به لودگی خاتمه دهید

اطلاعیه

از طریق رفقای نزدیکم باخبر شدم که مجموعه ی اخلالگر، انحلال طلب معلوم الحال وبخشا مشکوک در صفحه ی نگین بانک اتهامات کثیفی را به طرف من پرت کرده اند و صاحب یک صفحه ی بی نام و نشان را به من ربط داده اند.

قبل از هر چیز اعلام می کنم که من در تمام زندگی ام هیچ گاه از هیچ کس، هیچ نهاد دولتی، هیچ تیم متشکل از مزدوران وابسته به وزارت اطلاعات و هیچ لات و چاقوکشی هراس نداشته ام و تمام فعالیت های سیاسی ایی که انجام داده ام،  با اسم و مشخصات و با هویت واقعی خودم بوده است.

اگر جایی اطلاعیه یی گروهی منتشر شده است که با امضای یک تشکیلات یا سازمانی بیرونی شده است و من در نوشتن ان نقش داشته ام، بدون پروا و هیچ گونه هراسی ان را اعلام کرده ام، چون من برخلاف این انسان های معلوم الحال مشکوک در خارج کشور با اسم مستعار و هویت جعلی فعالیت نمی کنم. من یک فعال علنی بوده هستم و خواهم بود. فعالیت های مخفی زیادی انجام داده ام، اما همواره انسان های معتمد و نزدیک به خودم از جریان فعالیت های مخفی من در جریان بوده اند. زمانی که کسی در ایران جرات نداشت اعلام کند “چپ” است و همه ادبیات فاشیست های اسلامی و اصلاح طلبان جلاد را نشخوار می کردند، مردم در روز روشن من را به کومه له ربط می دادند، چون کمونیست بودن در فضای کردستان اتوماتیک به کومه له ربط پیدا می کرد. در دانشگاه مازندران همه من را به اسم حسن کومه له می شناختند و من هیچگاه واکنش منفی یا مثبتی به این مساله نداشتم. من برای کمونیسم با هویت واقعی خودم مبارزه کرده ام و رد پای من در مبارزات مخفی و علنی در کردستان ایران روشن است و هر کس در ایران با الفبای ادبیات مارکسیستی اشنا باشد، حتما یک یا دو مطلب از من خوانده است و یا اسم من به گوشش خورده است.

من هیچ کس را به خاطر پناه بردن به لودگی و پرت کردن اتهامات سخیف و دروغین به دادگاه بورژوازی نکشانده ام، چون اصلا این بیدادگاه را می خواهم براندازم. هر کس می تواند از من شکایت کند، ولی من جواب شکایت های قانونی را با مبارزه ی خیابانی و فشار از پایین خواهم داد. من مثل یک مجموعه ی معلوم الحال در خارج کشور ادم منزوی ایی نیستم که از انزوا به جاسوسی و بازگشت به اندیشه های رومانتی سیستی و یا مصرف بیش از حد تریاک و مواد مخدر دیگر پناه برده باشم. من هر جا بوده ام، هر جا رفته ام اولین کاری که کرده ام تشکیلات سازی کرده ام. در همین المان شاید تنها کمونیستی باشم از ایران که از تله ویزیون دولتی و غیر دولتی اش، تا روشنفکران برجسته ی مارکسیست و تا اساتید معتبر دانشگاه های المان و روزنامه های سراسری و محلی بشناسند. تمام نهادهای امنیتی المان هم من را می شناسند. البته لازم است اشاره کنم تنها کمونیست ونه تنها “فعال” “سیاسی”، چون امثال مینا احدی را به خاطر لابیگری هایش با رسانه های فوق ارتجاعی المانی، اغلب می شناسند.

من کمونیستم و همه جا آشکارا، بدون هیچ واهمه یی حتی نزد پلیس امنیتی و سرکوبگر دولت های اروپایی اعلام کرده ام که کمونیستم. به خاطر کمونیست بودن فشارها و مشقات زیادی را در زندگی ام تجربه کرده ام و از جانب اراذل و اوباش و لمپن های بی سر و پا همواره مورد حمله و هجوم قرار گرفته شده ام، اما هیچ گاه عقب نشینی نکرده ام و تا ابد هم نخواهم کرد. هر چقدر اوباشی که کنترل شان دست دیگران است، به من بیشتر حمله کرده اند، انزوای خود را بیشتر تجربه کرده اند. نمونه ی روشن ان حملات شخصی اعضای کومه له و حزب کمونیست کارگری بود. همه ی انان سرشان بدجوری به سنگ خورد و انچنان پشیمان شدند که اگر پشیمانی دم داشت، الان همه مثل میمون با دم در شهرهای اروپا راه می رفتند.

