Hassan Maarfi Poor حسن معارفی پور

politische, analytische und kritische Seite سیاسی، تحلیلی و انتقادی

Hassan Maarfi Poor حسن معارفی پور

انقلابی حرفه یی، “انتلکتول ارگانیگ یا سلبریتی و اینفونسر؟

حسن معارفی پور

مفهوم “انقلابی حرفه یی” برای اولین بار به عنوان ایده ی لنین در “چه باید کرد؟” مطرح می شود. انقلابی حرفه یی برخلاف پارلمانتاریست های سوسیال دمکرات عضو سوسیال دمکرات آلمان و احزاب مشابه، که بیشتر در چارچوب کانسپت ماکس وبر در مورد “سیاست به مثابه ی حرفه” می گنجید، به کسی گفته می شود، که انقلابی گری و فعالیت انقلابی در راستای پیشبرد یک انقلاب به حرفه و شغل اصلی او تبدیل شده است، بدون اینکه از دولت یا پارلمان دستمزد بگیرد، بدون اینکه خود را به موسسات خصوصی بفروشد، منبع زندگی انقلابی حرفه ی حمایت و همبستگی رفیقانه و بدون سلسله مراتبی منتج از سیستماتیزه کردن همبستگی طبقاتی و مادی در حزب و تشکیلات است. کسانی که وارد حوزه ی انقلابی گری حرفه یی می شوند، قاعدتا باید توسط حزب سیاسی ایی که به آن تعلق دارند، ساپورت مالی و معنوی شوند تا امکان ادامه ی فعالیت مداوم و مسمتر را داشته باشند. انقلابیون حرفه یی در گسترش آگاهی سوسیالیستی، آگاهی طبقاتی، سازماندهی کارگری، آژیتاسیون و تهیج در دوره های انقلابی سهیم اند و در دوره های که چشم انداز انقلابی حاکم نیست باید تمام تلاششان را برای انقلابی کردن جامعه به پیش ببرند.انقلابی حرفه یی کارمند استخدامی حزب کمونیستی نیست، بلکه حزب کمونیستی برای پیشبرد امر رهایی جمعی کارگران لازم است بر اساس یک تقسیم کار خلاقانه زندگی بخشی از اعضایش که به عنوان مبارزان حرفه یی و اگاه کار می کنند، را حمایت کند، تا این مبلغین سیاست های حزبی و طبقاتی بتوانند بدون مشغله ی مالی، بروکراتیک و غم نان به کار و فعالیت سیاسی در راستای اهداف حزب و تشکیلات ادامه دهند. شکل گیری آریستوکراسی کارگری و استخدامی کردن فعالین کارگری وابسته به اتحادیه ی کارگری برای پیشبرد امر آشتی طبقاتی و سیاست های ضدکارگری موسوم به سه جانبه گرایی اما در واقع یک جانبه گرایی به نفع سرمایه داری و دولت مدافع آن نتیجه ی یک انقلاب پاسیو از بالا و یک ضدانقلاب تعرضی طبقه ی بورژوازی و مبارزه ی طبقاتی از بالا به پایین بود. افرادی که در استخدام اتحادیه های کارگری که تقریبا بخشی از بدنه ی دولت در غرب هستند، هیچ ربطی به انقلابی حرفه یی مورد نظر لنین ندارند، اگر حتی ایده های کمونیستی را نگه داشته باشند و در کنار طبقه ی کارگر بایستند. آنان جزوی از آپارات دولتی بورژوایی و ساز و برگ های ایدئولوژیک بورژوازی اند. این البته به این معنی نیست که من فعالیت سیاسی و حتی به استخدام اتحادیه ی کارگری درآمدن را در کلیت خود رد کنم، مساله بر سر این است که کانسپت انقلابی حرفه یی شامل این لایه های مرفه از آریستوکراسی کارگری نمی شود. اینفلونسر و سلبریتی روحانیون انگل و خودخواه و مانع جدی بر سر همبستگی طبقاتی سیاست به مثابه ی شغل را ماکس وبر به عنوان جامعه شناس بورژوا و یکی از مدافعین سرسخت امپریالیسم و جنگ جهانی اول طرح