حسن معارفیپور
اسرائیل در بهترین حالت ترکیبی از داعش، فاشیسم هیتلری، کلونیالیسم اروپایی و امپریالیسم غربی است که سلاح هستهای دارد و توسط قدرتهای بزرگ امپریالیستی غربی حمایت میشود. اگر داعش هم سلاح هستهای داشت و توسط تمام دولتهای غربی به ویژه آمریکا و آلمان حمایت میشد، تاکنون تمام خاورمیانه را تسخیر کرده بود. آن فاشیست کلهپوکی که میگوید باید از حق اسرائیل برای داشتن دولت حمایت شود، او از حق استعمار، کلونیالیسم، تجاوز، جنوساید، غارت، توحش، کودککشی، تروریسم و بربریت فاشیستی حمایت میکند. اسرائیل یک داعش درنده است، که هم از تجربیات پدر معنویاش یعنی نازیسم یاد گرفته است و هم مدرنترین سلاحهای جهان را با آپارتوس هایپرکاپیتالیستی در اختیار دارد. تنها راه به شکست کشاندن اسرائیل در این بربریت و توحش شروع مبارزهی انقلابی کارگران و کمونیستها در اسرائیل برای سرنگونی رژیم فاشیستی و غارتگر فعلی و کشاندن جنگ به داخل خاک اسرائیل است. نه دولتهای امپریالیستی شرقی مانند چین و روسیه و نه دولتهای فاشیست عربی و رژیم فاشیست تورکیه و رژیم فاشیست اسلامی ایران و نه هیچ نیروی دیگری در منطقهی خاورمیانه و خارج از این منطقه علاقهای به کشاندن جنگ به داخل خاک اسرائیل ندارند و اگر آشکارا از کشتار جمعی و نسلکشی فلسطینیان خوشحال نباشند، عملا هیچ تلاشی برای پایان دادن به نسلکشی رژیم فاشیست اسرائیل نکردهاند و این وضعیتی است که قربانیان آن مردم بیدفاع فلسطین هستند. مردمی که سرزمینشان توسط غارتگران فاشیست صهیونیست غصب شده است و خودشان توسط این فاشیستها روزانه کشته میشوند. صحبت کردن از صلح در خاورمیانه تا زمانی که رژیمهای استعمارگر، فاشیستی و بورژایی اقتدارگرا در این منطقه حضور دارند، خیالپردازی است.
صلح پایدار تنها با نابودی فاشیسم صهیونیستی، فاشیسم اسلامی، فاشیسم ترکی و پایان دادن به مناسبات تولید کاپیتالیستی با یک انقلاب سوسیالیستی در منطقه ممکن است. آنچه اراذل واوباش فاشیست موسوم به محور مقاومت تا مغز استخوان با آن دشمنی دارند، انقلابیگری سوسیالیستی و کمونیستی است. آنچه این اوباش با آن همسویی دارند، حمایت از رژیمهای فاشیستی اقتدارگرای اسلامی و احزاب مرتجعی است، که در کنار نازیهای صهیونیست مردم فلسطین را به این روز انداختهاند. اسرائیل تصمیم گرفته است تمام غزه را به تصرف خود دربیاورد و مردم بیدفاع و گرسنهی این منطقه که در شرایط قحطی کامل به سر میبرند به سبک آدمخوران تورک در دوران امپراتوری عثمانی که یک میلیون و پانصد هزار ارمنی را روانهی صحرا کردند تا از گرسنگی تلف شدند، روانهی صحرا کند، تا به اسکلههای گازی و نفت در نوار غزه دسترسی یابد و آرمان دیرینهی فاشیستی خود from the river to the sea را بخشا متحقق کند و به دریا درسترسی پیدا کند.
