مقدمه و توضیحی کوتاه
منظور از دمکرات شدن تبدیل شدن به حزب دمکرات کردستان است و نباید با دمکراتیک شدن اشتباه گرفته شود. دمکرات از نقطه نظر توده های کارگر و زحمتکش در کردستان ایران با سپاه پاسداران تفاوتی ندارد و اکثریت توده های کارگر و زحمتکش کردستان ایران به خصوص در مناطق جنوبی تر کردستان به همان میزان که از مکتب قران و سپاه پاسداران (پیشمرگ مسلمان کورد) متنفرند، به همان میزان از حزب دمکرات این جریان دیکتاتور و قاتل کمونیست ها متنفرند. این مطلب تلاش می کند تبدیل شدن کومه له به جریانی از جنس حزب دمکرات کردستان را توضیح دهد. هر نیروی سوسیالیست و کمونیستی لازم است دمکراتیک باشد و سانترالیسم دمکراتیک را به عنوان برنامه ی خود انتخاب کند.
تکرار تجربه ی شکست
راهی که کومه له در سالیان گذشته رفته است، مسیری است که حزب دمکرات از اول طی کرده است. حزب دمکرات تمام تلاشش را از ابتدا بر یک سیاست “لیبرالی” البته نه از نوع لیبرالیسم غربی، بلکه شرقی، اغشته به فرهنگ اسلامی و شدیدا محافظه کارانه قرار داده بود، یعنی فشار با پایینی ها، برای چانه زنی با بالایی هاو گرفتن امتیاز از بالایی ها. رهبران مرتجع و متوهم به جمهوری اسلامی حزب دمکرات، رهبران این حزب مرتجع و محافظه کار که به دنبال به قدرت رسیدن در کنار جمهوری اسلامی و زیر حاکمیت رژیم ایران بوده و به جنایتکار آدمخوار و فاشیستی مانند خمینی لبیک و خوشامدگویی می گفتند، سال های سال و تا به امروز با این سیاست فعالیت کرده اند. فشار به کمک پایینی ها به بالایی ها، برای گرفتن امتیاز از بالایی ها. این سیاست لیبرالی، محافظه کارانه و ارتجاعی برخلاف ادعای حزب فئودالی دمکرات کردستان که بعدها بورژوایی شد، به هیچ وجه در چارچوب سوسیال دمکراسی اولیه نمی گنجد. (حزب دمکرات کردستان ایران و حزب دمکرات کردستان به همراه زیرشاخه های ان و احزاب منشعب از “کومه له” های زحمتکشان خود را احزابی سوسیال دمکراتیک می خوانند. سوسیال دمکراسی تا دوران خیانت حزب سوسیال دمکرات آلمان و دفاع این حزب از جنگ امپریالیستی اول، به جای کمونیسم به کار می رفت و اگر علاقمندان به مسائل مارکسیسم اثار مختلف لنین و دیگر کمونیست ها از جمله لوگزامبورگ و لیبکنشت و سایرین را دنبال کرده باشند، متوجه خواهند شد که این رهبران جنبش کمونیستی سوسیال دمکراسی را تا این مقطع دقیقا به جای کمونیسم به کار می برند.). سوسیال دمکراسی اروپایی و خائن به طبقه ی کارگر در دوران جنگ امپریالیستی اول سیاست خبیث و ضد بشری راست و محافظه کارانه ی فشار با پایین برای چانه زنی با بالایی ها را از اندیشه های یک راست مرتجع به اسم ماکس وبر جامعه شناس مشهور المانی گرفت، ماکس وبری که در اوایل قرن بیست علیه حزب سوسیال دمکرات المان و سوسیال دمکراسی بی پروا با ماریانه وبر از هیچ تلاشی، از تبلیغ برای جنگ اول و تئوریزه کردن “خوبیات” جنگ گرفته تا مبارزه ی بی امان تئوریک علیه کمونیسم و سوسیالیسم دریغ نمی کردند. زمانی که وبر روانی شد، ماریانه وبر (همسرش) بی پروا و در اوج بی شرمی تئوریسین جنگ طلبی و دفاع از جنگ امپریالیستی اول شد. ماریا وبر لکه ی ننگی بر پیشانی فمینیسم بورژوایی و بر پیشانی تمام کسانی است که از فمینیسم بورژوایی دفاع می کنند. این مساله بسیار طولانی است و می تواند موضوع تحقیق