Genossen und Genossin, der ihn von nah und fern kannte und natürlich für die sozialistische Solidarität in Marivan.

Erinnern heißt Kämpfen!

Kampf bis zum Sozialismus! Wir geben nie auf!


Hassan Maarfi Pour

Heidelberg
17.12.2023