برتولت برشت
اشعار باند نهم IX
ترجمه ی: حسن معارفی پور
در مورد “چنین گفت زرتشت نیچه”
برتولت برشت یکی از عمیق ترین شاعران، نمایش نامه نویس، تئوریسین تئاتر و فیلسوف عمل زمان خود و تا امروز است. برتولت برشت در این شعر کوتاه کل فلسفه ی دپرسیو و جنون امیز نیچه که چیزی جز ناامیدی و سرخوردگی از اوضاع اجتماعی را که در زبانی پیچیده و بیانی اریستوکراتیک برای ایجاد فاصله بین توده ی مردم و “فیل سوف” نوشته می شوند را به نقد کشیده و ان را با حباب روی ابی که روی کثافت امواج دریا در حرکت است و عمری ندارد مقایسه می کند.
تو ای جان لطیف، نگذار قیل و قال دچار گیجی ات کند
تو که با گفته هایت به عرش رفته یی، از انجایی که
گفته هایت برای همگان نوشته نشده است، تاثیری روی کسی ندارد.
هر انچه در بیرون این بازار باشد، چیزی جز جنون نیست.
یک حباب سفید روی امواج خروشان و چرکین دریا به هوا رفت!
آخ، یک زندانی بر دیوارهای رو به بیرون می کوبد!
شادمانی (در بین اشیاء و انسان ها) رنگ می بازد
در عدم (هیچی)، ناشتایی تبدیل به مخدر می شود.
Bertolt Brecht:
Gedichte Band IX
ÜBER NIETZSCHES „ZARATHUSTRA“
Du zarter Geist, daß dich nicht Lärm verwirre
Bestiegst du solche Gipfel, daß dein Reden
Für jeden nicht bestimmt, nun misset jeden:
Jenseits der Märkte liegt nur noch die Irre.
Ein weißer Gischt sprang aus verschlammter Woge!
Ach, der Gefangene schlägt an Außenwände!
Die Heiterkeit verlässt die Gegenstände!
Im Leeren wird die Nüchternkeit zu Droge