در امتداد سنت رومانتیزه کردن مبارزات طبقاتی و کمونیستی برای رهایی انسان، طبقه ی کارگر و زنان به عنوان نیمی از جامعه و درصد چشمگیری از طبقه ی کارگر، مراسم هشت مارس سنندج که به “لنینگراد کردستان” و “قلب سرخ خاورمیانه” مشهور شده بود، به سبک عروسی های سنتی در سنندج برگزار شد.
رژیم ملعون و منفور جمهوری اسلامی ایران آرزو می کند، که فعالین چپ و کمونیست رومانتیزه شوند و “سرعقل” بیایند و دیگر به انقلاب “خشونت امیز” فکر نکنند. در همین راستاست که آثار پست مدرنیست ها، این دراویش و صوفیان سوفیست ضد عقلانیت، به وفور در ایران ترجمه می شود و هابرماس این مرتیکه ی مرتجع و پاچه خوار بورژوازی، در طویله ی آکادمی ایران “مارکس” کوچک خوانده می شود و هسته ی مطالعاتی “ژیژک خوانی”، این تیمار روانی است، جدی نگیرید، و فوکو و ادورنو خوانی شکل می گیرد. تمام این جریانات با چراغ سبز حاکمیت برای زدن انقلابی گری سوسیالیستی همچون مور و ملخ هجوم آورده اند، تا چپ و کمونیسم انقلابی را بزنند. وضعیت چپ های متوهم خارج کشور که دست شویی رفتن فلان فعال کارگری تا مغز استخوان مرتجع و فاسد را بازتاب می دهند و هر اعتراض دو نفره یی را انقلاب می خوانند و در کمال پررویی و بی شرمی هم پایشان را توی یک کفش کرده اند، که اعتراضات اخیر در ایران را ادامه ی “انقلاب” “انسانی” سبز در سال ۸۸ بخوانند، بهتر از این برادران و خواهران مطرب نیست.
یکی از رفقای کمونیست نازنینم در جلسه یی بهم گفت، حسن چرا جمهوری اسلامی این بیچاره ها را می خواسته بگیره و بکشه؟ این ها که هیچ کاره ن! می گفت این ها که توی اروپا با دیدن یک سری امکانات سوسیالی تحقیرآمیز آنچنان ذوق زده شده اند، که سوسیالیسم و کمونیسم را پشت گوش انداخته و هدفشان از شرکت در این “جلسات سیاسی” بیرون آمدن از تنهایی و دور هم رقصیدن و عرق خوری است.
آن موقع کمی از دستش ناراحت شدم، اما وقتی که این طیف های چپ را می بینیم بیش از پیش به این نتیجه می رسم که حق با او بود.
بهرحال این سنت مطرب بازی و دلقک بازی سنتی کمونیستی نیست. ادم میتواند عروسی بگیرد و همین کار را بکند. اصلا عروسی هم نه سالی یک بار تولد بگیرد.
به خودتان بیایید، قبل از اینکه در لجنزار کثافت پست مدرنیسم غرق شده باشید.