چند نکته در مورد “مستند” جمهوری اسلامی به نام “طراحی سوخته”

حسن معارفی پور
 
قبل از هر چیز لازم است اعلام کنم که، “مستند” “طراحی سوخته” ی جهموری اسلامی نشان بارز بی خبری جمهوری اسلامی از قطب بندی اپوزیسیون راست و چپ و بی خبری کامل از کشمکش های و قطب بندی های اجتماعی و طبقاتی در داخل ایران است و این از هر لحاظ به نفع ما کمونیست ها و طبقه ی کارگر است. در این “مستند” کارتونی نتانیاهو و ترامپ در کنار دست کمونیست ها قرار گرفته شده اند و این نشان می دهد که سازندگان این “مستند”، به اندازه ی همان بسیجی های بی ترمزی که با کلیدی که خمینی بهشون داده بود تا با کشته شدن در جنگ رژیم ایران با رژیم بعث عراق، روانه ی بهشت شوند، از مسائل و اوضاع سیاسی داخلی و بین المللی با خبر هستند.
 
مساله ی دیگر این است که فعالین دستگیر شده، بلاخره زیر شکنجه های قرون وسطایی بخشی از اطلاعات سوخته و نیمه سوخته را به رژیم جمهوری اسلامی داده اند و این باعث شده است که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی روی فعالین سیاسی متشکل در نشریه ی گام تمرکز کند و تلاش کند این فعالین را یکی پس از دیگری دستگیر کند.
 
مورد دیگری که لازم است به ان اشاره شود، نابودی جمهوری اسلامی از درون و عدم توانایی بیشتر برای سرکوب فعالین چپ و کمونیست، کارگران و زحمتکشانی است که برای عبور از این رژیم در اشکال مختلف دست به مبارزه از پایین زده اند، از جانب این رژیم در مقطع فعلی است. تصورش را بکنید که جمهوری اسلامی مانند دهه ی شصت قدرت داشت، انزمان بعید نبود که این رژیم هر کدام از این فعالین را به راحتی به زندان ابد و اعدام محکوم کند، اما توازن قوا عوض شده است و جمهوری اسلامی امروز رژیمی دهه ی شصت نیست و مردم ایران هم مانند دهه ی شصت بربریت و توحش فاشیستی این نظام را قبول نمی کنند. در دهه ی شصت این رژیم جنایتکار توانسته بود از طریق سرکوب اخرین نطفه های انقلاب در دوران جنگ با رژیم بعث هر گونه مقاومت توده ی مردم و کمونیست ها را با اعدام های فله یی و جنوساید از بین ببرد. امروز اما جمهوری اسلامی سال هاست در یک بحران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مشروعیت به سر می برد. این رژیم وجهه ی بین المللی اش را به کلی از دست داده است، پایینی ها به راحتی اقتدار و اتوریته ی بالایی ها را نمی پذیرند و اعتراضات دی ماه سال گذشته، نقطه شروع اقتدار زدایی از این رژیم بود، اعتراضاتی که بیشترین و طولانی ترین اعتصابات کارگری از اعتصابات کامیون رانان گرفته معلمان و کارگران و اعتصاب عمومی در کردستان را به دنبال خود اورد و رژیم را از نقطه نظر اقتصادی و سیاسی شدیدا زیر فشار گذاشت. جمهوری اسلامی از درون سقوط کرده است، منتهی سوسیالیسم هنوز به یک الترناتیو اجتماعی و همه گیر تبدیل نشده است، اما جنبش کارگری و سوسیالیستی در حال حاضر در مقابل تمام جنبش های اجتماعی، احزاب و جریانات دیگر و الترناتیوهای بورژوایی قوی ترین جنبش است و در صورت سرنگونی جمهوری اسلامی چپ ها و کمونیست ها بیش از هر جریانی امکان قدرت گیری را دارند.
 
نیروهای مرتجع و فاشیست سلطنت طلب و اوباش ساواکی دور و بر رضا پهلوی و بریده از خاندان پهلوی به همراه اصلاح طلبان حکومتی خارج کشور و همکاران سابق رژیم در سرکوب کمونیست ها همچون حزب توده و سازمان اکثریت سابق، نیروهایی هستند که مشغول بازسازی درونی خود در قالب نیروهای سکولار دمکرات، “حزب چپ” “جدید” و غیره هستند. کل این جریانات به همراه مجاهدین آبی گرم نمی کنند و تمام نقطه امیدشان به تروریست های بین المللی و اربابان تروریست شان همچون ترامپ و شیخ سعودی و نتانیاهو و دیگر تروریست های بین المللی و منطقه یی و تصمیمات سیاسی امریکا و ترامپ پس از برجام است. احزاب ناسیونالیست به ظاهر مدافع اقلیت های ملی و مذهبی هم چه از نوع کوردی و عربی و ترکی و سلفی و اسلامی ان هم جایگاهی درون جامعه ی ایران ندارند، چون مردم ایران و به ویژه کارگران و زحمتکشان در سطح وسیع با سیلی صورت این ها را سرخ کرده و دست رد به سینه ی این ها زده اند، همچنین لازم است اشاره کنم که تجربه ی چهل سال حکومت فاشیستی و اسلامی مردم ایران را در سطح وسیع از حکومت های دینی و فاشیستی متنفر کرده است، به همین خاطر الترناتیوهای مذهبی و قومی شانس زیادی در اینده ی ایران نخواهند داشت.
 
