ارتش سرخ منطقه ی روهر

منطقه ی روهر تاریخا به بخش هایی از آلمان غربی گفته می شود که در دو طرف رود راین بخش هایی از استان نوردراین وستفالن امروزی و قسمت هایی از دیگر استان های المان که در این منطقه ی صنعتی که سابقا یکی از صنعتی ترین مناطق المان بود، گفته می شود. در منطقه ی روهر در گذشته بیشترین جمعیت تمرکز داشت و تراکم جمعیتی در این منطقه تاریخا به نسبت دیگر استان های المان به شدت بالا است.

تمرکز جمعیت در این منطقه قبل از هر چیز دلایل مادی و ماتریالیستی داشت. کارگران زیادی تاریخا در معادن زغال سنگ کار می کردند و صنعت زغال سنگ باعث می شد که مردم برای گذران زندگی خود در این منطقه کار کنند. از طرف دیگر به خاطر اینکه این منطقه به مرزهای فرانسه نزدیک بود و قبلا توسط ناپلئون اول اشغال شده بود و قوانین ناپلئونی متاثر از انقلاب کبیر فرانسه به قانون منطقه یی تبدیل شده بودند، نفس کشیدن برای نیروهای اپوزیسیون رادیکال در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم اسان تر بود. این مساله هم باعث شده بود که مردم این منطقه رادیکال تر از مناطق دیگر المان باشند و شهرنشینی و فرهنگ کارگری یک فرهنگ حاکم در این منطقه بود که ریشه در انقلاب کبیر فرانسه و تمرکز کارگران در شهرهای بزرگی چون کلن، دوسلدورف، اسن، دورتموند و بوخوم و دیگر شهرهای منطقه داشت.

زمانی که انقلاب نوامبر 1918/19 توسط فاشیست های اولیه یعنی فاشیست های فرای کورپس و حزب سوسیال دمکرات المان که یک حزب بورژوایی و ضد کارگر شده بود، به وحشیانه ترین شکل ممکن به شکست کشانده شده بود، مقاومت در منطقه ی روهر المان در سال 1920 برای به سرانجام رساندن انقلاب نوامبر 1918 ارتش سرخ تشکیل می شود. در سال 1920 جریان فاشیستی فرای کورپس در برلین اقدام به کودتا می کند، کودتایی که بدون خونریزی انجام گرفت و دولت متزلزل فریدریش ابرت که ائتلافی از ارتجاع سلطنتی، سوسیال دمکراسی رفورمیستی و فاشیسم نظامی فرای کورپس بود. اگرچه اتحادیه های کارگری در برلین برای مقابله با کودتای فاشیستی فرای کورپس فراخوان اعتصاب سراسری می دهند، اما نیروهای وابسته به حزب سوسیال دمکرات المان که یک حزب ارتجاعی و بورژوایی بود، اعلام کردند که انان حاضر نیستند به برادارن خود در ارتش فاشیستی و کودتاچی فرای کورپس شلیک کنند. سوسیال دمکراسی یک بار دیگر بعد از دفاع از جنگ امپریالیستی اول، سرکوب انقلاب سوسیالیستی نوامبر 1918 به کمک فرای کورپس (نیروهای فاشیستی درون ارتش)، برای بار سوم خوشخدمتی خود را به ارتجاع اثبات کردند و نشان دادند که سوسیال دمکراسی از دوران جنگ امپریالیسم موسوم به جنگ جهانی اول عملا یک جریان امپریالیستی و ارتجاعی است و ربطی به منافع طبقه ی کارگر و زحمتکش جامعه ی نداشت. بی دلیل نبود که استالین بعدها تز “فاشیسم سوسیالیستی” را در مورد سوسیال دمکراسی نوشت و سوسیال دمکراسی را خطرناک تر از فاشیسم قلمداد کرد.

در هنگام این کودتا از راست، کودتایی که توسط فاشیست های ارتشی و قاتلان رزا لوگزامبورگ و کارل لیبکنشت صورت گرفته بود، مقاومت هایی در منطقه ی روهر المان شکل می گیرد. با توجه به اینکه در این منطقه تاریخا نیروهای سندیکالیست دست بالا را داشتند و همچنین با توجه به اینکه بعد از قرارداد ورسای قسمت هایی از این منطقه به عنوان یک منطقه ی حفاظت شده از ارتش فاشیستی پاکسازی شده بود، امکان مقاومت در این منطقه بالا رفته بود. ارتش سرخ منطقه ی روهر هم از این فرصت استفاده کرده و تلاش کرده کارگران را مسلح کند.

