حسن معارفی پور
در چهل سال گذشته هیچگاه تا این اندازه مشروعیت سیاسی نظام سرکوبگر و فاشیستی جمهوری اسلامی زیر سوال نرفته است. تظاهرات دی ماه سال گذشته نشان داد که مردم از کلیت نظام جمهوری اسلامی عبور کرده اند و مطالبات انان با هیچ وعده وعیدی و عوض کردن این یا ان چهره، برداشتن رفع حصر از روی جنایتکاران تروریست دهه ی شصت همچون موسوی و مبلغان بازگشت به اسلام راستین خمینیستی، نمی تواند اعتراضات رادیکال و ساختار شکنانه ی مردم را از مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی به طرف رفراندوم های کارتونی برای حفظ نظام باز دارد. البته نباید فراموش کرد که جریانات موسوم به اپوزیسیون لاشخور هم که توسط جنایتکارترین جنایتکاران جنگی و دولت های تروریستی از جمله تروریست ترین دولت جهان یعنی امریکا از لحاظ مالی اشباع می شوند، تا حدودی بر روی شعار ها و مطالبات بخش هایی از خرده بورژوازی شهری تاثیر گذاشته اند، اما نقش برجسته یی هم ندارند و نباید از ان هم بزرگنمایی شود. رسانه های مزدور غول اسا همچون بی بی سی و صدای امریکا و من و تو و دیگر رسانه های زرد و نوکر و سایت های ملی اسلامی ایی همچون امد نیوز را در اختیار اپوزیسیون راست ( اپوزیسیونی که یکی به میخ و یکی به نع می زند) قرار دارند، اما با توجه به اینکه راست تمام امکانات مالی، لجستیکی و امکان حمایت نظامی غرب را هم در اختیار دارد، نمی تواند پرچم دار چنین قیام توده یی و ساختارشکنانه یی باشد. راست به دلیل خصلت محافظه کارانه و ارتجاعی اش، یک سرش به بیت رهبری وصل است، سر دیگرش به دولت های تروریستی و امپریالیستی غربی و منطقه یی و همچنین سعی می کند از طریق خیابان به نفع چانه زنی در بالا بهره بگیرد. با تمام این مسائل می توان گفت که راست و نیروهای ا رتجاعی موسوم به اپوزیسیون و در واقع لاشخورهای ضد انقلابی و انسان خوار، هچون مجاهدین، سلطنت طلبان به طور کل، ناسیونالیست های قومی قبیله یی، سناریو سیاهی ها، توده و اکثریتی های سابق پراکنده و متشکل، هیچ کدام نتوانسته اند، ساختارشکنی و رادیکالیسم جنبش گرسنگان و طبقه ی کارگر را از مسیر انقلابی گری منحرف کنند.
اعتراضات اخیر می رود تا رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را از بنیاد براندازد، اما تاکنون مطالبات کاملا روشن نیست. بخشا شعارهای مترقی و رادیکال در شهرهای مختلف ایران به گوش می رسد، اما شعار به تنهایی نمی تواند الترناتیو تعیین کند. جمهوری اسلامی از درون ریزش کرده است و پایین امدن سقوط ارز، بحران اقتصادی نظام را چند برابر کرده است و به دنبال این مساله است که اراذل و اوباش وابسته به نظام به راهکارهای خیالی و ابلهانه برای رفع بحران ساختاری اقتصادی در ایران پناه می برند. برای نمونه محسن رضایی پاسدار جنایتکار می گوید “که اگر امریکا به ایران حمله کند در لحظات اول هزار سرباز امریکایی را اسیر می کنیم و به ازای هر سرباز هزاران دلار می گیریم و از این طریق می توانیم به بحران اقتصادی مان فائق اییم”! این راهکارها بیشتر شبیه جوک هستند و نمی توانند توده ی به ستوه امده که در نتیجه ی فقر و گرانی کمربندهایشان را هر روز بیشتر سفت می کنند، قانع کند. اکثریت مردم ایران بین مردن از گرسنگی در نتیجه ی امتداد حیات نظام جمهوری اسلامی و مبارزه ی رادیکال برای سرنگونی این نظام گیر کرده اند و در این شکی نیست که مردم مسیر دوم را انتخاب می کنند.
مراحلی که این اعتراضات باید طی کند تا به سرانجام موفقیت امیز برسد:
ضرورت تشکیل شوراهای محلات از پایین در این شرایط بسیار حیاتی است. جمهوری اسلامی دیگر کنترل خود را بر اوضاع از دست داده است و مردم با اردنگی بسیجی و پاسدار و نیروی انتظامی را فرار می دهند. این مردم باید متشکل شوند و شورای محلات را تاسیس کنند. این شوراها باید کنترل سیاسی محلات را به عهده بگیرند و به شوراهای دیگر محلات وصل شوند. این فاز اول برای تشکیلات و سازماندهی است. شوراها باید از میان معتمد ترین افراد جامعه انتخاب شود و به انتخابات لازم است به صورت مستقیم و نه نمایندگی باشد.
