با نهایت تاسف امروز باخبر شدم که یکی از رفقای وفادار دیرینه و کمونیست، همسایه، هممحل و رفیق تمام دوران سختی و خوشیها، کمونیست انقلابی و آزادیخواه در مریوان و حومه، سلام محمدی در اوایل پنجاه سالگی بر اثر ایست قلبی ناشی از بیماریهای مکرر، در حین کار در مزرعه جانش را از دست داد و با مرگ او ما یکی از بهترین و وفادارترین رفقای رهرو سوسیالیسم و کمونیسم را از دست دادیم. رفیق سلام را از همان دوران کودکی میشناختم، در هنگام تعطیلات مدرسه بیشتر اوقات به ویژه بعد از زمان کاری تا دیروقت را در خانهباغی او و زیر آلاچیق به سر میبردیم و تا دیروقت و برخی مواقع تا نیمه شب جلو آتش بغل آلاچیق در حین سرو چای داغ زغالی و غذاهای ساده با رفقا صحبت میکردیم و میخندیدیم.
کاک سلام انسانی با قلبی پر از مهر و محبت، رفیقی مهماننواز و دست و دل باز و سخاوتمند بود که در مزرعهاش یک خانه باغی درست کرده بود که مکانی برای تمام جوانان و انسانهای انقلابی محل و روستاها و شهرهای اطراف بود. تمامی کسانی که توسط خانواده، ارتجاع مذهبی و جامعهی سنتی پس زده میشدند، میتوانستند سرزده به مزرعهی کاک سلام بروند و رفیقی را داشته باشند که به درد دلشان گوش دهد. کاک سلام را تمام رفقای چپ و کمونیستی که روزی راهشان به مریوان افتاده باشد، میشناختند. او در مهماننوازی بینظیر بود، در تمام زندگی اش به پول اهمیت نمیداد. انسانی بی نهایت سخاوتمند بود که تمام امکاناتی که داشت را با دیگران و به ویژه رفقای چپ و کمونیست شریک میشد و هر آنچه در دسترسش بود با دیگران تقسیم میکرد. هرگاه جایی نبود که خلوت کنیم و کسی نبود باهاش درد دل کنیم، به صورت کاملا سرزده به مزرعهی کاک سلام میرفتیم، جایی که چای زغالی تمام وقت آماده بود و همواره غذایی ولو کاملا غذای ساده مثل خیار و گوجهی کبابی با نان تنوری و چیزی برای نوشیدن، از نوشیدنی الکلی گرفته تا غیرالکلی موجود بود.
مزرعهی کاک سلام برای من مکانی همچون مرکز فرهنگی، سیاسی، تفریحی و حتی مرکزی همچون مرکز مددکاری اجتماعی و مشاوره بود. کاک سلام به حدی قابل اعتماد بود که ما هر چیزی را با او در میان میگذاشتیم، مسائلی که جرات نمیکردیم با خانوادهمان در میان بگذاریم. کاک سلام رفیقی به معنی واقعی کلمه وفادار، متعهد به آرمان سوسیالیسم و رهایی کارگران و زحمتشکان بود و برای رهایی جمعی و همبستگی در میان کارگران و زحمتکشان از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمیکرد. بسیاری از رفقای همسن و حتی یک دهه بزرگتر یا کوچکتر از من نزد کاک سلام سیاسی شدند و با ریشههای واقعی نابرابریهای اجتماعی و فقر و بدبختی و تبعیض ملی و جنسی آشنا شدند. نزد کاک سلام ما همواره اشعار انتقادی و مارکسیستی را با ضبط صوت قدیمیاش و نوارهای غیرقانونی گوش میدادیم. با بدبختی بعضی مواقع میتوانستیم ساعاتی رادیو کومهله و رادیو حزب کمونیست ایران را گوش دهیم و با ادبیات مارکسیستی از راه رادیو و نوارهای صوتی آشنا شویم. کاک سلام برای همه وقت میگذاشت. کسی را الکی قضاوت نمیکرد. انسان به شدت دمکراتی بود، رفتارش با همسایگان بسیار انسانی و دوستانه بود، اگر حتی با او همفکر نبودند، در هبستگی اجتماعی در روستا و محل همواره پیشقدم بود.
کاک سلام همواره در دعوا و نزاعهای الکیایی که بین افراد پیش میآمد سعی میکرد از طریق پادرمیانی مساله را قبل از کشیدن به پلیس حل کند، تا پای پلیس سرکوبگر جمهوری اسلامی به روستا باز نشود.
آخرین باری که با کاک سلام تصویری صحبت کردم، حالش خوب نبود و خیلی گریه کردیم هر دو. مرگ کاک سلام قلبم را به درد آورد. مرگ این رفیق را به خانوادهی عزیز کاک سلام، آمنهی عزیز، آلان و آریز و الیناز عزیز صمیمانه تسلیت میگویم. مرگ کاک سلام خسارتی جبران ناپذیر برای تک تک رفقایی است که او را از دور و نزدیک میشناختند.
با رفتن کاک سلام بعد از مرگ رفیق عزیزم آرام زمانزاده، یکی از رفقای بسیار عزیز و وفادارم را از دست دادم و یک بار دیگر از جان افتادم. مارکس همواره یک جملهیی از اپیکور را نقل میکرد. این نقلقول بیان حال و احوال من بعد از مرگ کاک سلام است.
” “مرگ برای کسی که میمیرد بدبختی نیست، بلکه برای بازماندگان است که شوربختی است.”( مارکس)
یاد کاک سلام گرامی
زنده باد سوسیالیسم
حسن معارفی پور
هایدلبرگ آلمان
17.12.2023