دیگری باشد. در مقابل ماریانه وبر و ماکس وبر کم نبودند کمونیست های انقلابی و مترقی ایی همچون کلارا زتکین، الکساندار کولنتای (در صد و ده شهر امریکا علیه جنگ سخنرانی های بزرگی را با هماهنگی لنین انجام داد.) لوگزامبورگ و ده ها شخصیت برجسته ی زن کمونیست علیه جنگ و سیاست لیبرالی ایی که کل احزاب سوسیال دمکرات لیبرال شده در پیش گرفته بودند، مبارزه کردند و ایستادند و لیبکنشت اولین کسی بود که کشتار ارامنه به دست دولت عثمانی سابق را جنوساید خواند و جنگ امپریالیستی اول را به شدت در رایشتاگ محکوم و در ضدیت کامل با منفعت طبقه ی کارگر خواند. سوسیال دمکرات های مرتد ان زمان دوش به دوش لیبرالیسم و سلطنت مطلقه برای شعله ور تر شدن آتش جنگ تئوری ارتجاعی می بافتند و جنگ را برای حفظ مستعمره های پروس ضروری می دانستند. انان طبقه ی کارگر را تبدیل به گوشت دم توپ یک جنگ ارتجاعی کردند، جنگی که به شکست المان انجامید و با قیام ملوانان شهر کیل در سال 1918 شعله ی انقلاب سوسیالیستی در المان را روشن کرد ولی متاسفانه توسط سوسیال دمکراسی و در نتیجه ی همکاری سوسیال دمکراسی المانی با سلطنت طلبان و نیروهای راست فاشیستی موسوم به فرای کورب به شکست کشانیده شد و به قتل عام کارگران و کمونیست ها انجامید. حزب دمکرات کردستان رهبری اش در نروژ با تروریست های جمهوری اسلامی مشغول نشخوار ادبیات پوسیده ی چهل سال گذشته بر سر سازشکاری است و تفنگچیانش توسط هواپیماهای بی سرنشین جمهوری اسلامی در مرزهای کردستان ایران و داخل خاک کردستان عراق بمباران می شوند. سازمان موسوم به زحمتکشان فتوکپی حزب دمکرات است و هیچ تفاوتی با این حزب مرتجع و جنایتکار مزدور قاتل کمونیست ها و انقلابیون کردستان ندارد و بر پوزه ی رهبران سازمان موسوم به زحمتکشان و حزب دمکرات، در اینده ی نه چندان دور زحمتکشان کورد افسار تمدن خواهند زد.
کومه له چگونه دمکرات شد؟
وضعیت این احزاب مرتجع که با خون اعضا و تفنگچی های خود بازی می کنند و انان را گوشت دم توپ می کنند، روشن است. این احزاب دشمنان قسم خورده ی طبقه ی کارگر کورد و مزدوران واقعی دولت های منطقه و از متحدان طبقاتی طبقه ی سرمایه دار حاکم در ایران بوده و هستند. این ها دیکتاتورها و قاتلان کمونیست ها در گذشته ی نه چندان دور بوده و در اینده هم اگر با مبارزه ی انقلابی این نیروها را متوقف نکنیم به جنایت و پاکسازی کمونیست ها و انقلابیون دست خواند زند. همین الان رهبران و تفنگچیان این احزاب برای ترور کمونیست ها و مخالفین سیاسی خود نقشه کشیده و می کشند و فانتزی کشتن کمونیست ها را در اینده در سر دارند. وضعیت این احزاب مشخص است. این ها را باید به عنوان دشمن نگاه کرد. با اعضای کارگر و زحمتکش اما نادانشان صحبت کرد و انان را از این احزاب جنایتکار مزدور و انسان خوار جدا کرد و رهبری انان را در اینده در صورت تعرض به ازادی های اجتماعی، ازادی بیان و اجتماعات و غیره با رادیکال ترین شیوه ی ممکن قلع و قمع کرد. ما با دشمنان خود هیچ گفتگویی نداریم و یا انان را ناچار می کنیم که به اصول پایه یی رهایی انسان از چنگال سرمایه داری در عمل پایبند باشند، یا انان را وارد اردوگاه های کار اجباری و زندان خواهیم کرد، در صورتی که برای بازگرداندن چرخه ی مناسبات سرمایه داری و ارتجاع دست به اسلحه ببرند.
