حسن معارفی پور
یکی از بزرگترین مشکلاتی که من با ایرانی جماعت دارم این است که به جای نقد ماهییت مطالبم به فرم نوشتاری و کاربرد کلمات گیر می دن. رفیق عزیز، دوست من، برادر، خواهر، اشنا، اقوام و خویشاوندان، اکبر گنجی تروریست و فاشیست هم به لنین گیر داده که زبانش “خشن” است. پوپولیست نباشید و مطالب را سطحی مطالعه نکنید. اگر نقد محتوایی دارید، در خدمتیم، وگرنه گفتن اینکه، این کلمه را به کار بردی و ان کلمه را به کار نبردی و اینکه به جای جنایتکار و تروریست و فاشیست باید بگیم “نامهربان” و “ذره یی خطرناک” و “راست پوپولیست” که نقد نشد. من دوستان و رفقایم را با زبان “محترمانه” اما اصولی و سیستماتیک نقد میکنم و برای نابودی دشمنانم می جنگم و هیچ گونه دیپلماسی ایی با دشمن ندارم. دیپلماسی چیزی جز دو رویی و ریاکاری اپورتونیستی و ضدیت با اخلاقیات مترقی و پیشرو سوسیالیستی و کمونیستی نیست. من دیپلماتیک نبودم، نیستم و نخواهم شد و این ربطی به سن و سال هم ندارد. الان 32 سالم است، 12 سال پیش خیلی ها می گفتند وقتی که این شور و شوق انقلابی ات تمام شد، دیپلماتیک برخورد خواهی کرد و ادبیاتت را علیه دشمنانت تغییر خواهی داد، از ان زمان تاکنون نه تنها دیپلماتیک تر نشده ام، بلکه رادیکال تر، ملیتانت تر، عمیق تر، انقلابی تر و یاغی تر شده ام و هر روز که می گذرد بیشتر از دیپلماسی این ابزار کثیف فئودالی که روکش مدرن بر روی ان کشیده اند، متنفر می شوم. من نه دیپلماتم نه سیاستمدار بورژوایی و نه پارلمانتاریست و نه اکادمیسن و نه روشنفکر ژیگولی! من یک کمونیست انقلابی هستم و اگر کمونیست بودن، در دو دهه ی گذشته بعد از فروپاشی شوروی، سقوط دیوار برلین، عروج نئولیبرالیسم جهان خوار و گفتمان ارتجاع پساساختارگرایی و پسا استعماری ننگ به حساب می امد، ما در همان دوران نوجوانی این پی را به تن خود مالیده بودیم و “ننگ” کمونیست بودن را با افتخار قبول کرده بودیم. کسانی که تلاش می کردند با جعل تاریخ از کمونیسم و کمونیست ها هیولا بسازند، را در عرصه ی مبارزه ی روزمره در محیط کار و زندگی و دانشگاه و احزاب سیاسی به شدیدترین شیوه ی ممکن نقد کردیم و در مقابل پاچه گرفتن این سگ های هار بورژوازی ایستادیم و بر حقانیت “هویت” کمونیستی خود، پافشاری کردیم و بر دهان خیلی ها مشت محکمی کوبیدیم و تسلیم ترساندن از دیپورت به ایران و گرفتن معاش روزمرگی، سرکوب پلیسی و زندان و ازار و اذیت هم نشدیم و به ان افتخار هم می کنم که امروز بعد از سال ها مبارزه علیه این وضعیت مرگبار همچنان راسخانه و بدون ترس از اشتباه کردن، با تعابیر خودم از کمونیسم مارکسی، کمونیست، انقلابی و رادیکال بودم، هستم و خواهم ماند. تا روزی که ستم و استثمار هم وجود داشته باشد، من کمونیست خواهم ماند، چون هیچ الترناتیو دیگری غیر از کمونیسم نمی تواند به بهره کشی انسان از انسان پایان دهد. اگر حرفی برای گفتن داشتین، لطف کنید نقد محتوایی کنید، وگرنه من بحث های اخلاقی با معیارهای اخلاقی جامعه ی عقب مانده را پشت گوش خواهم گذاشت و نقدهای درست و اصولی را روی چشم. من نقد می کنم تو فحش بده، اما در میان فحاشی هایت یک نقد اصولی بکن!