کرد. مساله ی شغل یا Berufبرای ماکس وبر از یک طرف تعبیر نوعی فراخوان الهی به شخصی است که باید وظایفش را اجابت کند و از طرف دیگر به خاطر خوانش پروتستانیتستی وبر از سرمایه داری نوعی تلاش برای توجیه کالایی شدن مذهب و انطباق مذهب با مناسبات نوین سرمایه داری معاصرش و گسترش روابط کالایی و جایگزینی روابط انسانی با این روابط کالایی جدید، گسترش پروسه ی دیسیپلینیزه کردن جامعه و دفاع از کالایی کردن دانش انسانی در چارچوب مناسبات تولید سرمایه داری و شکل دادن لایه هایی از انسان های حرفه یی موسوم به سیاستمدار است، که از طریق گرفتن دستمزد یک امر خاصی را در خدمت طبقه ی حاکم به پیش می برند. وبر آنچنان مجذوب فتیشیسم کالایی و مناسبات شی واره است که دقیقا در راستای این مناسبات و حفاظت از این مناسبات به قول لوکاچ از یک “دمکرات” “رادیکال” با شکل گیری بحران سرمایه داری در اوایل قرن بیست به یک “امپریالیست” “افراطی” و مدافع سرسخت جنگ امپریالیستی موسوم به جنگ جهانی اول و فراتر از آن مبلغ جنگ می شود. حتی همسرش ماریانه وبر شهر به شهر و محل به محل می چرخید و مردم را به شرکت در جنگ دعوت می کرد. سیاست به مثابه ی شغل یا حرفه، آنچه ما امروز با آن روبرو هستیم چیزی جز بازتولید مشاغل مزخرف و تولید اینفونسر و سلبریتی های مفت خور یا تولید لایه های انگلی از “روشنفکران” کلاسیک در مفهوم گرامشی نیست. روشنفکران کلاسیک را در بخش دیگر مربوط به روشنفکر ارگانیک توضیح می دهم. اما این نکته را لازم است اشاره کنم که انقلابی حرفه یی به عنوان یک انسان از خودگذشته ی مبارز که بنا به ضرورت و برای گسترش همبستگی طبقاتی وارد میدان مبارزه ی سیاسی می شود و مثل سلبریتی های انگل یعنی این روحانیون بی عمامه به فکر پر کردن جیب خود و لگدمال کردن منافع توده ها در راستای انباشت سرمایه و زندگی انگلی به نفع خود نیستند. “روشنفکر” یا انتلکچوال ارگانیکقبل از هر چیز لازم است اشاره کنم که تمام انسان ها نزد گرامشی از انلکلت برخوردار هستن، چون انجام هر کاری از نظر گرامشی حتی کار یدی نیازمند هوش و اینتلکت استد. مفهوم “انلکچوال” یا انتلکتول نزد گرامشی و در زبان های اروپایی برخلاف ترجمه ی فارسی آن به “روشن” “فکر” یک مفهوم کاملا خنثی است. به نظر خودم ما باید به جای روشنفکر از مفهوم انتلکچوال یا انلتلکول استفاده کنیم، چون هر هستند انلکتول های زیادی که نه تنها تفکر روشنی ندارند، بکله تاریک اندیش ترین، فاشیست ترین و جنایتکارترین انسان های جهان هستند. گرامشی انلکتول ارگانیک را در مقابل انتلکتول سنتی به کار می برد. انتلکتول سنتی به ایدئولوگ های نظام های سرمایه داری و کسانی گفته می شود که از آگاهی وارونه یعنی آگاهی بورژوایی برخوردارند و تلاش می کنند تا جایی که ممکن است، مخاطبان خود را به پذیریش وضع موجود دعوت کنند و ایده های ضدانقلابی و کنسرواتیو خود را گسترش دهند و عملا به عامیلن حفاظت از بنیادهای سرمایه داری تبدیل می شوند. انتلکتول ارگانیک مورد نظر گرامشی در واقع بازسازی مفهوم انقلابی حرفه یی لنین است. او کسی است که در نظر و عمل به منافع توده های کارگر و زحمتکش