سکوت معنادار محمود صالحی

نامه یی از یکی از رفقای داخل کشور به گفتمان رادیکال

گفتمان رادیکال یک صفحه ی فیس بوکی صرف نیست که پشت ان ارواح قرار گرفته باشند. این صفحه توسط مجموعه یی از فعالین داخل و خارج کشور به صورت گروهی اداره می شود و در این صفحه مقالات و مطالبی بازتاب پیدا می کنند که  گرایشات پوپولیستی، ناسیونالیستی چپ، رفورمیستی و ارتجاعی را از موضع مارکسیستی به نقد رادیکال می کشد.

در این صفحه چندین مقاله در مورد کثافت کاری های محمود صالحی و دیگر فعالین کارگری خودفروخته یا پوپولیست منتشر شده است که تلاش کرده اند به اسم کارگر و فعال کارگری بر چشم طبقه ی کارگر خاک بپاشند.

ما دست اندرکاران این گروه اطلاع دقیق نداریم که محمود صالحی جزو نیروهای جمهوری اسلامی باشد ،اما زمانی که تمام تکه پاره های یک پازل را بغل هم دیگر می گذاریم به نتیجه یی غیر از این نمی رسیم که اگر محمود صالحی حتی مستقیم خود را به نهاد های امنیتی رژیم از جمله خانه ی کارگر و نیروهای سرکوبگر نفروخته باشد، عملا خط متفاوتی با این نهاد ها ندارد، لذا لازم دانستیم این سوال به جا و دقیق را از یکی از فعالین داخل کشور که با یکی از ادمین های اصلی این صفحه یعنی حسن معارفی پور تماس گرفته و این مساله را با او در میان گذاشته است، منتشر کنیم.

هسته ی مرکزی گفتمان رادیکال
15.12.2018

یک سوال از آقای محمود صالحی و چند ملاحظه درباره سکوتش در قبال دستگیر شدگان هفت تپه

آقای محمود صالحی. امید است که تندرست، شاد و سالم باشید. این سوال را طرح میکنم زیرا دیده ام که در موارد مختلفی در مورد مسایل جنبش کارگری اظهار نظر میکنید. اینطور به نظر میرسد که خود را مقید میدانید در رابطه با مسایل مهمی واکنش نشان دهید اما مدت هاست متوجه شده ام که این مسایل، به نوعی گزینشی و دلبخواهی و هدفمند هستند. منجمله است سکوت شما درباره بخشی و نجاتی.
شاید این تصور به وجود بیاید که با توجه به اینکه کارگر بازنشسته هستید، در زمینه ی فعالیت کارگری نیز به مقدار زیادی جز مواردی دلخواه، خود را بازنشسته کرده اید. یعنی علت چیست که در باره مسایلی در دوردست ها وارد اظهار نظر میشوید و در مسایلی دیگر نه؟ اگر برای کارگرانی در جاهایی اظهار نظر میکنید که کارگر بازنشسته حق نمایندگی کارگر را ندارد پس چطور خودتان به عنوان یک کارگر بازنشسته، برای کارگران جواب ها و نسخه های مطمئن و قطعی صادر میکنید؟ بنده به شخصه انتظار ندارم که شما یا هر فرد دیگر از میان فعالین کارگری خود را در باره مسایل همه مناطق، فعال نگه دارند اما باز سوال پیش می آید که در اینصورت چطور است که شما طراحی و پییشنهاد تشکل سراسری هم میدهید؟ به نظر می آید در اینصورت هنوز خود را در عرصه ی فعالیت های سراسری در تمام کشور، فعال فرض میکنید اما باز سوال پیش می آید که چطور در مواردی بسیار بسیار مهم سکوت کرده و در واقع گزینشی رفتار میکنید؟ آیا اینطور است که این گزینش ها بر اساس دایره ی خاصی از روابط شخصی و دوستی با خود شماست؟ یعنی هر کسی با شما دوست باشد و شما را قاطعانه و بدون کوچکترین نقدی تایید کند، در هنگام دشواری و مثلا بازداشت، مورد تایید و حمایت شما قرار میگیرد؟ مثلا زانیار ده باغیان که بیش از شصت روز در حبس بوده و در نزدیکی شما هم هست یعنی در شهر سنندج؛ چرا درباره او نوشته ای مسقل، منتشر نکرده اید؟ چون جزو حلقه ی نزدیکان شما نیست؟ اما مثال مهمی در این زمینه برای بنده باعث تایید این تصور و ملاحظه شده است و آن هم سکوت شما در قبال ماجرای هفت تپه است؛ بدین شرح:
در تمام مدت اعتصاب هفت تپه تا پایان آن و تا به امروز ( پنجشنبه ٢٢ آذر)، یک مطلب مستقل به امضای خودتان در حمایت از دستگیر شدگان هفت تپه در صفحه فیسبوکی خود منتشر نکردید؛ هیچ مطلبی شخصی با امضای محمود صالحی حتا یک مطلب مستقل ( پُست فیسبوکی ) در حمایت از اسماعیل بخشی، در حمایت از علی نجاتی و در حمایت از سپیده قلیان منتشر نشده است. دوست و دشمن میدانند ماجراهای هفت تپه در چند ماه اخیر یکی از مهم ترین حوادث کارگری در کل کشور بوده است. حال آنکه مثلا صفحه فیسبوکی شما در زمان اجرای پروژه سندیکاسازی دولتی بسیار فعال بود؛ جالب است که درکنار این سندیکاسازی دولتی علاوه بر عوامل اصلی که مجری پروژه بودند، افرادی مانند ثقفی و رضا رخشان نیز حضور داشتند. این دو فرد، معرف حضور تمام فعالین کارگری هستند. اولی همکار و یاور مهدی کوهستانی و صاحب تشکلی خانوادگی که به قول زنده یاد شاهرخ زمانی تشکلی است که نمایندگی سولیداریتی سنتر در ایران را میکند. دومی نیز-رخشان- که در فحاشی و لمپنیسم یکی از موارد کم نظیر بوده و هست. رخشان برای شما تقدیر نامه ها مینوشت در حالی که تقریبا تمامی طیف های مختلف که علیه این پروژه امنیتی بودند را فحش میداد. ثقفی هم همکار این پروژه بود و پسرش را برای تایید پروژه به محل اجرای خیمه شب بازی سندیکاسازی دولتی اعزام کرد و شما در وصف همین فرد گفتید که او را به نفع جنبش کارگری ارزیابی میکنید! در این موارد شما سکوت نکردید و با طرح مسایل فنی و مثلا اساس نامه ای عملا بحث تشکل سازی دولتی را به بحثی اساس نامه ای تقلیل دادید. خوب. آن موقع موضع شما مشخص شد. اما در این یادداشت، صحبت من این است که علت چیست که در آنچنان پروژه ای فعال هستید اما در هنگام اتفاق مهمی مانند هفت تپه و آنهمه دستاورد به یکباره شما هیچ نامی از دستگیرشدگان هفت تپه نمی آوری و صفحه فیسبوکی شما در این زمینه خالی از اسم این عزیزان است؟ در زمان پروژه سندیکاسازی دولتی، به سوال های شهرام-همراه سعید ترابیان که دست اندرکار سندیکا سازی دولتی بودند سوال و جواب منتشر کردید-. در دفاع از دوستان نزدیک خود که حکم گرفتند مطلب مستقل نوشتید اما درباره نام دستگیر شدگان هفت تپه کماکان سکوت برقرار است. الا یک طومار دسته جمعی که در آن نامی از اسماعیل بخشی و نجاتی و … وجود ندارد. نام هایی چون شهرام و ثقفی برای شما حائز اهمیت است اما نام هایی چون بخشی و نجاتی نه؟ یا مثلا در دستگیری شهابی-سعیدی- آزرم وند و …، از جانب شما سکوت برقرار بود. لابد کسی ممکن است تصور کنند چون شهرام از شما سوال کرده بود اما اسماعیل بخشی نه؟ یعنی یک فعال کارگری که زندانی میشود باید قبل از زندانی شدن یک سوال از شما پرسیده باشد که بعدا اسمش را بیاورید و مثلا در حمایتتش چند سطر بنویسید؟!