کومه له را که مردم به عنوان یک نیروی کمونیستی و رادیکال که در مقابل جمهوری اسلامی، حزبی که اولین هسته های مقاومت علیه تعرض رژیم به کردستان را تشکیل داد و پنج سال کامل در مقابل قلدری و قدرقدرتی اراذل و اوباش وابسته به حزب دمکرات که به شیوه یی دیکتاتور مائابانه و تروریستی یک جنگ سراسری را به کومه له تحمیل کردند، به صورت سیاسی و نظامی مقاومت کرد، و حزب دمکرات را در میدان مبارزه ی سیاسی و نظامی تار و مار کرد، اکنون سال هاست تفاوت چندانی با این احزاب به ویژه حزب دمکرات ندارد ندارد و با فاصله گرفتن کومه له از اصول و مبانی سوسیالیسم علمی و کمونیسم، با پذیرش خوانش سوسیال دمکراسی راست و تولید و بازتولید ناسیونالیسم کورد، این ویروس متعفن و کشنده، با اتکا به سیاست هایی همچون دیپلماسی با جمهوری اسلامی و گفتگو، جا در جای پای حزب دمکرات گذاشته است و عملا به یک حزب دمکرات نوین، یعنی سوسیال دمکرات راست و لیبرال ناسیونالیستی تبدیل شده است. کومه له از طرف دیگر به سیاست های دیکتاتور منشانه در برخورد به اعضای خود و سرکوب کمونیست های طغیان گر سال هاست که روی اورده است و “دله گه وره که ی کومه له” (قلب بزرگ کومه له، آنچه کومه له در مورد خود تبلیغ می کند، در مقابل کمونیست ها به اندازه ی عن یک شپش هم نیست). کومه له کمونیست ها را سانسور و سرکوب می کند و با پژاک این نیروی مشکوک و مزدور روابط خواهر برادری دارد. راهکار حل مساله ی کورد برای کومه له به یک سیاست استراتژیک تبدیل شده است و پاسخ کومه له به ان نه سوسیالیستی، بلکه بورژوایی و در راستای همان پاسخ ناسیونالیسم کورد با اختلافات جزئی است. زمانی که فعالین وابسته به کومه له و حزب کمونیست ایران و اعضای این سازمان سیاست های این سازمان را نقد می کنند، شدیدا بایکوت و منزوی می شوند و چهار تا شعبان بی مخ را که در ازای چهار بطری راکی حاضرند انسان های مبارز و انقلابی را خرد و تحقیر کنند، سخنگوی مبارزه با “کمونیسم کارگری” های درون کومه له می کنند. مبارزه با”کمونیسم کارگری” اسم رمزی برای سرکوب کمونیست های داخل کومه له است. کمونیسم کارگری خود از کومه له راست تر و ارتجاعی تر است. این در حالی است که جریان چپ درون کومه له و جریانات دیگری که در سال های اخیر به صورت اپوزیسیونی کمونیستی در کومه له بودند، به شدت با کمونیسم کارگری مرزبندی دارند و اتفاقا خط امروزی جریان مازوجی که به صورت نیم بند و دست به عصا از سوسیالیسم دفاع می کند، بیش از انکه به کمونیسم کارگری (لیبرالیسم کارگری درست تر است) نزدیک باشد، به خط جریان رفورمیستی و مرتد آذرین-مقدم که مانیفست خود را سال ها پیش به اسم “چشم انداز و تکالیف” برای آشتی با اصلاح طلبان نوشته و منتشر کردند، نزدیک است.
