کرکس های حزب دمکرات کردستان ایران بار دیگر در تلاش برای مصادره ی مردگان
حزب فاشیست، ناسیونالیست، قومپرست، مزدور، انسان ستیز، اسلامی و شبه سکولار دمکرات کردستان ایران سال گذشته بعد از مرگ پنج نفر از فعالین محیط زیست در مریوان تلاش کرد اعتراضات توده یی به توحش و بربریت سرمایه داری جمهوری اسلامی و فاشیستی ایران و سرمایه داری به طورعام که حزب دمکرات خودی یکی از زیر مجموعه های این سیستم برده دارانه و متوحش است، بسان کرکس بر روی جنازه ی انسان های آزادی خواه و مخالف آلودگی محیط زیست، با راه اندازی گریه و زاری دروغین و اشک تمساح ریختن برای شریف باجور و دیگران، برای خود جایگاهی و پایگاهی ان هم در مریوان، یکی مراکز سرخ و یکی از کانون های اصلی جنبش کمونیستی ایران دست و پا کند. این حزب تروریست و فرقه ی فاشیستی که جدیدا به ترور مخالفین سیاسی و زهر چشم گرفتن از فعالین سیاسی و کمونیست در کردستان ایران روی اورده است، حزبی که چند هفته پیش یکی از فعالین پ ک ک به اسم واحد دوستی در روستای تنگیسر را ترور کرد، زمانی که یک سال پیش و بعد از مرگ این فعالین با تظاهرات ده ها هزار نفری مردم مریوان با شعارهای ضد سرمایه دارانه و رادیکال روبرو شد، یک تو دهنی عظیم خورد و سرش را توی لاک خود فرو کرد. اوباش متوهم به سیاست های این حزب به همراه رهبری این فرقه ی تروریستی، فرقه یی از جنس جمهوری اسلامی اما در “اپوزیسیون” در تلاش بودند در سالگرد مرگ شریف باجور و دیگر رفقایش شکست مفتضحانه ی سال گذشته را جبران کنند و شعارهای قوم پرستانه و انسان ستیزانه خود را به این مراسم تحمیل کنند. این حزب همچون یک کرکس تنها به مرده پرستی و ساختن سابقه ی دروغین برای مردگان روی آورده است، مشغول لاشخوری است و از طریق بازتولید ادبیات اسلامی در تلاش است رادیکالیسم جنبش کمونیستی و مبارزات کارگری در کردستان را کنترل کند، ان را در چارچوب افق و سیاست رژیم فاشیستی ایران نگه دارد و مثل رهبری جنبش ارتجاعی سبز شعارهای خود را به جامعه حقنه کند. حزب دمکرات اما کور خوانده است. مردم مریوان تاریخا با حزب دمکرات دشمنی دیرینه دارند و اگرچه حزب دمکرات در تلاش بوده است مجموعه یی شعبان بی مخ اپورتونیست نان به نرخ روز خور که یک پایشان در نهادهای امنیتی رژیم (از شهرداری و فرمانداری گرفته تا شبکه های بسیج و گشت امر به معروف) و پای دیگرشان در مقرهای حزب دمکرات است را قانع کند و از طریق نفوذ در نهادهای محلی حاکمیت فاشیستی ایران با هدف جلوگیری از انقلاب قهرامیز برای خود به نوعی اعتبار دست و پا کند، اما این سیاست ها به تنفر عمیق تر و ریشه دار تر در میان توده های مردم از حزب دمکرات دامن زده است. اگر مجموعه یی احمق با لباس کوردی و جامانه و پوزوانه در این تابستان گرم بر سر قبر شریف باجور حاضر شده و سعی می کنند برای جلوگیری از مباحث انتقادی و سخنرانی های رادیکال علیه نظامی که با سیاست هایش نه تنها طبیعت بلکه جامعه ی انسانی ایران را به خطر انداخته است، شعارهای فاشیستی و قومی بدهند و بر احساسات فاشیستی و قومپرستانه به جای تعقل و تعمق در مبارزه ی طبقاتی و ریشه های فقر و بدبختی، تاکید می کنند، دلیلی ندارد که جامعه ی کردستان ایران و به خصوص مریوان با این حرکت های ارتجاعی همین نیمه پاسدارهای نیمه دمکراتی همراهی کند. مردم مریوان و فعالین سیاسی چپ و کمونیست به خوبی این اوباش دست نشانده ی رژیم و متوهم به حزب دمکرات و اصلاح طلبان حکومتی را می شناسند و کوچکترین توهمی به این شارلاتان ها نداشته و ندارند. مردم کردستان ایران به طور عموم و مردم مریوان به طور ویژه دشمنی خونینی با نظام سراپا جنایت و انسان کشی فاشیستی اسلامی ایران دارند و هر حزب و سازمانی، هر فعال سیاسی و اجتماعی و هر نیروی که بخواهد به توهم مردم به حاکمیت در ایران دامن بزند، فورا توسط مردم به عنوان یک نیروی مشابه حاکمیت شناخته شده و از این نیرو یا اشخاص تحت عنوان “جاش” یعنی مزدور محلی و خائن یاد می شود. همانطور که تاریخا حزب دمکرات و سپاه پاسداران در مریوان و شهرهای اطراف همیشه با همدیگر مقایسه شده و تا امروز هم می شوند. بنابراین گرد و خاکی که حزب دمکرات بسان کرکسی که روی جنازه ی این رفقای جانباخته به پا کرده است، تنها و تنها به خفه شدن خود این