پایبند است و علیه منافع آنان با دشمنان طبقاتی شان یعنی با بورژوازی مثل آریستوکرات های کارگری وارد اتحاد نمی شود و آَشتی طبقاتی را تلیغ نمی کند. بسیاری از کارگران و زحمتکشان بنا به سرنوشت زندگی شان، به خاطر مشاغل سخت و طاقت فرسایشان شان، هرگز امکان این را پیدا نکرده اند که به صورت تئوریک به یک فهم دقیق از قوانین نامرئی نظام سرمایه داری و ریشه های استثمار پی ببرند و آن را برای دیگران توضیح دهند. آنان استثمار و برخوردهای ضدانسانی صاحبکاران و دولت ها را حس می کنند و در مقابل آن هم وارد میدان مبارزه می شوند و برای تخفیف ساعت کار و افزایش دستمزد می جنگند، علیه بردگی و بندگی خود در مقابل اربابانشان می ایستند، اما توضیح قوانین استثمارگرانه و ظالمانه ی سرمایه داریی، که ریشه در منطق مالکیت خصوصی بر ابزارتولید و زمین دارد، را هر کس نمی تواند با دقت درک کند و برای دیگران توضیح دهد، چون توضیح پدیده های اجتماعی نیازمند مفاهیمی است، که جوهره ی پدیده ها را روشن و قابل روئیت کند، از فرم و پوسته ی پدیده ها فرارتر رود و آن را در قالب مفاهیم زبانی بیان کند، چون با حواس پنچگانه نمی توان جهان را درک و توضیح داد. اگر انسان ها به هر دلیلی نتوانند این مفاهیم زبانی را در جایگاه درست خود به کار ببرند، تشخیص ذات و ماهیت پدیده ها نه تنها دشوار، بلکه غیرممکن می شوند.اینجاست که انتلکتول های ارگانیک برخلاف “انتلکتول” های کلاسیک و سنتی، تلاش می کنند در پروسه ی درک و فهم جوهری قوانین نظام سرمایه داری به کسانی که به هر دلیلی این مفاهیم را نمی شناسند، به شکل کاملا داوطلبانه و همبسته همیاری کنند. انتلکچوال های ارگانیک برخلاف “روانشناسان” طبقه ی حاکم و روانشناسان مبتذل ، برخلاف سلبریتی ها، اینفلونسرها، رجزخوانان اصلاح طلب و رابین هودهای اخلاق، انتلکتوال های سنتی و روحانیون انگل، مردم به خشم آمده از ظلم و ستم را به رواداری و مبارزه ی بدون خشونت، “صلح” آمیز و خشونت گریز دعوت نمی کنند، بلکه دقیقا تلاش می کنند حس خشم و تعقل را به هم پیوند بزنند تا جایگاه طبقاتی و خاستگاه طبقاتی بهم پیوند بخورند و در نهایت آگاهی طبقاتی اصیل در پروسه ی کوتاه تری شکل بگیرد و سازمان یابی انقلابی برای قهر انقلابی به موقع جای “خشونت” فردی علیه پلیس و دولت را بگیرد. رابطه ی انتلکتول های ارگانیک با کارگران برخلاف روابط سلبریتی های، اینفلونسرها، انتلکتول های کلاسیک، آخوندها، و دیگر طیف های انگل با مردم را بطه ی سلطه و ارباب رعیتی نیست، بلکه رابطه یی کاملا متقارن و هارمونیک برای فهم جهان بیرون و تغیر این جهان در راستای رهایی کارگران از بندگی و استثمار و در نهایت رهایی کل بشر است.

اترك تعليقًا

إملأ الحقول أدناه بالمعلومات المناسبة أو إضغط على إحدى الأيقونات لتسجيل الدخول:

شعار ووردبريس.كوم

أنت تعلق بإستخدام حساب WordPress.com. تسجيل خروج   /  تغيير )

صورة تويتر

أنت تعلق بإستخدام حساب Twitter. تسجيل خروج   /  تغيير )

Facebook photo

أنت تعلق بإستخدام حساب Facebook. تسجيل خروج   /  تغيير )

Connecting to %s

%d مدونون معجبون بهذه: