نگاهی گذار به اوضاع منطقه
انچه براى كاپيتاليسم از ذره ى اهميت برخوردار نيست، منافع طبقه ى كارگر جهانى است. مستقل از مساله ى مليت،زبان،نژاد، مرز و جغرافياى سياسى، به عنوان برساخت هایی که محصول سیستم سرمایه داری و ایدئولوژی بورژوایی هستند، ناسيوناليسم و مذهب دو شالوده ى اساسى سيستم سرمايه دارى هستند، که برای بازتولید مناسبات نابرابر موجود در خدمت سیستم حاکم عمل کرده و به تحمیق بیش از پیش توده ها و از خودبیگانگی انسان کمک کرده و می کنند. این ایدئولوژی ها به عنوان ابزاری در درست طبقه ی حاکم هستند، كه همواره سرمايه دارى با بهره گیری از ان در تلاش بوده و خواهد بود كه ايدئولوژى خود را به طبقه ی کارگر و ستمکشان تحمیل کند و جهت پيشبرد منافع اقتصادى،سياسى و اجتماعى خود از ان استفاده کند.
سرمايه دارى با برنامه ى هاى سيستماتيك و حساب شده اش همواره از طريق تبليغ و ترويج خرافات مذهبى و ناسيوناليستى و تحريك عرق ملى، طبقه ى كارگر و قشر زحمتكش جامعه را در سطح جهانى، از مسیر نبرد طبقاتی علیه سیستم منحرف ميكند و از این طبقه، در نبرد ارتجاعى خود با ساير رقباى بورژوايى خود به عنوان سپر بلای سرمایه داری بهره بگیرد. ناسيوناليسم و مذهب و طرفداران اين تيپ و قماش هرگز قادر نبوده و نخواهند بود نسيمى از ازادى،رفاه ،ارامش،امنيت،صلح و دیگر نيازهاى انسانى جامعه ى جهانى را به ارمغان بياورند.
دونالد ترامپ فاشيست با سخنرانى هاى ديوانه وارش بار ديگر چوبى در لانه ى زنبور شوينسم عرب و فارس فرو كرد و بهانه ى دست اين دار و دسته ها داد كه بار ديگر تفکرات ناسیونال شوينيستى خود را به شکل استفراغ فاشیستی بالا بياورند و زير سر دادن شعار هاى شوينستى، طبقه ى كارگر عرب و فارس را بر عليه ى همديگر تحريك كنند. نامبردن از خليج به اسم ” خليج عرب”، چنان بهانه ى دست احزاب و نيروهاى ناسيونال شوينستى ايرانى داده است كه تمام جناح هاى فاشيسم ايرانى از شاخه ى جمهورى اسلامى تا سلطنت طلبان گرفته، دست همپیمانی و اتحاد به يكديگر داده و حمايت و پشتيبانى خود را براى دفاع از حفظ نام و اعتبار “ملی”، خلیج “فارس” اعلام كردند. براى نمونه ميتوان به عكس العمل پان ايرانيست ها، شوينيست هاى فارس اريايى اشاره كرد كه با نوشته نامه نگارى و گلايه كردن از ترامپ فاشيست، نارضايتى خود را جهت مواضعش اعلام داشته اند. بدنبال همين مواضع شاهد گلايه ها و دلخورى اريايى ها از يكطرف و از طرف ديگر موج شانتاژ و توهين جماعت اريايى در فضای مجازی به اعراب و غیره هستيم. موضوعى كه ترامپ رئیس جمهور فاشیست امریکا به ان اشاره کرد، موجب حساسيت فاشيست هاى ايرانى شده است. ترامپى كه تا ديروز الگوى دمكراسى خواهى براى اسهال طلبان “إصلاح طلب”و سلطنت طلبان، در پوزیسیون بود ، امروزه مايه ى ناراحتى و گلايه كردن اين عده اى بيمار سياسى شده است. این توهم مالیخولیایی راسیستی طبقات حاکم به شکلی خود را در بین اقشار و طبقات تحت ستم بازتولید می کند، که انگار اگر خلیج “فارس” و نه عرب باشد، طبقه ی کارگر ایران رها خواهد شد! طبقه ى كارگر عرب و ايرانى بايد به اين مساله واقف باشد كه در واقع اين موضع ترامپ كه كاملا برنامه ريزى شده مطرح شده است،دام ديگرى است كه بار ديگر مبارزات بر حق طبقاتى شان را به حاشيه می راند. مساله ترامپ و دولت فاشيست امريكا خليج عربى يا فارس نيست، بلكه تحريك احساسات قومپرستانه و میهن پرستانه برای دامن زدن به جنگ قومی بر سر کشمکش های خاورمیانه و تقسیم این منطقه در امتداد پروژه های امپریالیستی امریکا و غرب و برای دستیابی به منابع اولیه ی ارزان است.
امریکا، عربستان سعودى، اسلام سلفی در خاورمیانه، ناتو و دیگر خونخواران جنگ طلب در یک جبهه قرار گرفته و جمهوری اسلامی هم در جبهه ی مخالف سیاست های امپریالیستی خود را زیر نام گسترش اسلام شیعی در خاورمیانه دنبال می کند و عملا با تمام اختلافاتی که دارند، در جبهه ی روسیه قرار گرفته است. ایران در سوریه به بزرگترین حامی نیروهای اسد تبدیل شده است و عملا در چند سال گذشته مانع سقوط دولت فاسد و خانواده ی فاشیست اسد شده است. در عراق بعد از حمله ی امریکا توانست هژمونی را به دست بگیرد و جای امریکا را تنگ کند، امروز از طریق عبادی و لیست شیعه و حشد شعبی منافع امپریالیستی خود را دنبال می کند و به صورت غیر مستقیم در حال تدارک حمله به کرکوک و شروع جنگ است.
موضوع رفراندوم در كردستان عراق و حوادث پس از ان
به دنبال رفراندوم در كردستان عراق و راى ٩٢٪ ى مردم كردستان به تشكيل دولت مستقل كوردی، همانطور که پيش بينى ميشد، با عكس العمل شديد و حساب شده اى دول غربى بطور عام و دولت مرتجع مركزى عراق، دولت فاشيست اسلامى اردوغان و جمهورى فاشيست اسلامى ايران بطور اخص روبرو شود. بعد از اعلام نتايج اراى مردمى بلافاصله دول نامبرده اعلام كردند كه بهيچوجه اجازه نخواهند خواست دولت مستقل كردستانى در جغرافياى سياسى منطقه شكل بگيرد و عراق تجزيه شود. سفر اخير اردوغان به ايران، نشست های ديپلماتيك سران رژيم فاشيست اسلامى ايران با روساى مركزى دولت عراق ، همگى دال بر اين موضوع بود كه انها سر اين مساله اتفاق نظر داشتند و اعلام كردند كه،ما مخالف تشكيل دولت كردى هستيم.
چند روز بعد از اعلام نتايج رفراندوم ،دولت جمهورى فاشيست اسلامى ايران نيروهاى خود را به مناطق مرزى روانه كرد و تحت لواى مانور بمناسبت دفاع “مقدس”، غير مستقيم آلارمی به مردم كردستان عراق داد كه فكر دولت مستقل كردستانى را از ذهنشان بيرون كنند،در غیر این صورت خطر جنگ دامنشان را خواهد گرفت.