امروز باخبر شدم که کومه له یک نفر به اسم “پیشرو دوستی” را چند سال پیش سه روز زندانی می کند، چون گویا این دوست از “عشق آزاد” درون کومه له صحبت کرده است. کومه له به صورت مخفیانه با ان جی اوی امپریالیستی و ادم خوار مزدور دولت های تروریستی نشست داشته و با جمهوری اسلامی هم همینطور، اما رهبری این جریان بسان قاسملوی مرتجع و متوهم به رژیم ایران، این مساله را حتی از کمیته ی مرکزی کومه له و کمیته ی اجرایی کاریکاتور حزب کمونیست ایران مخفی کرده است. این دیگر مساله یی نیست که تنها به “سید” ابراهیم علیزاده و “شیخ” و “ملا” عثمان و “درویش” حه مه ربط پیدا کند. مساله یی است که صلاح مازوجی هم به عنوان یکی از اعضای اصلی رهبری کاریکاتور موسوم به حزب کمونیست ایران در جریان ان بوده و ان را همچون سید ابراهیم و دیگران از اعضای کمیته مرکزی و اعضای این حزب مخفی کرده است. وقتی حزبی یک نشست را اعضای حزبش مخفی می کند، مانند کسی است که در روابط جنسی تعهد دو طرفه را شکسته است و این رابطه بعد از شکستن تعهد به بن بست می خورد و طرف مقابل احساس می کند که یکدستی خورده است. وقتی مساله برای کسی که مورد خیانت قرار گرفته روشن می شود، بی گمان فاز بحران شروع می شود. با علنی شدن نشست کومه له و درخواست ان جی اوی امپریالیستی نورف از این جریان برای صلح با جمهوری اسلامی و تلاش برای برقراری اشتی بین کومه له و رژیم فاشیستی اسلامی ایران، رهبری کومه له همچون مردی که به زنش خیانت کرده است، به جای معذرت خواهی و توضیح دلایل این خیانت، از یک موضع بالا و برادرسالارانه برای اعضایش خط و نشان می کشد، که اگر نقدی دارند تنها به صورت درون تشکیلاتی مطرح کنند، در غیر این صورت با انان برخورد جدی می شود. این برخورد کومه له به مراتب وحشتناک تر از کسی است که قوانین و مقررات رابطه ی زناشویی را رعایت نمی کند و علیرغم اینکه رهبری کومه له خیانت کرده است، می خواهد قربانی را به خاطر اعتراض به این خیانت سرکوب کند. زن یا مردی که در رابطه ی زناشویی احساس می کند، از اعتماد او سوء استفاده شده است، یا رابطه شو به طور کل به عنوان یک رابطه ی باز نگاه خواهد کرد، یا انتقام خیانت را می گیرد، یا می بخشد و یا جدا می شود. این مثال در مورد مسائل زناشویی به وضعیت مفتضح کومه له شبیه است. رهبری کومه له خیانت کار است و باید تاوان این خیانت را پس بدهد. من به شخصه تنها راهی جلو اعضای این حزب می گذارم، ان هم این است که فورا از این حزب جدا شده و تشکیلات را برای خائنین تنها بگذارند.
