حسن معارفی پور
طبقه ی کارگر را در اروپا با سوسیال دمکراسی، پست مدرنیسم و مدیتیشن و یوگا (صوفیسم) و الکل عقیم کرده اند. در تظاهرات هایی مانند جی 20 کم نبودند کسانی که اعتراض خود را با “دوچرخه سواری” و “یوگا” به بربریت سرمایه داری نشان می دادند و یا به جای اعتراض ساختار شکنانه و ساختار برافکن به کلیت سیستم “می رقصیدند” و خود را به دلقک تبدیل کرده بودند.
در المان تنها چیزی که می تواند این طبقه را به خیابان بکشاند، ممنوع کردن ابجو است. در این شرایط باید گفت زنده باد ممنوعیت ابجو برای مردمی که تاکنون یک انقلاب موفقیت امیز را حتی از نوع بورژوایی ان به سرانجام نرسانده است و مدام مشغول تحلیل انقلاب دیگر مردمان بوده است. فلسفه ی المان فلسفه ی انتزاعی است که تغییرات را تنها در ذهن ها جستجو می کند، پست مدرنیسم به عنوان محصولی فرانسوی در واکنش به رادیکالیسم بورژوایی و کارگری، انقلاب را در شورت ها دنبال می کند. وضعیت طبقه ی کارگر ایران بدتر است، اما این طبقه تجربه ی دو انقلاب رادیکال که شکست خورده اند را پشت سر خود دارد. اپوزیسیون ایران در خارج کشور، اما بی دست و پا و مفلوک است. این اپوزیسیون در سطح وسیعی به طرف ارتجاع پست مدرنیسم در عمل خیزش برداشته است. (من در اینجا منظورم از اپوزیسیون نیروهای و جریانات چپ است، چون اصلا جریانات راست را اپوزیسیون نمی دانم). حزب کمونیست کارگری ایران اگرچه بارها در گفتمان سیاسی به نقد پست مدرنیسم رفته است، اما پست ترین گرایش پست مدرنیسم را این جریان چپ نمای مجاهد، نمایندگی می کند. این ها بودند که انقلابی گری را در شورت ها تبلیغ می کردند و به جای تلاش برای تکان دادن خودشان به دنبال تکان دادن شورت دیگران بودند و با اکسیون های مزخرف لختیستی می خواستند اوج پاسیفیسم خود در مبارزه را نشان دهند و حوزه ی صوفی گرایی پست مدرن را به عنوان مکانی برای “انقلاب” پاسیو کشف کنند.
ابلهانی که این روزها تمام توجه ی خود را از اعتصابات کامیون رانان و کارگران بی چیز به رقص یک ملخ جلب کرده، بدجوری مغلوب تاکتیک های ضد انقلابی جمهوری اسلامی برای خنثی سازی تحولات رادیکال از پایین می شوند و مغزشان به اندازه ی مغز یک قورباغه قدرت تحلیل ندارد!
کسانی که با پرداختن به چرندیات پست مدرنیستی به اسم انترسکشنالیتی، به دنبال ادغام مبارزات رادیکال، انقلابی، مسلحانه، قهرامیز با “مبارزه” در شورت ها و تخت ها هستند، اگر چه ممکن است در ظاهر “مدرن” به نظر برسند، اما صوفی مسلکانی بیش نیستند که ضدیت خود را با انقلابی گری رادیکال به این گونه نشان می دهند و هر گونه حرکت رادیکال و اعتراضی توده های بی چیز مزدبگیر و بیکار در اشکال قهرامیز ان علیه کلیت نظام سرمایه داری اسلامی را عقب مانده و “سنتی” جلوه می دهند، اما رقص یک دختر از طبقه ی مرفه خرده بورژوازی ایران را به “سوژه” ی “انقلاب” شان تبدیل می کنند و به لختیسم و پرمیتویسم ناتورالیستی پناه می برند.
اگر این مرتجعان همچنان بر تپل و دهل این حرکات ارتجاعی می کوبند و سعی می کنند، این تحرکات بی تاثیر و بخشا مضر به حال طبقه ی کارگر را “سوژه” ی “انقلاب” پست مدرنیستی و صوفی مسلکانه شان قرار دهند، ما از همین تریبون دست بردن به اسلحه و کشتن جنایتکاران جمهوری اسلامی را تبلیغ می کنیم و جزو ا ولین نیروهایی خواهیم بود، که این مساله را عملی خواهیم کرد. هر کس توانایی داشته باشد و اوباش وابسته به جمهوری اسلامی را نکشد، یک جانی است که باید محاکمه شود.
زنده باد قهر نقلابی
مرگ بر پست مدرنیسم