تنها کاری که این احزاب و جریانات می توانند می توانند انجام دهند این است که در اینده گروه های فالانژیستی و فاشیستی مسلح کوچک با همکاری اربابانشان و با سلاح های مدرن غربی تشکیل دهند و از این طریق امنیت و مدنیت جامعه را به خطر بیاندازند و یا چوب لای چرخ طبقه ی کارگر و کمونیست ها بکنند. بی دلیل نیست که امریکا در حال گشایش اردوگاه های نظامی برای یک نیروی فوق ارتجاعی، سوپر فاشیستی و اسلامیستی نوکر و حلقه به گوش مانند مجاهدین خلق در کردستان عراق است. امریکا و اروپا امیدی به سلطنت طلبان ندارند و روی خوشی هم به انان نشان نمی دهند و رضا پهلوی بی پهلو را از لحاظ اتوریته به مراتب ضعیف تر از ان می دانند که روی او سرمایه گذاری کنند، به همین خاطر مسیر خود را به طرف مجاهدین که یک فرقه ی فوق العاده خطرناک فاشیستی است که می تواند در مجموع هزار و چند صد نفر نیروی مسلح سازمان دهد، کج کرده و بیشترین سرمایه گذاری را روی این میکروب های فاشیست و همفکران سابق خمینی جلاد می کنند.
 
عبداله مهتدی و مصطفی هجری هم کاری جز چکمه لیسی برای اردوغان و درجه داران امریکایی ندارند و تمام امیدشان را به این بسته اند که از جانب امریکا بسان مجاهدین مورد حمایت مالی و معنوی قرار گرفته شوند. با افشا شدن توطئه های تروریستی سازمان زحمتکشان و مقابله ی وسیع کمونیست ها و نیروهای ازادی خواه و برابری طلب با این سازمان، این فرقه ی مزدور امریکا، غرب، عربستان سعودی و ترکیه در میان توده های مردم در کردستان در سطح وسیع رسوا و افشا شده است و دیگر نمی تواند با سی سال کار سیاسی این شکست مفتضحانه را جبران کند.
 
“حزب کمونیست کارگری ایران” شاخه ی حمید تقوایی که یک جریان “فوئرباخیست”، پوپولیست و آتئیستی صرف است که روی دیگرسکه ی و فرمت آتئیستی مجاهدین فالانژ و فاشیست مذهبی است، هنوز به یک حزب مزدور تمام و کامل و حلقه به گوش از جنس مجاهدین تبدیل نشده است و از انجایی که این حزب علاقه یی به مبارزه ی مسلحانه نداشته و تمام فعالیت خود را صرف کارهای حقوق بشری و دکانداری و بیزنس به اسم “اکس مسلم” و “کمپین” های مختلف علیه “اعدام” کرده و می کند، برای امریکا و غرب جریانی نیست که بخواهند روی ان به عنوان الترناتیو سرمایه گذاری کنند. این جریان نه می تواند بازوی مسلح تشکیل دهد و نه اصلا علاقه یی به کار مسلحانه دارد و خودش به صورت صریح و ضمنی این مساله را اعلام می کند. تنها امید این جریان این است که کارهای مسلحانه را کومه له در کردستان برای انان انجام دهد و اعضا و رهبران این جریان در فردای انقلاب در قدرت سیاسی سهیم شوند و کارهای بروکراتیک و اداری را کومه له بعد از گرفتن قدرت، به انان بسپارند. این حزب و جریان سوپر اپورتونیست و فوق پوپولیست با شنیدن اخبار در مورد اینکه اسماعیل بخشی به کمونیسم کارگری وابستگی دارد، دهها مقاله و مصاحبه منتشر کرده است و به صورت ضمنی اعلام می کند، که اسماعیل بخشی عضو این حزب است. البته این مساله را در پوشش گفتمان زبانی سوپر پوپولیستی اینگونه بیان می کنند، که “هر کارگری که در ایران دست به مبارزه بزند اتوماتیک عضو حزب کمونیست کارگری است و لازم نیست از حزب کمونیست کارگری تقاضای عضویت کرده باشد”. لازم به ذکر است، که گرایش سوسیالیستی درون طبقه ی کارگر، گرایشی رادیکال و انقلابی است و همین گرایش فرسنگ ها با پوپولیسم ارتجاعی و بیزنس با سیاست حزب کمونیست کارگری متفاوت است، به همین دلیل کل اظهارات “حزب کمونیست کارگری ایران” چه به صورت صریح و ضمنی در مورد “عضویت اتوماتیک” کارگران در این حزب اعلام شده باشد، را می توان تنها خودفریبی و گول زدن خود خواند. رهبران و اعضای این حزب ضد کمونیست و ضد کارگر، با شنیدن اخبار و اطلاعاتی که جمهوری اسلامی در زمینه ی وابستگی فعالین کارگری به این جریان منتشر می کند، از خوشحالی دچار دق کرده و دست و پایشان به لرزش می افتد.
 