در نبود یک جنبش سوسیالیستی و در نبود یک تشکیلات انقلابی و یک ارتش سرخ، در نبود یک رژیم شبهسوسیالیستی مانند اتحاد جماهیر شوروی که نازیسم را در قلب برلین شکست داد، نازیهای صهیونیست به سبک پدر معنوی خود آدولف هیتلر تصمیم به پاکسازی فلسطین گرفتهاند و برای حفظ فضای حیات برای فاشیستهای غارتگر حاضرند دو میلیون نفر را قتلعام کنند و هولوکاست را دوباره خلق کنند. بعد از ماهها گرسنگی دادن به مردم و نسلکشی سیستماتیک نازیهای صهیونیست با ورود پنج کامیون مواد غذایی به نوار غزه موافقت کردند و رسانههای حامی فاشیسم صهیونیستی به ویژه در آلمان پسافاشیستی که از همان ابتدای جنگ تمام اخبار ارتش فاشیست و نسلکش اسرائیل را بدون کم و کاست تکرار میکردند، در بوق و کرنا کرده که گویا اسرائیل اجازهی ورود مواد غذایی به غزه را داده است. این فاشیستهای ملعون و این فرزندان هیتلر (Hitle-Jugend یعنی کسانی که در دوران نازیسم در سازمان جوانان نازی اکتیو بودند)، با سقوط فاشیسم به دست ارتش سرخ نه تنها تغییر نکردند، بلکه همان افکار فاشیستی و استعمارگرانهی خود را نگه داشتهاند و با همان افکار نازیستی به مردم فلسطین و خارجیان و مهاجران نگاه میکنند. تنها چیزی که عوض شده است، زمانه است و نه این جوانان هیتلر که امروز پیرمردان و پیرزنانی در احزاب راست و کنسرواتیو، “سوسیال””دمکرات”، سبز و حتی چپ است. در این راستاست که باید گفت، آنتیدویچیسم[1] دقیقا نازیسم در پوشش دروغین آنتیناسیونالیسم است، همانطور که ناسیونالسوسیالیسم آنتیسوسیالیسم در پوشش به ظاهر سوسیالیسم بود. جوانان هیتلر یعنی سیاستمداران امروز آلمان از چپ و راست در کنار نازیهای صهیونیست نقش عمدهیی در نسلکشی مردم فلسطین از یک طرف و سرکوب مبارزات خیابانی طرفداران فلسطین در داخل خاک آلمان داشته و دارند.
اسرائیل نه مکانی امن برای یهودیان و نه تلاش برای جبران جنایتهای نازیسم برعلیه یهودیان است. اسرائیل یک آپاراتوس نظامی، میلیتاریستی، امنیتی و یک پروژهی اقتصادی، امپریالیستی و هژمونیک امپریالیسم غرب در خاورمیانه برای حفظ منافع غارتگران تروریست و دول امپریالیستی غربی است.
حامیان دیروز فاشیسم و همکاران هیتلر، یعنی همان کسانی که یهودیان تحتستم را قتلعام میکردند و آنان را به آلمان هیتلری دیپورت میکردند، جوانان هیتلری که یهودیان را دستگیر و تیرباران میکردند و نوادگان نازیسم در احزاب راست و چپ صهیونیستی امروز بزرگترین حامیان نازیسم صهیونیستی هستند.
در چنین وضعیتی مردم فلسطین باید بین مرگ تدریجی و خودکشی جمعی یکی را انتخاب کنند و ظاهرا هیچ دولت و هیچ دوستی در این جهان ندارند. در این شکی نباید کرد که مردم فلسطین به همان سرنوشت مردم ارمنی در امپراتوری عثمانی گرفتار خواهند آمد و فاشیسم صهیونیستی به کمک غرب این نسلکشی میلیونی را به پیش خواهد برد. نه سازمان ملل و نه سازمانهای حقوق بشری همچون امنستی انترناسیونال[2] و دیگر سازمانهای مدافع صلح در چارچوب سرمایهداری هیچ توانایی اجرایی برای وادار کردن فاشیسم صهیونیستی به پایان دادن به این نسلکشی را ندارند.
در این وضعیت کابینهی اولترافاشیستی نتانیاهو از این فرصت استفاده میکند تا بتواند نقشهی شوم خود را اجرا نماید و دولتهای غربی نه تنها جلو این رژیم فاشیست را نمیگیرند، بلکه رژیم پسافاشیستی آلمان در دوران اوج نسلکشی مردم فلسطین صدور سلاح به اسرائیل را ده برابر کرد و به جای یادگرفتن از گذشتهی نازیستی، دقیقا همان گذشته را از طریق ساپورت یک رژیم فاشیستی شبیه رژیم هیتلر تکرار کرد. حکومت جدید فریدریش مرتس به عنوان کاریکاتور لوئی بناپارت به عنوان یک حکومت اولترا راست و شبهفاشیستی از این هم فراتر میرود و علیرغم اینکه حکم دادگاه بینالمللی لاهه علیه ناتانیاهو به خاطر جنایت علیه بشریت صادر شده است، خواستار آوردن نتانیاهو به آلمان است.
در چنین وضعیتی میتوان گفت که تنها تفاوت مردم غزه با ارمنیهایی که به کمک آلمان از دوران سلطان عبدالحمید دوم تا دوران ترکیهی مدرن در سطح میلیونی جنوساید شدند، در این است که رسانههای جمعی نسلکشی مردم غزه را بازنمایی میکنند و میلیونها نفر در کشورهای مختلف جهان علیرغم تمام سرکوبهای دولتی همبستگی خود را با مردم فلسطین اعلام کرده و میکنند و این مبارزات در شرایط فعلی تنها ابزار و اسلحه در مقابل سرکوب وحشیانهی دولتی دولتهای به ظاهر دمکراتیک و تروریسم و نسلکشی اسرائیل است.
[1] . اصطلاحی است به معنای ضدیت با آلمانی گرایی
[2] . Amnesty International