نمونه ی اخر ان هم حمله ی یک هئیت دو نفره ی موسوم به “کمسیون” متشکل از دو نفر معتاد صفر که به خاطر مسائل امنیتی از محفل تروتسکیستی مازیار رازی اخراج شده بودند، بود. انتشار یک پی دی اف شصت و چند صفحه یی و کروکی کشیدن و به دنبال ان تایپ یک مصاحبه ی صوتی و انتشار ان به صورت پی دی اف از جانب این کمیسیون دو معتاد (بهروز رضوانی و یاشار آذری) نه تنها باعث انزوای بیش از پیش انان شد، بلکه بساط خنده ی رفقای زیادی را فراهم کرد و هنوز خیلی از رفقا شب ها دیر وقت به من زنگ می زنند و به این مساله می خندند.

بارها صفحات فیس بوکی من که به اسم خودم و با هویت و عکس و مشخصات خودم هستند، توسط اوباش فاشیست، اصلاح طلب، سوسیال فاشیست ها، وزارت اطلاعات، جریان راستگرای المانی، نیروهای ناسیونالیست کورد و اوباش نزدیک به اکس مسلم و جریانات فاشیستی مشابه به فیس بوک ریپورت شده اند و همین الان تا یک ماه دیگر نمی توانم نه  در فیس بوک کامنتی بنویسم، نه چیزی را لایک و شر کنم و نه اصلا پست بگذارم. تیم اوباش سکسیست دور و بر نگین بانک و مهرنوش موسوی ظاهرا این بار فیس بوک من را ریپورت کرده است و وقتی خودم به فیس بوک دسترسی ندارم، سعی می کنند برای من دادگاهی مجازی بدون حضور “متهم” بگذارند و من را تخریب کنند، اما کور خوانده اند. با دخالت یک کمیته ی ضد جاسوسی از داخل، کمیته یی که ظاهرا به اطلاعاتی دسترسی پیدا کرده است، که من شخصا هیچ وقت در زندگی ام نشنیده بودم، بساط محفل معلوم الحال فمینیست های ساقدوش را بدجوری به هم ریخته است. من در مورد صحت یا عدم صحت مطالبی که این کمیته ی ضد جاسوسی منشتر کرده است، اطلاع دقیقی ندارم، اما بخش زیادی از مسائلی که توسط این صفحه منتشر شده است، مدت ها پیش به گوش من هم خورده بود، ولی من بنا به دلایل کاری و مشغله های خانوادگی و فکری از بغل این مسائل گذشته بودم. الان که این مسائل به دنیای مجازی کشیده شده است، من هم به خودم حق می دهم که از تمام کسانی که دور و بر تیم نگین بانک جمع شده اند، هویت واقعی خود را به جامعه بنشاسانند، وگرنه من با انسان های فیک و شخصیت های مشکوکی که پشت یک صفحه ی اینترنتی قایم شده اند، کوچکترین بحثی ندارم. هر کس در برخورد به مسائل سیاسی از روی منافع حقیر خود عمل کند، یک شارلاتان است. او جزو اوباش است. نگین بانک به معنی واقعی کلمه شارلاتان است. من به شخصه یک بار با او در مورد شخصی که نه یک بار، بلکه دهها بار برای یک رفیق زن مزاحمت درست کرده بود، صحبت کردم ولی نگین بانک به سبک ساقدوش ها تلاش کرد پا درمیانی کند و اخر سر اعلام کرد که من چنین برداشتی نداشتم که م ح سکسیست باشد و باعث اذیت و ازار کسی شده باشد. مساله تنها منفعت حقیر فردی برای جذب م ح و وارد شدن به فضای عاطفی با او بود. این رفیق زن ما که توسط م ح براش مزاحمت ایجاد شده بود، به شخص من اعلام کرد که این ادم (کسی که از جانب نگین بانک) حمایت می شد، به حدی خطرناک است که می ترسم بهم تجاوز کنه و بعد من را بکشد! بماند! این میزان از حقارت، دورویی، شارلاتانیسم، لودگی تنها می تواند در شخصیت کسی جمع شود، که همچون گاوی وسط جوی آب از دو طرف جوی اب بچرد. به تعبیر دیگر هم مسافرت های سالانه اش را در اصفهان و کنار دریای خزر بگذراند و هم در خارج کشور از “ازادی” های فردی اروپا برای پیدا کردن پناهجویان و استفاده ی بزاری از انان برای منافع شخصی بهره بگیرد.

