کویرفرونت Querfront از دو واژه ی Quer در زبان آلمانی یعنی خط راست، اریب، عرضی و Front یعنی جبهه، خط مقدم و یا خط اول تشکیل شده است، ولی در زبان سیاسی معنی دیگری دارد. در زبان فارسی هیچ ترجمه ی دقیقی برای این دو کلمه ی که به صورت دقیقی ترکیب شده اند وجود ندارد، به همین خاطر من اینجا خود این مفهوم رابه زبان آلمانی می اورم. اگر بخواهیم کویرفرونت را به زبان سیاسی ترجمه کنیم می توانیم ان رابرداشتن هر گونه تعارض و تناقض در بین جریانات راست و چپ و تشکیل یک جریان کاملا خلقی بدون استراتژی طبقاتی بخوانیم. نمایندگان این ایدئولوژی در دوران جمهوری وایمار از “انقلاب” محافظه کارانه و یا به تعبیر دیگری از ضد انقلاب دفاع می کردند. آنان بسان فاشیست های اسلامی در ایران قبل از انقلاب 57 انقلابی نبودند، بلکه به شدت محافظه کار و فاشیست بودند، اما از طغیان و شورش و قیام به نفع تثبیت یک سیستم فاشیستی بهره می گرفتند و طغیان انقلابی مردم برای رهایی را در چارچوب سیستم های فاشیستی به شکست می کشاندند. کویرفرونت به ترکیب سوسیالیسم و ناسیونالیسم (بخوانید نازیسم) معتقد است و در تلاش است از این طریق راه را برای ضد انقلاب و تسخیر پتانسیل انقلابی باز کند. در سال های 1920 به بعد این مساله به صورت تئوریک مطرح شد و ترجمه ی عملی ان در شخصیت یک سیاستمدار جنایتکار به اسم Kurt von Schleicher صدراعظم مشروطه ی سلطنتی در المان تا سال 1932 دید.
کویرفرونت گرچه برای دومین بار در سال 2015 در فضای سیاسی آلمان به عنوان یک ایدئولوژی و یک استراتژی بعد از سال ها مطرح شد، اما ریشه ی ان به انقلاب 1918/19 در آلمان بر می گردد و گرایش کوئرفرونت یک گرایش و استراتژی و در عین حال ایدئولوژیی بود که در تلاش برای ترکیب فاشیسم و سوسیالیسم و ساختن تئوری جدید از ان بود و این ایدئولوژی همیشه در جوامع مختلف وجود داشته است.
نمایندگان این ایدئولوژی در گذشته را می توان کارل شمیت، فیسلوف سیاسی و حقوق دان عضو حزب فاشیست، بخشا در تئوری به شدت چپ، اما در عمل به شدت فاشیست، راینهارد گهلن از افسران فاشیست و بنیان گذار سازمان اطلاعات و امنیت المان بعد از سقوط فاشیسم (تحلیل های انسان شناسی گهلن به شدت به تحلیل های ماتریالیستی و مارکسیستی در تئوری نزدیک است. بی دلیل نبود که لوکاچ علیرغم تنفر از این فاشیست جنایتکار به طور جدی به مطالعه ی کتاب های او پرداخت) و در سال های اخیر کسانی چون یورگن الزیز،( از فعالین قدیمی چپ و ژورنالیستی که در نشریات مختلف چپ در المان می نوشت و جزو رهبری حزب چپ در پارلمان اروپا بود) کن جبسون (روزنامه نگاری که طرفدار تئوری توطئه است و همیشه در تلاش است چپ و راست را با هم ادغام کند)، میشائل فوگت (نماینده ی جریانات فاشیستی موسوم به انجمن های برادری و طرفداری تئوری توطئه) و مهمتر از همه یک فاشیست به اسم تیلو سارازین که با تئوری های نژادپرستانه ی خود مهاجرت را به سبک یک چپ برگشتی فاشیست شده مثل خودش به اسم زیلفرعامل نابودی المان و پایان ابهت المانی می خواند. نظریات تیلو سارزاین فلسفه ی “حق” امیخته با فاشیسم و تئوری توطئه است. او اگرچه تاکنون عضو حزب سوسیال دمکرات المان است، اما نظریاتش به شدت به نظریات نازیست ها نزدیک است. البته نباید فراموش کرد که سارازین خود را شاگرد فردیناند لاسال ملعون و مزدور بیسمارک می داند که در تلاش بود سوسیالیسم “قومی” پیاده کند و مارکس در نقد برنامه ی گوتا افسارش زد.
