حسن معارفیپور
کارل فٌن کلاوزویتس در اثر مشهور خود به نام «دربارهی جنگ» جنگ را ادامهی سیاست دولتی با روشهای دیگرتعریف میکند . لنین این نقلقول کلاوزیتس را در کتابچهی سوسیالیسم و جنگ هم نقل میکند. لنین نه تنها این نقلقول را از کلاوزویتس میآورد، بلکه این بروشور تا حدود زیادی خلاصهی کتاب کلاوزیتس است.جنگ در حقیقت چیزی نیست، جز پیشبرد سیاستهای دولتی با ابزارهای تروریستی و خشونتآمیز . دولت سرمایهداری نمایندهی طبقهی سرمایهدار و مجری پیشبرد سیاستهای این طبقه به شکل همهجانبه در تمام سطوح سیاسی است. طبقهی بورژوازی وقتی در دنیای سرمایهداری طبقهی بورژوازی است، و طبقهی بورژوازی وقتی به بحران بر میخورد، در تلاش است از طریق تعمیق بخشیدن به بحران در مرحلهی اول بحران را با دیگران تقسیم کند و از طریق تعمیق بحران شرایطی استثنایی همچون حکومت نظامی ایجاد کند، تا بتواند بحران خود را برطرف کند.جنگ در حقیقت تلاشی است برای تعمیق بحران نظام سرمایهداری و یک “تخریب خلاقانه” در مفهوم شومپیتری برای پنهان کردن ماهیئت واقعی بحران از طریق تعمیق دامنهی بحران.رژیم فاشیست و غارتگر اسرائیل در غزه یکی از بزرگترین ویرانیهای کل تاریخ بشر را دامن زده است، و جنوسایدی را سازمان داده است، که تنها با هولوکاست قابل مقایسه است. رژیم فاشیست و تبهکار اسرائیل در این شرایط در اوج عدم مشروعیت داخلی و خارجی به سر میبرد، و رژیم فاشیست اسرائیل توسط جامعهی مدنی در سراسر جهان مورد شدیدترین انتقادها قرار گرفته شده است. در شرایطی که این رژیم فاشیست یک جنوساید را در پروندهی خود دارد، به ایران حمله میکند، تا بتواند اذهان مردم را از ابعاد این فاجعه منحرف کند. رژیم فاشیست اسرائیل مثل سگ هاری شده است، که به هر چیزی چنگ میزند، این رژیم دچار سقوط اخلاقی و سیاسی شده است. حکم دادگاه لاهه بر علیه بنیامین نتانیاهو نخستوزیر فاشیست اسرائیل صادر شده است. به تعبیری این فاشیست و جنایتکار جنگی در هیچ کجای دنیا جای امنی برای فرار ندارد. در شرایطی که نتانیاهو قبل از جنگ هم به خاطر فساد و کلاهبرداری مورد شدیدترین انتقادها از طرف صهیونیستهای نیمهفاشیست قرار گرفته شده بود، حملهی هفتم اکتبر 2023 حماس برای او نعمتی شد که بتواند اپوزیسیون نیمهفاشیست صهیونیست را دوباره با خود متحد کند، و خود را از زیر نقد بیرون بکشد. حمله به ایران از طرف اسرائیل تلاشی است برای طولانی کردن عمر مشروعیت بربادرفته یک دولت تبهکار نژادپرست کودککش است و طولانیتر کردن عمر این اختاپوسی است، که امپریالیسم غرب آن را به جان مردم فلسطین انداخته است. حفاظت از اسرائیل توسط دولتهای غربی نه حفاظت از حق حیات یهودیان، برخلاف افسانهسرایی فاشیستهای استعمارگر غربی و لیبرالهای حامی فاشوصهیونیسم، بلکه حفاظت از پایگاه نظامی، میلیتاریستی، هژمونیک و تروریستی غرب در خاورمیانه است.