قیام کارگران ارتش سرخ منطقه ی روهر یک قیام کاملا خودجوش و اتفاقی بود. کارگرانی که از جنگ برگشته بودند و اسلحه های خود را هنوز تحویل دولت ندادند با همین اسلحه ها توانستند قیام را سازمان دهند. کارگران مسلح با هدف به قدرت رسیدن به صورت خودجوش قیام می کنند و در پی اشغال شهرداری ها در شهرهای مختلفی چون دورتموند، اسن، هاگن و بوخوم بر می ایند.

زمانی که کودتاچیان فاشیست ارتش را از برلین روانه ی منطقه ی روهر می کنند، تا این حرکت انقلابی را به شکست بکشانند، کارگران مسلح سازمان یافته در ارتش سرخ در ایستگاه قطار منتظر رسیدن ارتش هستند و قطار ها را متوقف کرده و هر کس که بدون مقاومت تسلیم شده را دستگیر و ژنرال های فاشیستی که حاضر نبودند خود را تسلیم کنند، بدون هیچ تزلزلی می کشند.

حاکمیت ارتش سرخ منطقه ی روهر در کل چهارده روز طول کشید. در شهرهایی مثل هاگن جریانات نسبتا رفورمیستی سوسیال دمکرات های مستقل دست بالا را داشتند. در شهرهای دیگر مانند اسن و بوخوم این جریانات کمونیستی نزدیک به حزب کمونیست المان بودند که دست بالا را داشته، جریاناتی که در رابطه یی تنگاتنگ با دفاتر حزب کمونیست المان در برلین بودند. لازم به ذکر است که اتحادیه های وابسته به کلیسا در کنار کمونیست ها برای سوسیالیسم و دمکراسی سوسیالیستی جنگیدند، اما سوسیال دمکرات ها در کنار ارتجاع فاشیستی ایستادند. در مولهایم این نیروهای سندیکالیست بودند که قدرت را در دست داشتند. کسانی که از درون ارتش سرخ جان سالم به در برده و خاطرات خود را تعریف می کنند. کسانی که خود قبلا در جنگ به عنوان سرباز شرکت داشته و به صورت دقیق از مناسبات درون ارتش اگاهی داشتند، حتی روزنامه نگاران مرتجعی که این وقایع را ثبت کرده اندف این را به خوبی تایید می کنند که در ارتش سرخ منطقه ی روهر سلسله مراتب سازمانی وجود نداشت. ارتش سرخ روهر به هیچ وجه با ارتش های بورژوایی قابل مقایسه نبود.

تاریخ آلمان تاریخی است که توسط حاکمان نوشته شده است. بیشتر مورخان المانی ایدئولوژی حاکم در جامعه را تبلیغ کرده و می کنند. به ندرت کسانی پیدا می شوند که این تاریخ را از زاویه ی منافع طبقات تحت ستم بازنویسی کرده باشند. سباستیان هافنر مورخ و ژورنالیست برجسته در کتاب های متعدد خود از جمله کتاب “خیانت” (انقلاب 1918 و 1919) به دقیقترین شکل ممکن این تاریخ را بازخوانی کرده است.

ارتش سرخ روهر توانست در عرض یک هفته بیشتر مناطق را به حوزه ی زیر نفوذ خود دراورد ولی منتاسفانه بعد از 14 روز این مقاومت در نتیجه ی تعرض فاشیسم به شکست کشانیده شد.

بازنویسی تاریخ کمونیست ها، تاریخی که کمونیست ها با خون و با مبارزات خود، با عمل انقلابی خود ساخته اند، وظیفه ی کمونیست هاست. بورژوازی این تاریخ را انکار و یا سانسور می کند.

حسن معارفی پور

اترك تعليقًا

إملأ الحقول أدناه بالمعلومات المناسبة أو إضغط على إحدى الأيقونات لتسجيل الدخول:

شعار ووردبريس.كوم

أنت تعلق بإستخدام حساب WordPress.com. تسجيل خروج   /  تغيير )

Facebook photo

أنت تعلق بإستخدام حساب Facebook. تسجيل خروج   /  تغيير )

Connecting to %s