این اوباش هر ادعایی که داشته باشند، نافشان به حزب کمونیست کارگری ایران وصل باشد یا به وزارت اطلاعات و یا سازمان های فاشیستی اروپایی و نهادهای سرکوب وابسته به دول مرتجع راستگرای اروپایی، نمی توانند من را از این طریق به سکوت وادار کنند. شما هزار بار هم صفحات فیس بوکی من را ریپورت کنید، باز هم در جای دیگر و به شکل دیگر علیه تان خواهم نوشت و وادرتان می کنم که اعلام شکست کنید. همان طور که مینا احدی بعد از یک شکست مفتضحانه خود را به افسردگی زد و سه ماه دنیا بیزنس “سیاست” را ترک کرد و به قول خود در تخت افتاد.

مهرنوش موسوی در اوج وقاحت اعلام می کند که من از مینا احدی معذرت خواهی کرده ام و وقتی او ازم شکایت کرده است، ادعاهای خودم را پس گرفته ام. این دروغ محض است. پستی که همان سال در فیس بوک نوشته ام هنوز موجود است. وکیل مینا احدی همان هنگام با شماره ی ناشناخته به من زنگ زد و وقتی مشاهده کرد که کمک سرخ المان با تمام قدرت در کنار من و علیه اکس مسلم است و من مجموعه ی زیادی امضای فعالین سرشناس اروپایی و ایرانی را جمع اوری کرده بودم و اعلام کرده بودم که با صد نفر در دادگاه شرکت خواهم کرد، به شیوه یی کاملا دیپلماتیک با خواهش و تمنا از من درخواست کرد که برگه یی که برای من می فرستد را امضا کنم و دیگر دست از تبلیغات علیه اکس مسلم بردارم. من بهش اعلام کردم که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم چیزهایی که منشتر کرده ام را حذف کنم، چون هم اکنون بر این عقیده هستم که این مسائل واقعی اند و گذر زمان و نشست های پیاپی خانم احدی با جریانات اولترافاشیستی دور و بر یک روزنامه ی راسیستی به اسم بیلد واقعیت گفته های من را برای همگان روشن کرد.

از ان زمان به بعد هم بارها علیه حزب کمونیست کارگری و اکس مسلم نوشته ام و این جریان را در جبهه ی فاشیسم قرار داده ام، چون خودش به انجا تعلق دارد و من کشف و افشاگری نکرده ام. اکس مسلم وحزب کمونیست کارگری با افتخار تعلق خود را به این جبهه اعلام کرده و می کند.

مهرنوش موسوی و کسانی که دور یک هسته ی معلوم الحال” فمینیست” سکسیست و ساقدوش های امروزی هستند و ادعا می کنند که صفحه یی که علیه انان افشاگری کرده است، متعلق به من است، می توانند به دست اندرکاران روزنامه ی بیلد و سازمان های جاسوسی و انتی کمونیست یعنی بازماندگان عشیره ی فاشیستی گهلن مراجعه کنند و از من شکایت کنند، تا به حقیقت برسند.

من اگر تاکنون در فیس بوک چیزی را علیه این اوباش منتشر نکرده ام، به خاطر این نیست که از انان می ترسم، بلکه به این خاطر است که به هیچ وجه علاقه و وقتی برای وارد شدن دنیای این خوک صفتان را ندارم و همزمان هم تمام صفحات فیس بوکی ام ریپورت شده اند و من اصلا وقت پرداختن به لودگی این اوباش لمپن سکسیست که با سکسیست ترین ادم ها سر و کار دارند را ندارم. آنجا که سکسیسم به نفع انان است با سکسیست های لمپنی همچون پدرام نواندیش که به خاطر تلاش برای تجاوز به یک خانم از حزب حکمتیست با اردنگی بیرون انداخته شده است، همنوا می شوند و یا خانم نگین بانک با یک سکسیست به اسم م ح که به خاطر مزاحمت های پیاپی برای یک رفیق زن از طرف تعداد زیادی از رفقای نزدیک به ما سرزنش شد، “لاس” “سیاسی” می زند. همین خانم نگین بانک که امروز شیپور را از سر گشادش می نوازد، یک شایعه ی دروغین از یک موجود معلوم الحال را در مورد تجاوز در منجنیق را تبدیل به تکیه گاهی برای تعرض به کمونیست ها و لو دادن اطلاعات تشکیلاتی سازمان های چپ به پلیس می کند، اما خود مدام در حال دفاع از سکسیست هایی است که به طور واقعی در تلاش برای تجاوز به زنان بر امده اند. این سیاست یک بام و دو هوا تنها می تواند منشاء در اوج شارلاتانیسم داشته باشد و هیچ ربطی به “مبارزه” ی “فمینیستی” با سکسیسم ندارد. این خودش اوج بازتولید سکسیسم از جانب زنان مدعی “فمینیسم” است.

