در باره ی اختلافات درون کومه له
باید بی قید و شرط از نسل جوان، رادیکال و کمونیست درون کومه له دفاع کرد و از سازش و نقد نیم بند جناح مازوجی، از چسپیدن اطرافیان او به نقد سطحی یک فالانژیست شووینیست کرد به اسم جمال بزرگپور دوری کرد. مواضع جمال بزرگپور را من ده سال پیش با مواضع رهبری حزب دمکرات مقایسه کردم. همان موقع رهبری کومه له و کسانی که دور و بر خط مازوجی بودند، نقد مرا غیر منصفانه ارزیابی کردند و جمال بزرگپور را با آغوش باز در رهبری کومه له جا دادند.
جمال بزرگپور صورت مساله نیست، صورت مساله رهبری راست کومه له و مواضع اولترا اپورتونیستی سید ابراهیم علیزاده است. جمال بزرگپور سخنگوی کارتونی جناح راست است، جناحی که سید ابراهیم پشت ان است. سید ابراهیم علیزاده در تمام زندگی سیاسی اش مام جلال وار یکی به نعل می زند و یکی به میخ و وسط دو صندلی نشستن را اختیار کرده است، تا “اتوریته” ی “معنوی” و عرفانی اش در کومه له زیر سوال نرود. سید ابراهیم فرمت کوردی کائوتسکی مرتد است، منتهی کائوتسکی متفکر عمیق ولی مرتجع، سوسیال دمکرات و سوسیال شووینیست بود، اما سید ابراهیم متفکر نیست، عمیق هم نیست ولی دیگر خصلت هایی که برای کائوتسکی بر شمردم را داراست. سید ابراهیم یک اپورتونیست به معنی واقعی کلمه است. او تشکیلات داری را خوب یاد گرفته است، اما نه کمونیست است و نه کمونیسم مارکس را فهمیده است. نقدهایی که دوستان صلاح مازوجی و خود مازوجی به جمال بزرگپور مطرح کرده اند، نقدهایی حاشیه یی و خارج از چارچوب سوسیالیسم علمی است. نقدهایی تشکیلاتی اند، که صرفا به مواضع جمال بزرگپور در مورد “وجود” یا عدم وجود حزب کمونیست ایران و برنامه ی حاکمیت کومه له برای کردستان مطرح شده اند. یک جریان کمونیستی و رادیکال انقلابی، جریانی که بخواهد مدعی کمونیسم و سوسیالیسم علمی باشد، باید این برنامه ی سوپر پوپولیستی “حاکمیت مردمی در کردستان” را به دور اندازد و کمونیسم و سوسیالیسم را در تئوری و عمل تبلیغ و ترویج کند.،می توان گفت که جناح چپ کومه له و حزب کمونیست ایران خود در باتلاق نقد استراتژیک و تاکتیکی غرق شده است و هنوز نتوانسته است به یک درک منسجم تئوریک از نقد ماتریالیستی، تاریخی و دیالکتیک برسد. معضل این جریان بی سوادی تئوریک است، به همین دلیل به بازی در میدان حریف که لیبرال و ناسیونالیست است، تن داده و در نهایت بازی را می بازد، اگر بازگشت به اصول پایه یی کمونیسم در تئوری و پراکسیس را تبلیغ نکند.
تقویت خط کمونیستی و رادیکال درون کومه له، در شرایطی که ریش سفید سالاری به عنوان یکی از سنن فئودالی و قرون وسطایی در این جریان حاکم است، در شرایطی که بیسوادی سیاسی و پراگماتیسم سنتی جا افتاده و افتخار آمیز است، در شرایطی که محفلیسم در تمام ارگان های این تشکیلات رسوخ کرده است و اندیشیدن فردی معنایی ندارد، در شرایطی که تحزب با محفلیسم و رگیونالیسم(منطقه گرایی) اشتباه گرفته شده است، کاری بسیار سخت و تقریبا غیر محتمل است، اما شدنی است.
از تمام نسل جوان و نیروهای رادیکال و کمونیست درون کومه له و تشکیلات داخل شهر و خارج کشور این جریان درخواست دارم که با دقت کشمکش های تئوریک انترناسیونال اول و دوم را مطالعه کرده و آثار کلاسیک مارکسیستی اوریجینال را با دقت بخوانند، تا قربانی بند و بست محفلیستی این یا آن جناح نشوند و خود به عنوان فرد به عنوان عناصری کارا و خلاق و نه صرفا پیرو این یا آن ظاهر شوند.
حسن معارفی پور