در مورد جنگ تبهکارانهی رژیم فاشیست اسرائیل علیه مردم ایران مخالفت با تروریسم دولتی رژیم فاشیست اسرائیل و حمله به کشوری هشتاد و چند میلیون نفری همچون ایران به معنی دفاع از رژیم فاشیست و آدمخوار جمهوری اسلامی نیست. دفاع از اسرائیل به بهانهی دشمنی با جمهوری اسلامی اما اوج رذالت اخلاقی و تباهی عقلی و شعور انسانی، چشمپوشی از جنایتهای تبهکارانهی رژیم فاشیست و نسلکش اسرائیل، دفاع از استعمار، امپریالیسم و تجاوز خارجی و دست دادن با داعش اتمی خاورمیانه یعنی اسرائیل به عنوان پایگاه نظامی ناتو و امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه است. هیچ انسان مبارز و انقلابیایی از سقط شدن اوباش تروریست و فاشیست آدمکش جمهوری اسلامی و مولتیمیلیونرهای سپاهی ناراحت نیست، همانطور که هیچ انسان شرافتمند و انقلابیایی از سقط شدن احتمالی اوباش فاشیست و تروریستی همچون ناتانیاهو نباید ناراحت باشد. مساله بر سر این است که با سیاست دلم خنک شد و بزن و بکش، آن هم در شرایطی که در جنگها قربانیان اصلی بیپناهترین بیپناهان هستند، نمیتوان سیاست نفی انقلابی را بیرون کشید. عدهای که اوج بیعرضگی سیاسی خود را در قدرت یک دشمن تروریست وحشی به مراتب آدمخوارتر از فاشیستهای اسلامیست یعنی در قدرت رژیم اسرائیل تجلی میبخشند، و ادعا دارند که با نابودی زیرساختهای جمهوری اسلامی امکان “فروپاشی” فراهم میشود، نمیدانند که یک نیروی انقلابی و سوسیالیست اگر به فرض محال هم به قدرت برسد، وقتی زیرساختها نابود شده اند، بر روی زمین سوخته قدرت سیاسی را به دست گرفته است، و باید همه چی را از نو بسازد. مسالهی مهم دیگر در تحلیل این جنگ این است، که اسرائیل وقتی بعد از جنوساید هولوکاستوار مردم غزه در سطح جهانی به جز در میان اراذل و اوباش مزدور و چکمهلیس این کشور به یک نیروی منفور و شر مطلق تبدیل شده است، تلاش میکند برای اینکه بتواند اذهان عمومی جامعهی مدنی در سراسر جهان را از تبهکاری فاشیستی خود در غزه منحرف کند، با دامن زدن به یک بحران عمیقتر و از طریق حمله به ایران به بهانههای واهی تلاش میکند از یک طرف ردپای خونین خود در جنوساید غزه که خونینترین فاجعه از دوران هولوکاست تا امروز است را پاک کند و از طریق شر قلمداد کردن جمهوری اسلامی، رژیمی که بدون شک یک رژیم شرور فاشیستی است، و نیازی به روشنگری تروریستهای فاشوصهیونیست در این زمینه نیست، مشروعیت خود را برای مدتی ولو کوتاه مجددا زنده کند. اما این دست و پا زدنهای قبل از سلاخی شدن فاشیسم صهیونیستی دیگر نخنما شده است، و این سگ هار خاورمیانه دیر یا زود توسط شغالهای خاورمیانه به زبالهدان تاریخ ارسال میشود. به عنوان یک کمونیست که از جنگ بیزار هستم، از رژیم فاشیست اسلامی متنفر هستم، و همچنین با تمام حاکمیتهای سرمایهداری جهان هم مشکل دارم بر این باورم که هر دولتی به اسرائیل حمله کند، و هر دولتی در هر جای دنیا بتواند اسرائیل را به شکل نظامی متوقف کند، در متوقف کردن ادامهی جنوساید مردم غزه سهیم بوده است، و توانسته است زخمی از زخمهای مردم فلسطین را هرچند برای مقطعی کوتاه مرهم بزند. بنابراین اگر فاشیستهای صهیونیست خانه و کاشانهی دیگران را آتش میزنند، و جنوساید راهاندازی میکنند، باید بدانند که شعلهی آتش خودشان را هم خواهد سوزاند. جمهوری اسلامی به عنوان یکی از شغالهای خاورمیانه اگرچه از لحاظ تکنیکی و لجستیکی از اسرائیل به مراتب ضعیفتر است، و حمایت کشورهای امپریالیستی را ندارد، ولی اگر این رژیم فاشیستی بتواند سامانهی موشکی و