آقای صالحی، اگر به صفحه فیسبوکی سپیده قلیان که مدعی فعال کارگری بودن هم نبوده، نگاهی کنید میبینید حداقل چهار مطلب در حمایت از محمود صالحی و خانم نجیبه صالحزاده همسر گرامی ایشان مطلب نوشته است. اما در عوض، هیچ مطلبی در دفاع از سپیده قلیان و سایر دستگیر شدگان هفت تپه در صفحه شما-آقای صالحی- درج نشده است. علت این سکوت آقای صالحی چیست؟ ممکن است ایشان بگویند وظیفه خود نمیدانند از همه مبارزات کارگری و همه دستگیر شدگان حمایت کنند. در اینصورت سوال میشود که چطور است که برای اهواز و فولاد این وظیفه را نزد خود احساس میکنند؟ یا چطور است که به ناگهان در مقطع پروژه سندیکاسازی دولتی این احساس وظیفه را در خود دارند و بحث تقابل یک سندیکای مستقل با یک پروژه دولتی را در قالب مسایل اساس نامه ای تشریح میکنید و چندین مطلب در اینباره مینویسید؟ چطور است که در آن پروژه سکوت نکردید و مساله شما بود اما هفت تپه نه؟ آیا تهران و هفت تپه فرق ویژه ای دارند؟ مبارزات شکوهمند در هفت تپه و دستگیر شدگان آن به اندازه کافی برای شما مهم نیست؟ ممکن است کسانی بگویند که ایشان دوست ندارند در مورد هفت تپه اظهار نظر کند، دوست ندارد و یا فکر میکند لازم نیست از بخشی، قلیان، نجاتی-دستگیر شدگان هفت تپه به طور مشحص نام بیاورند و دفاع کند. شاید بگویند در دفاع از بازداشتی های کارگری ترجیح میدهند نامش در لیستی از امضا کنندگان در یک طومار جمعی باشد که تازه در آن طومار هم، نام هیچ فردی از بازداشت شدگان ذکر نشود؛ در اینصورت سوال میشود که چطور نام دوستان نزدیک خود را می آورید و برایشان مطلب مستقل فیسبوکی هم درج میکنید؟ و اگر تمایل دارند خوب است علت این تفکیک و فرق قائل شدن ها را توضیح دهند تا بی اهمیت یا کم اهمیت بودن مبارزات هفت تپه و فعالین دستگیر شده برای دیگران نیز روشن شود. اگر نوشتن سه خط مطلب در مقطع یکی از بزرگترین اتفاقات مبارزاتی در جنبش کارگری –یعنی اعتصابات کارگران هفت تپه و طرح شعار شورای کارگری- و حمایت از اسماعیل بخشی و سایر دستگیر شدگان، دغدغه و مساله آقای صالحی نیست پس چطور است که ایشان درباره ضرورت تشکل سراسری کارگران در چند سال قبل نوشته ها منتشر کردند و نشست ها گذاشتند؟ یعنی هفت تپه و فعالین آن، دستگیر شدگان چند روز پیش از سندیکای واحد، جزوی از جنبش کارگری نیستند؟ در حالی که هر دو این موارد جزو مهم ترین ها در جنبش کارگری هستند. و یا اینکه ممکن است کسی بگوید آقای صالحی قبلا دغدغه کل جنبش کارگری را داشته اما الان نه و یعنی در آن موقع تشکل سراسری مساله ایشان بود اما الان نیست؟ پس چطور است که همین چند ماه پیش یعنی در تاریخ ٢٤ شهریور ٩٧ هم در باره ضرورت تشکل سراسری با رادیو پیام کانادا مصاحبه کردند؟ پس مساله ی تشکل سراسری هنوز هم مد نظر ایشان هست اما چطور است که یکی از مهم ترین اتفاقات جنبش کارگری یعنی مبارزات هفت تپه مساله ایشان نیست؟ این در حالی است که از کوردستان و تهران و خوزستان و همه جا و از تمام دنیا و تشکلات مختلف و رسانه ها به زبان های مختلف از کوردی و فارسی و انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و … درباره اعتصابات هفت تپه و دستگیری بخشی و قلیان و دیگر نماینده ها و نیز درباره دستگیری علی نجاتی مطلب نوشته و موضع گرفتند.