در تشکیلات کردستان کومه له این اهرم سرکوب ممکن است به گرو گرفتن زندگی پیشمرگان و ترساندن انان از دیپورت به ایران، جواب بدهد، اما در اروپا اعضای این جریان دیگر معضل در گرو گرفته شدن نان و اب را ندارند و اگر کومه له بهشان فشار بیاورد، نه تنها این مسائل بلکه ممکن است بسیاری از مسائل دیگر را که علنی کردن ان برای کومه له ممکن است عواقب خوبی نداشته باشد، را علنی می کنند و ما می بینیم که با علنی شدن بسیاری از اطلاعات چطور کومه له به دست و پا زدن افتاده است و زهرش را به طرف اعضایش می پاشد. رفیقی باهام تماس گرفت و خبر داد که یک نفر از اعضای رهبری جریان راست کومه له در یک جلسه یی مدت ها قبل از این مسائل اعلام کرده است، که هیچ کس حق ندارد نقدهایش را به کومه له به سایت ها بکشاند، چون امثال حسن معارفی پور از این نقدها سوء استفاده می کنند. فرض را بر این بگیریم که نقدهای من به کومه له از نقطه نظر این دروایش سوء استفاده باشد، سرکوب اعضای کومه له از جانب رهبری این جریان و ناچار کردنشان به سکوت را ما سوء استفاده نمی نامیم، بلکه ان را اعمال سیاست دیکتاتوری درون حزبی و اختناق سیاسی در حزب می خوانیم؛ کاری که جمهوری اسلامی هم با مردم در جامعه ی ایران می کند. حق اعتراض نداری چون وضعیت حساس است. حق اعتراض نداری چون امنیت ملی در خطر است و خزعبلاتی از این قبیل بهانه یی شده اند که رژیم فاشیستی و تروریستی ایران چهل سال تمام سرکوب مردم و اختناق سیاسی را توجیه کند.
حزبی مانند کومه له اگر در گوشه یی از کردستان ایران قدرتی در دست داشته باشد، با مردم چه برخوردی خواهد کرد؟ ایا ان زمان هم سعی می کند دهان مخالفین سیاسی اش را با ترس از بریدن نان و زندانی کردن ببندد؟ این سوالی است که پیش پای هر فعال سیاسی متوهم به کومه له و احزاب رئال پولتیک قرار می گیرد و جواب کنکرت می طلبد.
خلاصه وضعیت کومه له مثل وضعیت حزب دمکرات شده است و حتی از وضعیت حزب دمکرات مفتضح تر است. کومه له به طور کل هژمونی خود را در کردستان ایران از دست داده است و کسی این تفنگچیان را جدی نمی گیرد. در مقابل جریانات نئوفاشیستی مانند پ ک ک و پژاک به خاطر سیاست پراگماتیستی خود و نژادی کردن مسائل اقتصادی و اجتماعی، جای پای کومه له و دیگر احزاب سنتی را گرفته اند و همواره در تلاشند روژاوا را به عنوان الگوی برای دیگر مناطق کردستان توصیه کنند. کومه له هم در این گیر و دار یک بار با کله در دامن اوجالان سجده می برد و بار دیگر مخفیانه در تلاش برای نشست جمهوری اسلامی برامده و وقتی مچ رهبری این سازمان را به خاطر این خیانت می گیرند، اگرسیونش و زهرش را همچون یک مار زخمی به طرف اعضای رادیکال و مترقی ترش پرت می کند و بیرونی هایی که به نقد انان می پردازند را به شدیدترین شیوه مورد هجوم هیستریک و حمله ی شخصی و لمپنیستی قرار می دهد.
در این میدان جناح چپ این جریان که خود را به اسم حزب کمونیست خیالی ایران می شناسد، به جای علنی کردن این کثافات ان از چشم جامعه و اعضا و تفنگچیان این حزب در یک سال و نیم گذشته پنهان کرده اند. این جناح با یک سال و نیم تاخیر بیانیه صادر می کند و نشست با جمهوری اسلامی را محکوم می کند! آفرین!
هر کس ذره یی پرنسیپ دارد و هنوز به اندازه ی سر سوزنی به رهایی انسان و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی معتقد است، لازم است صفوف کومه له ی دمکرات را ترک کند و به دنبال تشکیل یک حزب و جریان دیگر باشد.
جناح صلاح مازوجی مسئول است، برای انتقال تمام کسانی که در تشکیلات کردستان خود را به قطب چپ و خط ایشان متعلق می دانند، یا احساس نزدکی می کنند فورا اقدام جدی کند و بیش از این زندگی این بدبخت ها را در گرو مناسبات دیپلماتیک با کومه له ی دمکرات نکند واز هیچ کمکی به این رفقا که با توهم کمونیستی بودن کومه له سالهاست تفنگچی گری می کنند، اقدام کند.
حسن معارفی پور
این مطلب برای گفتمان رادیکال نوشته شده است، تا گفتمان رادیکال در برخورد به این احزاب و سازمان جا بیفتد.