من شخصا هیچ سمپاتی ایی به “چپ” هایی همچون اکثریت اعضای منجنیق که از جریانات اصلاح طلبی و سبز می ایند، نداشته و ندارم و همواره انان را به عنوان عناصری اپورتونیست که یک روز به اصل خود باز می گردند، نگاه می کنم. کامنت های فراوانی که در صفحه ی نگین بانک رد و بدل شده اند، به خوبی به ما نشان میدهد که نگین بانک از رگ گردن به جمهوری اسلامی نزدیک تر است و اگر حتی فرض را بر این بگیریم که او به خاطر منافع شخصی اش، هیچ همکاری مستقیم با رژیم فاشیست ایران ندارد. مواضع بوقلمونی او هیچ ربطی به چپ ندارند. من مدرکی همچون فیش حقوقی و دریافت حقوق به خاطر لو دادن اطلاعات نیروهای اپوزیسیون به پلیس ایران از او ندارم، اما اگر هم نافش به ناف رژیم ایران وصل نباشد که تاریخا خانوادگی بخشی از جنایتکارترین لایه های حکومت ایران بوده و هستند. با قرار دادن این کامنت ها و فعالیت های او در تویتر در کنار هم می توان به راحتی ثابت کرد که مواضع او نه در خدمت ترقی خواهی چپ گرایانه، حتی از نوع خبیث ترین ایدئولوژی چپ، بلکه در خدمت رژیم ایران است و تمام تلاشش در همین کامنت ها در راستای کد دادن به پلیس است، وگرنه چه دلیلی دارد مسائل کاملا محرمانه و درون گروهی همچون برگزاری کلاس های تئوریک را علنی کند و یا کسانی که با او در یک گروه کاملا مخفی کار می کردند، را به طرق مخفی علنی کند. این در حالی بوده است که نگین بانک و همراهش آرمان کوشا (یک معلوم الحال با اسم مستعار، که خودش هم نمی داند چیکاره است) بیش از هر کسی در گروه هایی که شرکت کرده اند، بر پرنسیپ کار “مخفی” و عدم بیرونی کردن اطلاعات درون گروهی تاکید گذاشته اند!!

نگین بانک می تواند به همراه رهبرش ایرج مصداقی به هر دادگاهی مراجعه کند و شکایت کند، او بازنده خواهد بود، چون ما ان موقع دادگاه را ناچار می کنیم که تمام پیام هایی که او با دیگران رد و بدل کرده است را زنده کند و به عنوان مدرک جرم علنی کند.

در اخر می توانم اعلام کنم که هر کس می تواند از ادبیات مقالات من به هر شکلی که دوست دارد، بهره بگیرد یا مقالات من را بدون یا با ذکر منبع استفاده کند. من هدفی جز تبدیل کردن کمونیسم به یک جنبش اجتماعی رادیکال و قوی، به یک هژمونی ضد هژمونی طبقه ی حاکم و به یک جریان برای تغییر رادیکال و انقلابی وضع موجود ندارم و لذا نه از تهدید و افشاگری کسی هراس داشته و نه خود با اسم دیگری علیه هیچ کس افشاگری می کنم. این شما هستید که با جامعه روراست باشید و با اسم و مشخصات واقعی خودتان در خارج کشور به سازمان های سیاسی نزدیک شوید. هر کس به ایران رفت و امد کند و فعالیت علنی سیاسی در خارج کشور داشته باشد، حتما باید ریگی به کفش داشته باشد، مگر اینکه طرف دانشجو باشد و با ویزای دانشجویی اینجا یک سری فعالیت مخفی داشته باشد و تنها با ادم های محدودی سر و کار داشته باشد.

هر کس ادعای بحث سیاسی و تئوریک دارد، می تواند به صورت متمدنانه از من درخواست گفتگو کند و من جوابش را می دهم، هر کس لودگی کند، با زبانی بدون هیچ گونه سازش تار و مارش می کنم. چشم در برابر چشم، قهر در برابر قهر!

حسن معارفی پور

هایدلبرگ آلمان

27.05.2020

اترك تعليقًا

إملأ الحقول أدناه بالمعلومات المناسبة أو إضغط على إحدى الأيقونات لتسجيل الدخول:

شعار ووردبريس.كوم

أنت تعلق بإستخدام حساب WordPress.com. تسجيل خروج   /  تغيير )

Facebook photo

أنت تعلق بإستخدام حساب Facebook. تسجيل خروج   /  تغيير )

Connecting to %s