شاید مبارزات هفت تپه مساله ایشان هست اما دفاع مشخص از اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان، مساله ایشان نیست؟ دست کم اسماعیل بخشی که از رهبران عملی اعتصاب بود و شعار ایجاد شورای کارگری را طرح میکرد نمیتواند مساله ی هیچ کسی در جنبش کارگری نباشد. حتا رسانه های سرمایه داری از بخشی و نجاتی و … گفتند و نوشتند. در خارج از جنبش کارگری نیز هر کسی بنا به فراخور جایگاه طبقاتی خود از این افراد نام برد، تمام فعالین و تشکلات کارگری در ایران نام برده و حمایت کردند اما آقای صالحی نامشان را نیاورد. آیا دفاع از اسماعیل بخشی هم مساله ایشان نیست؟ پس مساله ی ایشان چطور مسائلی است؟ ممکن است کسانی بگویند در طول نزدیک به دو ماه از زمان اعتصاب و سپس تا دستگیری بخشی، قلیان و سایر نمایندگان کارگری هفت تپه و در بازداشت ماندن علی نجاتی و قلیان، آقای صالحی به لحاظ مشکلات جسمی شرایط نوشتن حتا یک مطلب مستقل سه خطی در این باره را نداشته اند. در اینصورت باز هم سوال میشود که چطور دقیقا در همین مدت، خوشبختانه از نظر جسمی در وضعیت مناسبی هستند و شرایط جسمی سفر از سقز به اهواز و حضور در میان کارگران فولاد و فیلم گرفتن و پخش کردن آنرا داشته اند اما شرایط جسمی نشستن در منزل و تایپ کردن سه خط درباره دستگیرشدگان هفت تپه را نداشته اند؟ زیرا از نظر تبلیغی حضور در میان جمع کثیر تظاهرات کننده در اهواز، بُرد بهتری داشته و خطر کمتری دارد که یک نفر در میان هزار نفر تظاهرات کننده حضور داشته باشد؟ در اینصورت خواهم گفت حق ایشان است که خطر نکند و در فعالیت های بی خطر و تبلیغاتی حضور داشته باشد. البته ایشان در همین مقطع، شرایط جسمی و انگیزه کافی برای نوشتن در فیسبوک را داشته اند و مثلا در کامنت هایی به مسائلی واکنش نشان داده اند و طبعا علت عدم فعالیت فیسبوکی ایشان درباره بازداشتی های هفت تپه این نبوده که از نظر جسمی نتوانسته اند و یا به فیسبوک دسترسی نداشته اند یا اینکه کلا فیسبوک را محلی برای اظهار نظر نمی دانسته اند. آیا عدم واکنش در قبال دستگیری بازداشتی های هفت تپه و مثلا اسماعیل بخشی این نیست که اسماعیل بخشی پیشنهاد دیدار با ایشان را رد کرده است؟ ( از جانب یکی از دوستان آقای صالحی به اسماعیل بخشی پیشنهاد شده که دیداری با آقای صالحی داشته باشد و مثلا با ایشان درباره سندیکاسازی دولتی صحبت کند و اسماعیل بخشی، این پیشنهاد را رد کرده است. بعلاوه اسماعیل بخشی، علیه سندیکا سازی دولتی موضع گرفت و از سندیکای واحد دفاع کرد اما آقای صالحی چنین نکرد و موضعی دیگر داشت). آیا اگر اسماعیل بخشی قبول میکرد که با شما دیدار کند یا موضعی مشابه شما داشت، آنوقت هنگامی که دستگیر شده بود در مورد او سکوت نمیکردید؟