مرحله ی دوم تسلیح جوانان و نیروهای انقلابی در محلات و شهرها است. اسلحه به خودی خود قدرت می اورد و گرفتن انحصار اسلحه از دولت در مراحل اعتلای انقلابی ضروری است. در کردستان ایران صدها هزار اسلحه وجود دارند و توده های انقلابی در شرایط لازم ان را علیه دشمنانشان به کار می گیرند. در این شرایط اگر مردم در کردستان دست به اسلحه ببرند و نظام جمهوری اسلامی با اوباش حامی ان را از این منطقه با زور اسلحه بیرون برانند، پاسگاه ها و مراکز امنیتی رژیم را تسیخیر کنند و اسلحه ی بیشتر به دست اورده و ان را در اختیار مردم قرار دهند، شجاعت مردم در سطح سراسری بیشتر خواهد شد و رژیم از هر منطقه تحت منگنه قرار می گیرد. در این شرایط است که سران رژیم یکی پس از دیگری تلاش می کنند متواری شوند. مردم مسلح و انقلابی باید جلو فرار این جانیان خون اشام را بگیرند و اگر موفق نشدند انان را زنده دستیگر کنند، به گلوله ببندند.
مرحله ی سوم تشکیل دولت موقت انقلابی است. تا تشکیل یک دولت موقت انقلابی رادیکال و سوسیالیستی ممکن است کمی طول بکشد، اما شوراهای کارگری و محلات که لازم است به یک کنگره ی سراسری شوراها در کل کشور وصل شوند، می توانند دولت موقت را اعلام کنند. دولت موقت هم لازم است کارکرد شورایی داشته باشد. مالکیت خصوصی بر ابزار تولید ( زمین و کارخانجات) لازم است در ابتدای انقلاب منحل شود و مساله ی برابری اقتصادی و حقوقی فورا پیاده شود. سلطه ی انسان بر انسان به خاطر دستیابی به ابزار تولید باید فورا الغا شود. حکومت رادیکال و انقلابی شورایی باید منافع ستم کشان و کارگران را به عنوان منافع کل جامعه در نظر بگیرد و دیگر اقشار و طبقات لازم است منافع خود را تابع منافع ستمکشان و کارگران قرار دهند. خلع ید از بورژوازی و سرمایه داران در همان مراحل اولیه ی انقلاب ضروری است. هیچ کس حق ندارد از طریق استثمار کار انسان های دیگر برای خود سرمایه و ثروت انباشت کند و انباشت سرمایه باید متوقف شود و تولید به کلی باید در خدمت کلیت جامعه قرار بگیرد.
یکی از مهمترین مسائل مساله ی محدودیت اب اشامیدنی در ایران است. حکومت شورایی اتی در ایران باید مساله ی اب را به عنوان حقوق انسان در اولویت کار خود قرار دهد و از طریق سرمایه گذاری دولتی در این زمینه اب اشامیدنی سالم و تصفیه شده را در همان سال های اولیه ی در اختیار کلیت جامعه قرار دهد.
مساله ی دیگر حل انقلابی مساله ی مسکن است. مسکن هم مانند اب جزو حقوق ابتدایی انسان است و هیچ انسانی نباید در مساکن نا امن و یا در خیابان و زیر پل ها زندگی کند. باید مسکن به شیوه یی کاملا عادلانه بین مردم تقسیم شود و به تمام کارگران و زحمتکشان جامعه که سال ها و دهه ها طعم بی مسکنی و اجاره نشنیی را با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده اند، مسکن امن برسد. فاصله ی بین شهر و دهات باید به کلی از بین برود و با افکار عقب مانده ی اریستوکراتیک و منطقه گرایی هم باید مبارزه شود.
مساله ی پایان دادن به رفع تبعیض ملی، مذهبی، قومی، جنسی باید در دستور نیروهای انقلابی قرار بگیرد. هیچ انسانی نباید به خاطر زبان، ملت، جنس، جبر جغرافیایی، قومیت، مذهب و غیره مورد تبعیض قرار بگیرد. انسان ها قبل از اینکه هر عقیده و مرام و جنسیت و قومیتی داشته باشند، انسان هستند و باید به عنوان شهروندان برابر با انان رفتار شود.
مساله ی اعدام سران جنایتکار جمهوری اسلامی، یکی از مسائلی است که امروز بسیاری از احزاب و جریانات راست و چپ ان را نفی می کنند. اینکه ما کمونیست ها و انقلابیون نفس اعدام را به طور کلی رد می کنیم، اما کشتن و اعدام سران جنایتکار جمهوری اسلامی را باید تابع ضرورت های مبارزاتی طبقه ی کارگر قرار داد و از امروز نباید اعلام کرد که ما حتی از کشتن خامنه یی هم دست نگه می داریم. نخیر اگر لازم باشد تمام شکنجه گران نظام، تمام جنایتکاران عقیدتی و فاشیست های درون این نظام لازم است تیرباران شوند و این نه تنها خلاف حقوق انسان نیست، بکله خدمت به بشریت است.
اگر یک جریان رادیکال کمونیستی در داخل کشور بتواند استارت تشکیل شوراهای سراسری را بزند و برنامه های رادیکال و انقلابی که منافع طبقات تحت ستم و کلیت جامعه را پوشش می دهند، پیش پای مردم قرار دهد و راهکارهای عملی هم برای ان داشته باشد، بی گمان می تواند توده ی به خشم امده ی گرسنه و بیزار از نظام منفور جمهوری اسلامی را سازماندهی کند و از تبدیل شدن انقلاب اتی ایران به انقلابی از جنس انقلاب 57 جلوگیری کند.
زنده باد انقلاب
زنده باد سوسیالیسم
سازش نکنید، انقلاب کنید!