دفاعی اسرائیل را از کار بیاندازد، و اسرائیل دیگر نتواند مردم غزه را بمباران کند، شکست دادن ارتش فاشیست اسرائیل برای فاشیستهای سپاه و ارتش ایران و دیگر حامیان منطقهیی جمهوری اسلامی همچون حوثیها، حزباله و حماس کار چندان سختی نیست. در این شکی نیست که بخشی از بدنهی جمهوری اسلامی در سطوح بالا با اسرائیل همسویی دارند و این دقیقا اینجا خودش را نشان میدهد، که زبالههای فاشیست حزبالهی و آخوندهای عقیدتی و عوامل امنیتی کلهگندهی جمهوری اسلامی به محض رسیدن به خارج کشور سر از رسانههای امپریالیستی و اسرائیلی در میآورند. مسالهی دیگر این است که بخش زیادی از عرزشیهای جمهوری اسلامی به کلی آرمانهای فاشیستیایی که این رژیم بر آن بنا نهاده شده بود، را مطلقا گذاشته و ارزش و آرمانشان از مهر و تسبیح و پیشانی سیاه شده به خاطر مهر و جای زنجیر به روابط جنسی ضربدری، سفر به خارج کشور، پٌرشه سواری و زندگی در عیش و نوش و سکس گروهی تغییر کرده است. این طیف انگلی و طٌفیلی متشکل از اوباشی اصلاحطلب، عرزشی و چکمهلیس، حزبالهی و تروریست سابق رژیم فاشیست اسلامی، الان مدافعین “حقوق” “بشری” شدند، که برای پول و امکانات بیشتری که اسرائیل در اختیارشان قرار میدهد، عوامل ردهبالای جمهوری اسلامی که سهل است، حاضرند خانوادهی خودشان را هم بفروشند. این انگلهای خودفروش، جالب است خود را وطنپرست و کمونیستها را وطن فروش خطاب میکنند. این طیف انگل چکمهلیس ناتانیاهوی فاشیست تنها از کشتار پاسداران تروریست و آدمکش جمهوری اسلامی خوشحال نیستند، بلکه از نسلکشی سیستماتیک هولوکاستوار مردم غزه هم حمایت میکنند. اسم این زبالههای فاشیست متشکل از ناسیونالیسم کٌرد اصلاحطلب و “استقلالطلب” تا پانفاشیست تورک و پان کوروشیست آریاییگرا و غیره “اپوزیسیون” “برانداز” است. این تفالهها و زبالههایی که رژیم فاشیست اسلامی تولید کرده است، از خود جمهوری اسلامی وحشیتر، راستتر، فاشیستتر و آدمخوارتر اند. بدون دورانداختن این زبالهها و زاییدههای فاضلاب فاشیسم اسلامی، که شاهلولهی این فاضلاب در تلویزیونهایی همچون “منوتو” و “ایران انترناشنال” و رسانههای میترکد و به اذهان پوسیده این سموم و زبالهها وارد میشوند، هرگونه رهایی از فاشیسم اسلامی خیال خام است. رهایی از جمهوری فاشیسم اسلامی به رهایی از فاشیسم صهیونیستی و رهایی از اپوزیسیون راست افراطی و راست میانهی چکمهلیس رژیم فاشیست صهیونیستی گره خورده است.در میان ایرانیان خارج از کشور، گرایش فاشیستی نگرانکنندهای وجود دارد، بهویژه در حمایت از جنگ اسرائیل علیه ایران. سلطنتطلبانی که گرد اسپرم محمدرضا شاه پهلوی جمع شدهاند، مدعیاند که چپها کشور را به دشمنان ایران فروختهاند، اما خود از چاپلوسان اسرائیل و نتانیاهو هستند و جنگ علیه ایران را با عنوان «جنگ اسرائیل علیه رژیم» تأیید میکنند.اپوزیسیون بهاصطلاح لیبرال ایرانیِ متمایل به غرب، آنچنان به راست چرخیده که دیگر نمیتوان آنها را از فاشیستها، نازیها یا صهیونیستهای فاشیست تشخیص داد. آنها به بلندترین صدای ارتش اسرائیل در خارج از کشور تبدیل شدهاند و بیشرمانه نسلکشی در غزه را جشن میگیرند. این افراد از حمله به ایران بهنام «عشق به میهن» حمایت میکنند و ما، مارکسیستها و کمونیستها را بهخاطر ایستادن بر مواضع انترناسیونالیستی، وطنفروش مینامند؛ چراکه ما به جای دفاع از «میهن» بهدنبال خاک مادریای برای همه مردم هستیم.