این میزان از تبهکاری ایدئولوژیک در سال های اخیر که امروز به اسم کویرفرونت شناخته می شود محصول شکل گیری جنبش های خلقی و قومی همه با هم مسلمان ستیزانه، جنبش دوشنبه ها و تشکیل حزب آلترناتیو برای المان بر فراز این جنبش های خیابانی در سال های اخیر بود. ایدئولوزی کویرفروت به عنوان تئوری توطئه و نوعی تبهکاری در جامعه از جانب تبهکاران در المان تبلیغ و ترویج می شود و فاشیست های بی مغز هم با اقدام به عملی کردن ان جنایت پشت جنایت خلق می کنند. ترجمه ی عملی این ایدئولوژی ضد بشری در شکل حزب الترناتیو برای المان نقش می بست.
درون حزب چپ المان هم کم نبودند کسانی که به این ایدئولوژی به شدت انسان ستیزانه روی اورده و عقلانیت و اگاهی طبقاتی را کنار گذاشته و به فاشیست ها نزدیک شدند.
کویرفرونت کوردی
در خاورمیانه و به خصوص در مناطق کرد نشین پ ک ک نماینده ی بی چون چرای کویرفرونت است. پ ک ک ترکیبی از انقلابی گری پوشالی، ایدئولوژی ناسیونالیستی با چاشنی های از سوسیالیسم فئودالی و انارشیسم و در عمل هم نماینده ی حاکمیت خلق است.
مدت زمانی است که مجموعه یی از این کویرفرونت های کورد در فیس بوک و فضای مجازی با راه اندازی مباحث به شدت سطحی، مبتذل، احساسی در برنامه های زنده ی فیس بوکی، بحث هایی که در ان سوسیالیسم و ناسیونالیسم را با هم قاطی کرده و هر گونه جدایی منافع طبقاتی و تاکید بر تضاد طبقاتی را اشتباه می خوانند. این افراد با تبلیغ یک جنبش همه با همی از چپ و کمونیست و فاشیست و سلفیست کورد و ناسیونالیست و غیره عملا به جریان فاشیستی کویرفرونتی جهانی پیوسته اگرچه نمایندگان آلمانی این جنبش به شدت به تئوری های مختلف تسلط دارند اما “نمایندگان” کوردی این جریان به جز عبداله اوجالان که هرازگاهی خزعبلاتی “تئوریک” را به صورت کتابی قطور ولی بی مایه منتشر می کند، در “عدم” “تئوری” دست و پا زده، در پراگماتیسم مطلق و پاسخ های احساسی دست و پا زده و کاری جز ژاژخایی در فیس بوک و پشت سرگویی به سبک لات و لوت ها ندارند.
این افراد کسانی همچون خالد علی پناه، پیشمرگ سابق کومه له و سرگردان سیاسی بین کمونیسم کارگری و سازمان زحمتکشان و “بیزنس من” امروزی و مجموعه یی تاکسی ران لمپن دور و برش و یک مزدور سابق به اسم عباس یگانه و یک سلفیست فاشیست به اسم پیمان حیدری هستند. یک ابله یوانه به اسم بختیار بلوری را باید به این طیف اضافه کرد. این ها برخلاف کویرفرونت های اروپایی و المانی نه دانش تئوریک دارند و نه اصلا کتاب می خوانند. این ابلهان که بخشا تفنگچی کومه له بوده و بخشا از دامن فاشیسم اسلامی سنی (مفتی زاده) در کردستان یا خود نهادهای رژیم اسلامی (سازمان اطلاعات و یا شورای شهر مریوان)، جریاناتی مانند پژاک و پ ک ک و زحمتکشان امده، با تحریک احساسات جاهلان بی مغز کورد و فاشیست های لمپن از جنس خودشان فضای مجازی را به میدانی برای اتحاد نامقدس فاشیسم و سوسیالیسم تبدیل کرده اند. نیروهای چپ و کمونیست جدی باید در مقابل این نیروهای پراکنده که با هم وارد اتحاد می شوند ایستاده و به صورت تئوریک انان را افسار بزند، تا زیر نام انقلابی گری همه با هم و تشکیل اتحاد خلقی مسیر مبارزه ی طبقاتی را به لجن نکشند. جنگ ما با این نیروها یک جنگ طبقاتی است، چون انان علیرغم دفاع پوشالی شان از انقلاب و انقلابی گری عملا به جبهه ی فاشیسم تعلق دارند و همانطور که مشخصا در مورد آلمان نشان دادم، تاریخا این جریانات به فاشیسم ختم شده اند. از همین امروز باید یک جنگ بی امان علیه کویرفرونت های کورد و فارس و عرب و ایرانی و بین المللی شروع کنیم، تا این جانوران با انقلابی گری پوشالی شان نتوانند ضد انقلاب را به جای انقلاب جا بزنند و به خورد مردم بدهند.
حسن معارفی پور
06.10.2019