در جامعه ی طبقاتی اکسیژن هم طبقاتی است

حسن معارفی پور

هر وقت از محلات پولدار نشین شهر هایدلبرگ با دوچرخه عبور می کنم، متوجه می شوم که هوای انجا همیشه تمیز تر و صاف تر از هوای محلات دیگر است. مدت ها به این مساله فکر می کردم که چرا در شهری به این کوچکی هوای محله ی طبقه ی کارگر و خارجیان از هوای محلات پولدار نشین و انگل های بورژوا به مراتب ناسالم تر و کثیف تر است.

یکی از دلایل اصلی ان این است که در محلات پولدار تنها ماشین هایی می توانند رفت و امد داشته باشند که پلاک سبز دارند و هوا را کمتر الوده می کنند. دلیل دیگرش این است که در این محلات معمولا اگر در بالکن خونه ی خودت سیگار یا قلیان بکشی و یا بخواهی کباب کنی، توسط همان پیرزن ها و پیرمرد های “جاش” (مزدور سازمان اطلاعات موسوم به سازمان مقررات) فورا با این سازمان تماس گرفته و ازت شکایت می کنند، بنابراین خیلی ها جرات ندارند حتی در پشت بام خود یا روی بالکن شان سیگار بکشند.

مساله ی دیگر این است که در بسیاری از این محلات این پولدارهای خونخوار که اغلب صاحبان کارخانه و ملک و املاک هستند، به خاطر داشتن پول کافی دستگاه های برای تصفیه ی هوا نصب کرده اند.

در مقابل در محلات فقیر نشین، نه دولت اهمیتی به سلامت انسان ها می دهد، نه امکانات انچنانی وجود دارد و نه هوای پاک

شما با رد شدن از یک محله ی خارجی نشین و مقایسه ی ان با یک محله ی پولدار نشین فورا متوجه خواهید شد که اکسیژن هم در این جهان لعنتی کالایی شده است و به قول منصور حکمت و دیوید هاروی باید در سال های اتی منتظر باشیم همین اکسیژن را در بطری های کوچک مانند بطری اب معدنی به ما بفروشند، چون اکسیژن کافی به ما نخواهد رسید.

سرمایه داری و نابودی محیط زیست بهم گره خورده اند و عده یی خرده بورژوای انگل ملعون که در حزب سبز المان و دیگر احزاب بورژوایی جمع شده اند، به جای مبارزه با ریشه ی مساله ی محیط زیست و اریستوکراتیزه کردن دست یافتن به اکسیژن و هوای قابل استنشاق، مشغول ارگاسم روحی هستند و شب و روز در مراکز یوگا خودارضایی روحی و جسمی می کنند.

کم نیستند کسانی که به قول بوردیو هابیتوس “لایف ستایل” و یا سبک زندگی خود را از طریق مصرف تعریف می کنند و انتقادشان از وضع موجود را با شکل مصرف کالاها نشان می دهند. این بخش دیگر طفیلی ترین لایه های جامعه هستند که به جای مبارزه با سیستم عملا با تغییر سبک مصرف و ریدنشان مناسبات نابرابر را توجیه و بازتولید می کنند و در خیال خود ارزوی دوران بازگشت به دوران شکار و کشاورزی را دارند، اما دو دستی به موقعیت خرده بورژوایشان چسپیده اند و به هیچ ول حاضر نیستند موقعیت شان سقوط کند. هر گاه خطر سقوط موقعیت اجتماعی شان را حس کنند فاشیست می شوند و هر گاه حالشان خوب است، ماهی پنجاه یورو به کودکان افریقایی کمک خیریه می کنند، تا روحشان به ارگاسم برسد و عضو شبکه های “مدافع حقوق حیوانات” و صوفی گرایی و مدیتیشن و استمنای روحی می شوند. حالم از این طیف بهم می خورد. یکی از دوستان ایرانی تعریف می کرد، می گفت حسن اقا مادر “خدا” بیامرزم ( اون اینجوری می گفت من از کلمه ی خدا هم متنفرم) همیشه می گفت که هر چقدر به شکمت بیشتر برسی هنگام ریدن بوی کثافتت بیشتر است. این خرده بورژوازی که شب و روز دنبال تنظیم شکل مصرف است و نقدی به مناسبات تولید ندارد، بوی کثافتش کل جامعه را گرفته است.

خرده بورژوازی نه با هابیتوس و یوگا می تواند چیزی را عوض کند، نه با خرید از سوپرمارکت های گران قیمت که مواد خوراکی بیولوژیک می فروشند. طبقه ی کارگر حتی قدرت ندارد از بغل این سوپرمارکت ها رد شود و از پشت مواد خوراکی ان را نگاه کند.

زنده باد مبارزه ی طبقاتی
بژی دیکتاتوری پرولتاریا

اترك تعليقًا

إملأ الحقول أدناه بالمعلومات المناسبة أو إضغط على إحدى الأيقونات لتسجيل الدخول:

شعار ووردبريس.كوم

أنت تعلق بإستخدام حساب WordPress.com. تسجيل خروج   /  تغيير )

Facebook photo

أنت تعلق بإستخدام حساب Facebook. تسجيل خروج   /  تغيير )

Connecting to %s