به موضوع این “مستند” سوخته ی “طراحی سوخته” بر می گردم. “طراحی سوخته” در واقع نمایش اوج ضعف، ناتوانی جمهوری اسلامی و دست و پا زدن های اخر این رژیم در حال مرگ است. رژیم جمهوری اسلامی مانند یک مار زخمی است، که از ناحیه ی سر زخمی شده است و به هر طرف زهر می پاشد، بدون اینکه نقطه ی درست را نشانه بگیرد. از این منظر می توان گفت که این رژیم می تواند در شرایط فعلی خطرناک شود، در صورتی که طبقه ی کارگر و مخالفین نظام جمهوری اسلامی کله این مار را به کلی له نکنند.
 
انگلس به عنوان تئوریسین قیام های مسلحانه و شهری می گوید، زمانی که تصمیم گرفتی دشمنت را در یک مبارزه ی مسلحانه زمین گیر کنی یا باید این مبارزه را شروع نکنی یا باید مطمئن باشی که او را زمین گیر می کنی، لذا هر گونه عقب نشینی چیزی جز کشتار نیروهای (خودی) مخالف این نظام را در پی نخواهد داشت.
 
مردم ایران با مبارزات رادیکال و توده یی خود در یک سال اخیر مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تا مرحله ی برگشت ناپذیری به پیش برده اند، عقب نشینی در چنین شرایطی خطرناک، به نفع دشمن و به دشمن در حال مرگ مجال می دهد، تا نفس تازه کند و با نفس گرفتن مجدد حمله ی گسترده و مجدد خود را از سر بگیرد. من سال پیش در هنگام اعتراضات دی ماه و بعد از ان بارها به ضرورت تسلیح توده یی انگشت گذاشته و اعلام کردم که در این شرایط تشکیل هسته های مسلح و ورزیده برای حمله ی بی امان به دشمن می تواند دشمن را نابود کند. تشکل های مخفی مسلحانه رادیکال، کمونیستی و توده یی سه تا پنج نفره در داخل ایران در این شرایط می تواند همچون اتش زیر خاکستری عمل کند، که با امدن یک باد دوباره جان می گیرد و این بار رژیم را برای همیشه به گور می سپارد.
 
در نهایت باید خوشحال بود که رژیم ملعون و جنایتکار جمهوری اسلامی، تا این اندازه از اوضاع اپوزیسیون چپ و کمونیست مخالف نظام بی خبر است که امثال هژیر پلاسچی که در تمام زندگی اش ربطی به کمونیسم کارگری نداشته را به حزب کمونیست کارگری وصل می کند. همچنین باید خوشحال بود که اطلاعات این نظام در مورد هسته های کمونیستی در داخل و خارج کشور تقریبا در حد صفر است و هر انچه به صورت نیم بند می دانند، از این یا ان بسیجی بی ترمز و فعال حلقه به گوش سایبری بی سواد سیاسی گرفته اند یا از حرف های این فعالین زندانی بیرون کشیده اند، چیزهایی که هر دانش اموز راهنمایی با مراجعه به فیس بوک می تواند این اطلاعات را در عرض نیم ساعت به دست بیاورد.
 
رژیمی که سابقه ی چهل سال سرکوب و ادمکشی و مزدور پروری و تروریسم را دارا می باشد، اسکلتی از ان باقی نمانده است که بتواند خودش را سر پا نگه دارد و کل اسکلتی هم که از ان باقی مانده است، با یک فوت فرو می ریزد.
 
ما منتظر فوت نهایی هستیم
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد مبارزه ی مسلحانه ی توده یی
زنده باد سوسیالیسم
 
 
 

اترك تعليقًا

إملأ الحقول أدناه بالمعلومات المناسبة أو إضغط على إحدى الأيقونات لتسجيل الدخول:

شعار ووردبريس.كوم

أنت تعلق بإستخدام حساب WordPress.com. تسجيل خروج   /  تغيير )

صورة تويتر

أنت تعلق بإستخدام حساب Twitter. تسجيل خروج   /  تغيير )

Facebook photo

أنت تعلق بإستخدام حساب Facebook. تسجيل خروج   /  تغيير )

Connecting to %s