جهت اطلاع و یادآوری به آقای صالحی، مطالب منتشره شما در این مدت و در فیسبوک شخصی تان از این قرار بوده است: امروز پنجشنبه آلبوم تصاویر فیسبوکی را منتشر کردید با این تیتر که نوشته شماست : ” ممنون از فیسبوک. خاطره ای به یاد ماندنی” . مطلب قبلی تر، خبر سه خطی با ٨٥ کلمه است درباره خبر زندانی شدن آقای عزت نصری. مطلب قبلی بیانیه جمعی در دفاع از کارگران فولاد و هفت تپه است که مطلب شخصی شما نیست اما نام شما در لیست امضا کنندگان آمده. قابل ذکر است که در این بیانیه حتا از آوردن نام اسماعیل بخشی و سپیده قلیان امتناع شده است. در حالی که در تمام کانال های تلگرامی، صفحات مجازی و غیره نام کامل تمام افراد دستگیر شده ذکر شده بود. این بیانیه در روز ٢٨ آبان توسط آقای صالحی در صفحه فیسبوکشان منتشر شده که فردای روز دستگیری است و لیست تمام افراد دستگیر شده منجمله اسماعیل بخشی در تمام جهان منتشر شده است. اما کماکان شما نامی از او و سایر دستگیر شدگان نیاورده اید. مطلب قبلی یک ویدئوی رقص پرستاران در یک بیمارستان است. البته زیباست. مطلب قبلی تر: در تاریخ ١٨ آبانماه، بازنشر یک تصویر از روز خاکسپاری زنده یاد کورش بخشنده است. تصویر خود شما در این عکس هست. مطلب قبلی هم خبر رسانی درباره حکمی است که برای آقای عثمان اسماعیلی گرامی، دوست شما صادر شده است. مطلب قبل تر، اشتراک یک مراسم جشن تولد چشم نواز در صفحه فیسبوک شماست؛ ضمن تبریک تولد امید است که همه ی کارگران و فعالان کارگری همیشه در مراسم های شادی شرکت کنند. قبل تر از اینها هم مطالب میرسد به نوشته های شما در مقطع پروژه سندیکا سازی دولتی و پاسخ های شما به ” شهرام عزیز” یعنی یکی از عوامل اجرایی سندیکاسازی دولتی. و قبل تر مطالبی درباره شرکت تعاونی و مسکن و امثالهم در سقز و یا مطالبی که دیگران در صفحه شما اشتراک کرده اند. و همچنین مطالب متعدد از سوی شما درباره مجمع عمومی و یا اشتراک گذاری دیگران، که در این مورد نوشته ی شما را در صفحه شما اشتراک کرده اند.
سهم مشارکت شما در نوشتن حتا یک مطلب مستقل درباره این روزهای پر التهاب در اعتصاب هفت تپه و دستگیری چندین نفر، تا به همین امروز که اسماعیل بخشی آزاد شده اما هنوز نجاتی و قلیان و عسل محمدی در بازداشت هستند، بله سهم شما از آوردن نام این افراد در حتی یک مطلب مستقل فیسبوکی، صفر بوده است؛ هیچ. قابل ذکر است که به عنوان مثال، نوشتن این سطر ٩ کلمه ای به عنوان یک مطلب مستقل فیسبوکی، حتا برای شخصی که کمترین مهارت در تایپ کردن را داشته باشد نهایتا یک دقیقه هم طول نمیکشد.” اسماعیل بخشی، علی نجاتی، سپیده قلیان آزاد باید گردند”. شما حتا در این حد هم در حمایت این افراد مطلبی نگذاشتید. ممکن است کسانی بگویند در فلان یا بهمان کامنت گذاشته اید. اما عجیب نیست که درباره یک قطعه زمین شخصی خودتان بارها و صفحه ها مطلب مستقل فیسوبکی نوشته اید؟ ولی اعتصابات هفت تپه و بخشی ها و نجاتی ها اینمقدار اهمیت نداشته اند که یک مطلب مستقل در حمایت از آنها بنویسید؟ و یا عجیب نیست که مثلا در جواب شهرام، همدست ترابیان( مجری سندیکاسازی دولتی-امنیتی)، نه کامنت، بلکه چند مطلب مستقل گذاشته باشید اما در مورد هفت تپه و این دستگیری ها حتا یک مطلب مستقل با امضای شما نیست. به راستی علت چیست؟
