حسن معارفیپور
والتر بنیامین در کتاب “اثر هنری در عصر بازتولید تکنیکی” “فاشیسم را به عنوان جریانی که بر بنیاد “زیباسازی امر سیاسی” و “تجاوز به تودههایی که مغلوب یک پیشوا شدهاند” تعریف میکند. همچنین بنیامین والتر مینویسد که: فاشیسم در عین حال فرهنگ و کیش شخصیت را آنچنان تودهگیر میکند که تجاوز سیستماتیک به تودهها عادیسازی میشود و به تعبیر دیگر حتی ستایش میشود. بنیامین بر این باور است که تمام تلاش “برای زیباسازی امور سیاسی در یک نکته به اوج خود میرسد و آن جنگ است”. فقط جنگ است که از نقطهنظر تکنیکی این امکان را فراهم میکند که سازماندهی وسیع برای حفاظت از مالکیت خصوصی از طریق شکل دادن به یک وضعیت استثنائی و حکومت نظامی فراهم شود و صاحبان ابزار تولید، مالکیت خود بر ابزار تولید را تضمین کنند. بنیامین از طریق اشاره به آپوتوزه (Apotheose) یعنی خداگونگی انسان و اشاره به مانیفست فوتوریستی مارینتس (Marinettis) در ارتباط با جنگ استعماری اتیوپی اشاره میکند، مانیفستی که در آن آمده است: “جنگ به لطف ماسکهایی که در آن استفاده میشود، زیباست[1].” بنیامین گرچه در این اثر خود از ارنست یونگر اسم نمیبرد ولی به احتمال زیاد با رمانهای او بهویژه “طوفان فولاد” و یادداشتهای روزانهاش در مورد جنگ امپریالیستی موسوم به جنگ جهانی اول آشنایی دارد. ارنست یونگر در آثار جوانیاش به عنوان کسی که یادداشتهای روزانهی خود از جنگ امپریالیستی اول را در قالب رمان درآورده است، هرگونه امپاتی (همدلی) و همبستگی انسانی با انسانهایی که در این جنگ در نتیجهی توپ باران متلاشی میشوند را کنار میگذارد و توحش و بربریت را به عنوان یک امر زیباییشناختی که به قول کارل هاینز اثری در راستای “زیباییشناسی وحشت” است را به نمایش میگذارد. به نظر میرسد که بنیامین در مورد تعریف فاشیسم به شکل ضمنی تصویر زیبایی که از یک پدیدهی شرورانه توسط ارنست یونگر به تصویر کشیده میشود را مدنظر داشته باشد. زیباییشناسی وحشت به این صورت است که یک پدیدهی وحشتناک همچون جنگ را طوری بازنمایی میکند که لذتبخش جلوه بنماید[2]. در واقع تلاش ارنست یونگر جوان این بود که آمادگی برای جنگ و لذتِ کشتار را تئوریزه کرده و آن را عمومیت بخشد. از این رو فاشیسم تلاشی برای زیباسازی شرورت و شرارت است، حال اینکه شرارت از جانب رژیم اقتدارگرای آلمان در دوران جمهوری “متزلزل” صورت بگیرد، یا از جانب هیتلر و موسولینی، آتاتورک، رضاخان قلدر، خمینی یا ناتانیاهو، ترامپ یا فریدریش مرتس و یا هر آدمخوار دیگری.
[1] (Benjamin, 1977, S. 42f)
[2] (Bohrer, 1983, S. vgl.)