در این برداشت وارونه، دشمنان واقعی ملت و جنگطلبان فاشیست و جنایتکار، «میهنپرست» معرفی میشوند، و مخالفان جنگ و فاشیسم، «خائن به میهن». این همان «اتاق تاریک» یا Camera Obscura است که مارکس و انگلس در کتاب «ایدئولوژی آلمانی» از آن سخن میگویند؛ یعنی ایدئولوژی بورژوایی که تلاش میکند آگاهی وارونه از واقعیت را بهعنوان آگاهی حقیقی به ما بفروشد.در نگاه اول، این ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی اینفلوئنسرها و طبقه حاکم در ایران یا هر جای دیگر است. اما وقتی کسی بدون نقد، موضعگیریهای رژیم ایران یا اسرائیل را میپذیرد، عملاً دست از تفکر انتقادی کشیده و مانند نشخوارکنندهای زبالههای جویده و تفشده حاکمان را دوباره میجود.اما آگاهی طبقاتی، کاملاً متفاوت با این بازتولید زباله فکری است. آگاهی طبقاتی، آگاهی هستیشناسانهای است از موقعیت واقعی پرولتاریا بهعنوان برده در نظام تولید. در مقابل، آگاهی ملیگرایانه یا بورژوایی، بر پایه هستیشناسیای نادرست شکل گرفته است؛ یعنی وقتی انسانهای تحت ستم، خود را نه بهعنوان استثمارشده، بلکه بهعنوان عضوی از یک دولت یا ملت ببینند، از نظر ایدئولوژیک بهصف طبقه حاکم و جلادان میپیوندند و علیه منافع واقعی خود عمل میکنند.هیچ اشکالی ندارد که کسی از مرگ یک فاشیست در ایران خوشحال شود، و نباید مردمی را که از مرگ جلادان شادی میکنند، سرزنش کرد. اما اگر این شادیهای لحظهای به مرحله تحلیل عقلانی نرسند، میتوانند به فجایعی بزرگ منتهی شوند. شادی بر سر حمله اسرائیل به ایران میتواند به همان اندازه دردناک و آسیبزا باشد که نسلکشی در غزه است.ما دیدهایم که اسرائیل، بر خلاف ادعایش، مردم غزه را «نیمهانسان» میداند، و با بمباران گسترده، دهها هزار نفر را کشته، نوار غزه را نابود و برای دههها غیرقابل سکونت کرده است. جنگی که اسرائیل علیه ایران به راه میاندازد، نه موجب سقوط رژیم اسلامی خواهد شد، و نه به آزادی منجر میشود، برخلاف آنچه فاشیستهای اپوزیسیون ادعا میکنند. این جنگ تنها زیرساختها را نابود میکند، زندگی مردم را ویران، باعث آوارگی، فرار اجباری، وضعیت اضطراری، تورم و فقر خواهد شد.این توهم که جنگ مردم را به خیابانها میکشاند تا حکومت را سرنگون کنند، آنهم در حالی که شهرها بمباران میشوند، دیدگاهی جنونآمیز است و هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد.همانطور که کلاوزِویتس میگوید، جنگ چیزی نیست جز «ادامه سیاست دولتی با ابزارهای دیگر» و این ابزارهای دیگر خشونت و تروریسم، کشتار و زور، قلدری و تبهکاری، تجاوز و توحش برای تحمیل منافع یکی از طرفین جنگ است. در دوران نئوفاشیسم و امپریالیسم، این «ادامه سیاست» همان تداوم امپریالیسم و فاشیسم با اعمالی وحشیانه و تروریستی از طریق دخالت نظامی در مسائل دیگر سرزمینها و کشتار وحشیانهی مردم غیرنظامی برای تحمیل هژمونی سیاسی و اقتصادی صورت میگیرد. توقف جنگ کار انقلاب سوسیالیستی و نه حمایت از جنگ با روشهای گوناگون است.