از نظر بنده و خیلی ها، مواضع شما از چند سال پیش به سمت هایی رفته – که در این یادداشت فرصت شرح آن نیست و به واقع شرحش هم ضرورتی ندارد زیرا که اصلا و دیگر موضوع مهمی در جنبش کارگری نیست- و مثلا در متحد شدن با ثقفی که او خود همدست کوهستانی بوده و هست و هر جا هست جز اختلاف و توطئه نمیکند، متحد شدن شما با همین شخص در پروژه تشکل سراسری، اختلافات شخصی که با افراد داشته اید و متاسفانه موفق نبوده اید آنرا به نحوی مدیریت کنید تا به مسایل جمعی کارگری- و حتی با آن افراد و خودتان و دیگران- لطمه وارد نشود؛ متاسفانه موضعگیری شما در قبال سندیکاسازی امنیتی و دولتی که جای آن داشت با قاطعیت توسط شما- و هر فرد دیگری حتا در جناح راست جنبش کارگری- این سندیکاسازی دولتی محکوم شود، زیرا اینکار و این موضع، دیگر الزاما ربطی به جناح چپ و راست جنبش کارگری نداشت چونکه، بسیار روشن و واضح، رویارویی مستقیم دستگاه امنیتی بود با سندیکای واحد و…و مسایل بسیاری از این دست مشخص کرده است که شما سال هاست خود را در جایگاهی بسیار دورتر از- و اساسا در تقابل با- آنچه پیش تر ها بودید، قرار داده اید. انتظاری از شما برای دفاع از بخشی و نجاتی و کارگران هفت تپه و فعال کارگری در نزدیک خودتان، آقای زانیار ده باغیان و … امثالهم ندارم. سوالی که طرح کردم، اگر جوابی هم نگیرد، خود، پاسخی است برای چند نفری که به نامی در قدیم دلخوش داشته اند. آن نام و آن نشانی با آن تصور و اعتبار پیشین، متاسفانه دیگر موجود نیست. ای کاش بود. عمیقا امیدوارم با تغییر در خط و مشی و رویه، باز هم به همان ریل اصلی دفاع از جنبش مستقل کارگری و نه ریل های حاشیه ای و محفلی و نه دفاع ها، نقد ها و نفی های گزینشی، بازگردید.
امیدوارم بتوانید به این سوال پاسخ دهید که شما که برای دوستان نزدیک خود و حتا برای یک پیامک یک خطی از سوی دادگاه برای یکی از دوستان نزدیک تان، یک بیانیه مستقل با امضای خود منتشر میکنید چرا برای بخشی ها و نجاتی ها و کارگران هفت تپه مطلبی مستقل منتشر نکرده و سکوت پیشه کرده اید؟

با آرزوی پیروزی برای جنبش کارگری، فواد- مریوان، پنجشنبه

توضیح تکمیلی:
انتظار میرود که به احتمال قوی و مطابق معمول، آقای محمد محمدی ئاخکند( ساکن کانادا ) شروع به واکنش رفیق بازانه و هیستریک علیه این نوشته ساده و بی غرض کند (ایشان در هر زمینه ای وظیفه خود میداند که فارغ از موضع و موضوع و بدون توجه به حقایق، فقط به دفاع هیستریک از آقای صالحی بپردازد و البته آقای صالحی هم به نحو مقتضی در یک یادداشت از ایشان تشکر خاصی کرده و ضمنا گفته پولی که بابت خرید یک قطعه زمین داشته از سوی آقای آخکند به ایشان داده شده است)؛ و یا دوست جوان آقای صالحی، یدی صمدی به جای خودش یا به جای فواد فتحی و یا به جای جمعی از کارگران کردستان، تهران و خوزستان، مطلبی علیه این نوشته بنویسد و … یا چند تن معدود دیگر. اما واقعا تا چه وقت و حقیقتا چه سود؟ امید است که آقای صالحی نگاهی نقادانه به این حلقه از دوستانش( در مقاسه با دوستان و هم رزمان پیشین) و راهی که میرود داشته باشند و کمی به گذشته، حال و آینده خود نگاهی کنند، امید که حال را تغییر داده و آینده شان حداقل به وضعیت گذشته درآید. امید، گاهی دل آدم را گرم می کند. آیا این امید، راه به واقعیتی خواهد برد؟

Leave a comment