حزب و اعضای می انجامد. چون فعالین متوهم به حزب دمکرات و یا سمپات این حزب همان “جاش” های محلی هستند که در انتخابات شهرداری ها و طویله ی موسوم به مجلس شورای اسلامی برای جناح اصلاح طلبان همیشه مشغول تبلیغ و نیرو گیری بوده و هستند و از انجاییکه شرکت در انتخابات از نقطه نظر اکثریت مردم کردستان با مزدوری و جاسوسی (جاش بودن) یکسان گرفته می شود و خیانت به توده های تحت ستم مردم کردستان محسوب می شود، حزب دمکرات بازنده ی این میدان “جاش” (مزدور) پروری است. ریشه های تنفر مردم این منطقه از حزب دمکرات کاملا طبقاتی و اصولی اند. با تقسیم اراضی کومه له دهقانان بی چیز صاحب زمین شدند و حزب دمکرات چون یک نیروی محافظه کار و مرتجع بودبه زور اسلحه زمین ها را مجددا از دهقانان می گرفت و به خوانین و اوباش خون اشام بر می گرداند. کومه له در کردستان ایران عوض کردن دختر (سنت کثیف و زن ستیز زن به زن) را ممنوع اعلام می کرد، حزب دمکرات ان را قانونی می خواند و برای خوانین خون اشام جاکشی می کرد. کومه له اسلام را منزوی می کرد، حزب دمکرات از آخوندها و مرتجعین دفاع می کرد. کومه له به مردم کارگر و بی چیز کمک می کرد، حزب دمکرات به زور از انان باج می گرفت. مسلم است که مردم بی چیز و کارگر و زحمتکش یا دهفانان این منطقه با این اوصاف از حزب ارتجاعی و ضد انقلاب دمکرات تنفر پیدا می کنند و این حزب را با سپاه خون اشام پاسداران مقایسه می کنند.
حزب دمکرات کردستان را باید نه تنها در مریوان بلکه در تمام شهرهای کردستان افسار کرد. انسان های متوهم به حزب دمکرات از اقشار پایینی جامعه را باید به سیاست های فاشیستی و ضد انسانی این حزب و بند و بست های این حزب فاشیست و تروریست با جمهوری فاشیست و تروریست اسلامی، دولت ترکیه، عربستان سعودی، اسرائیل، امریکا و دیگر دولت های تروریست و امپریالیست منطقه و جهان اشنا کرد و به انان فهماند منفعت انان در تشکل یابی کارگری و سازمان یابی کمونیستی از پایین به نفع یک جامعه ی رها و نه در همسویی با سیاست های امپریالیستی برای عراقیزه کردن ایران است.
همچنین لازم است عناصر و عوامل متوهم به سپاه پاسدارن و کسانی که”خطر” “سوریه یی شدن” ایران را همچون اهرمی علیه مردم استفاده می کنند، تا برای یکی از تروریستی ترین و انسان کش ترین نیروهای اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یک یعنی سپاه پاسدارن و یکی از جنایتکارترین دولت های فاشیستی یعنی جمهوری اسلامی ایران مشروعیت بازتولید کنند، به شدت منزوی و حاشیه یی کرد.
طبقه ی کارگر و توده های انقلابی و ازادی خواه کردستان و شهر مریوان باید در این وضعیت خطیر به جای سکوت و سیاست انزوای خود، سیاست دخالت بیش از پیش، روشنگری و افشاگری علیه این میکروب های فاشیست در جامعه را در پیش گرفته و با تمام قدرت علیه جریانات اولترا فاشیستی و ارتجاعی، نیروهای تروریستی و شبه تروریستی همسو با جمهوری اسلامی یا یکی از دولت های امپریالیستی منطقه ایستاده و سیاست دخالت فعال برای تعیین سرنوشت سیاسی خود را در پیش بگیرند. نیروهایی مانند حزب دمکرات کردستان با تمام شاخه هایش، سازمان های زحمتکشان با تمام شاخه هایش، پژاک و کومه له- سازمان کردستان حزب “کمونیست” ایران، حزب کمونیست کارگری تقوایی، حزب حکمتیست- خط رسمی، محفل سپاهی بهمن شفیق و محور مقاومت و دیگر سازمان ها و جریانات بی تاثیر مانند خبات و اتحادیه ی “انقلابیون” کردستان، جملگی در بازی رئال پولیتیک خاورمیانه، مردم را پلی برای بند و بست های خود با این یا ان جناح امپریالیسم جهانی و منطقه یی کرده اند. کومه له و حزب کمونیست ایران در حال حاضر به خاطر همسویی با سیاست های پ ک ک و پژاک تبدیل به یک پوزیسیون جمهوری اسلامی شده است و اپورتونیسم و ناسیونالیسم حاکم بر رهبری این جریان، این سازمان را دو دستی در اغوش جمهوری اسلامی قرار داده است.
در این شرایط خطیر ضرورت تشکیل یک حزب کمونیستی توده یی و تلفیق کار علنی و مخفی برای جلوگیری از تعرض پلیس، تشکیل هسته های مطالعاتی مارکسیستی، اموزش و روشنگری و افشاگری و تشکیل هسته های مسلح کمونیستی در داخل ایرن و به ویژه در کردستان برای جلوگیری از تعرض دشمن (جمهوری اسلامی یا حزب دمکرات و دیگر احزاب مشابه) از شام شب ضروری تر است.
حسن معارفی پور