بازار مکاره ی “اکادمیسین” های “تئوری” پرداز

بدبختی بسیار از “اکادمیسین” های ابله روزگار ما از جمله یک مزدور وابسته به سی آی ای مانند دانیل بل و بقیه ی اکادمیسین های غیر ایرانی و ایرانی این است، که به چیزهایی اهمیت می دهند که خیلی “نو” باشد. برای نمونه اگر به کتاب های دانیل بل مراجعه کنید، با صد هزار پست برخورد می کند: پست صنعتی، پست مدرن، پست کاپیتالیسم، پست مذهب، پست سکولاریسم، پست پست پست پست پست و ووو پست. این گوساله تصور می کرد با اضافه کردن یک پست به هر مساله ی ماهییت ان را می تواند عوض کند، اما این حماقت محض است که بتوان با اضافه کردن یک پست یا نو یا نئو به مدفوع از ان طلا ساخت. مثلا پست مدرنیسم، اگرچه بازگشت ارتجاعی به ماقبل مدرنیسم و ارزوی بازگرداندن چرخه های تمدن به دوران کشاورزی و شکار است، اما توسط بسیاری از اکادمیسین های ازوتری (صوفی مسلک) به عنوان یک گه مقدس چپ نما در نظر گرفته می شود. اگر کسی مدرنیته را به عنوان یکی از اشکال روبنایی جامعه ی صنعتی و سرمایه داری در نظر نگیرد و از این زاویه به نقد مدرنیته نرود، بی گمان یک محافظه کار عقب مانده است، اما اگر کسی پست مدرنیسم را تنها به خاطر واژه ی پست یعنی پسا، مترقی بخواند، هم یک مرتجع محافظه کار است.

چپ های رفورمیست که امروز مدعی تئوریک بودن هستند و همچون قورباغه هرازگاهی واق واق “تئوریک” می کنند، از این راهکارها برای “مدرن” و “نو” جلوه دادن نظریات خود بهره می گیرند. برای نمونه موشه پوستون که در میان چپ های رفورمیست ایرانی و در میان صهیونیست های نئوفاشیست در اروپا جایگاه ویژه یی پیدا کرده است و پدر انتی دویچ ها (یعنی المانی ستیزان) صهیونیست خوانده می شود،( کسانی که سرشان به موساد وصل است و سالانه میلیون ها پول از جانب دولت اسرائیل برای مبارزه با کمونیسم و توسعه ی صهیونیسم می گیرند)، هم از این راهکار برای تحمیق توده بهره می گرفت. موشه پوستون به سبک نئولیبرال هایی همچون کارل پوپر ملعون، یک کاریکاتور از مارکسیسم که از جانب انستیتوی مارکسیسم لنینیسم و توسط نوادگان استالین به عنوان مارکسیسم به خرد مردم داده می شد، را گرفته بود و با چوب زدن به این کاریکاتور در تلاش بود، کلیت مارکسیسم را زیر سوال ببرد. موشه پوستون سعی می کند به مارکسیسم “سنتی” حمله کند، بدون اینکه مستقیم با مارکس سرشاخ شود. حمله ی پوستون به مارکسیسم سنتی تنها حمله به گرایشات عقب مانده یی که توسط چپ سنتی به اسم مارکسیسم به خورد مردم داده می شد و می شود، نیست، بلکه حمله به کمونیسم و فلسفه ی پراکسیس مارکسیستی است. پوستون تلاش دارد که نظریات و ارای مارکس و انگلس را سنتی قلمداد کند، تا بر مدفوع پست مدرنیستی خود روکش طلا بکشد و ان را در بازار مکاره ی اکادمیک به ابلهان و نه جویندگان دانش و علم به عنوان کالای “نو” بفروشد.

متاسفانه شاهد هستیم که انسان های کار کشته ی “تئوریکی” همچون کمال خسروی، چگونه این روزها به صورت ضمنی از پوستون دفاع می کنند.

موشه پوستون، ادرونو، هورکهایمر، مارکوزه، هابرماس، هونتس، فوکو، دریدا، گوتاری، هارت و نگری، ژیژک، لیوتار ووو دشمنان قسم خورده ی کمونیسم و فلسفه ی پراکسیس هستند و در خرتوخر دنیای اکادمیک همچون گوسفندی که برای علف بیشتر مع مع می کند، دنبال سهم خودشان بودند و هستند.

نباید اجازه داد این پست مدرنیست های پست “فطرت” به عنوان تئوریسین چپ و کمونیست به جامعه معرفی شوند.

حسن معارفی پور

اترك تعليقًا

إملأ الحقول أدناه بالمعلومات المناسبة أو إضغط على إحدى الأيقونات لتسجيل الدخول:

شعار ووردبريس.كوم

أنت تعلق بإستخدام حساب WordPress.com. تسجيل خروج   /  تغيير )

Facebook photo

أنت تعلق بإستخدام حساب Facebook. تسجيل خروج   /  تغيير )

Connecting to %s