انچه بديهى است ،اين مساله است،كه در حال حاضر دولت عراق، به امر و فرمان خامنه اى و قاسم سليمانى جنايتكار، شبه نظاميان شيعه ” حشد شعبى” را زير نظارت نيروهاى سپاه پاسداران روانه ى شهر كركوك كرده است. در رسانه ها و شبكه هاى اينترنتى شاهد هستيم ،كه بر اين مساله تاكيد ميشود كه امكان جنگى خانمان سوز در اين شهر بر عليه ى پيشمرگان كرد و مردم شهر كركوك در شرف وقوع است. بدون شك شروع درگيريها بار ديگر منجر به دخالت بيشتر دول مرتجع و تروريست پرور غربى و منجمله امریکا در منطقه خواهد شد. ما ضمن اينكه حمايت و پشتيبانى خود را از جامعه ى كردستان و طبقه ى كارگر كردستان اعلام ميداريم ،همزمان نيز بر اين عقيده پايبند هستيم، كه در صورت اجبار ،مقاومت و ايستادگى مردم كردستان عراق “مستقل از ميليشياى بارزانى و طالبانى” بر عليه ى جنگ تحميلى و اشغالگرانه، يك امر حياتى است و انتخابى جز از اين به منزله ى به خاك و خون كشيدن مردم شهر كركوك و جامعه ى كردستان عراق است. ما بخوبى ميدانيم كه در صورت وقوع اين جنگ، که ابزارى براى قدرت طلبى و سهم خواهى بيشتر دول منطقه است و در اخر منفعت و سودش به سود حاکمان است. انچه براى طبقه ى كارگر باقى ميماند فقر و فلاكت و بيكارى در سطح وسيع است. تنها يك وظيفه در مقابل طبقه ى كارگر و جامعه ى كردستان قرار دارد و ان اينست كه بايد متحد و يكپارچه قدرت خود را براى نابودى و سرنگونى طرفين جنگ یعنی حاکمان کردستان و حشد شعبی و جمهوری اسلامی جنایتکار بكار بگيرند. ميليشياى كردى و حشد شعبى و سپاه پاسداران هر دو جناح سر و ته يه كرباسند و منافع مشتركى با هم دارند. انان دشمنان اصلی مردم کردستان هستند و هیچ ربطی به منافع توده ی مردم ندارند.
مردم بايد با اراده ى پولادين و انقلابى شان پوزه ى اين مرتجعين از گور برخواسته را بر خاك بمالند و منطقه ى را به جهنمى براى ميليشياى مرتجع دست پرورده ى غرب، امريكا و جمهوری اسلامی تبديل كنند. براى نابودى هرگونه توحش،جنگ،تفرقه افكنى،اواره شدن ميليون ها انسان در منطقه و سطح جهانى راه گريزى جز اين وجود ندارد كه مردم و طبقه ى كارگر در سطح منطقه ى متحدانه در سنگر مقاومت جاودانه،از منافع برحق و انسانى خود دفاع نمايند و اجازه ندهند بيش از اين دول غربى و كشورهاى مرتجع منطقه در تعيين سرنوشتشان مداخله نمايند.
لازم به ذكر است كه ما نه تنها مخالف نابودى و ريشه كن شدن جريانات فوق ارتجاعى اسلامى،مذهبى،ايدئولوژيكى،كاپيتاليستى نیستیم،بلکه دخالت ناتو در منطقه را اشغالگری اشکار می دانیم و همزمان مخالفت خود را با نيروهاى مزدور و ضد بشرى جناح بارزانى و طالبانى ابراز ميداريم. انچه مسلم است سناريوى سياهى است كه منطقه را بيش از هر دوره ى ديگرى مورد تهديد قرار داده و در اين میان، ميليشياى بارزانى و طالبانى نيز به عنوان مزدوران و چاكران بورژوازى جهانی و منطقه یی، وظيفه و خوشخدمتی خود را در طول ٢٧ سال اخير به نحو احسن پيش برده اند و انصافا ميتوان گفت كه در برهه هاى مشخصى از تاريخ روى دول تروريست پرور غربى را سفيد كرده اند. جناح هاى طالبانى و بارزانى ديكتاتور به عنوان مافياى و شرکت های اقتصادى-سياسى-مذهبى دست اوردى جزء فقر و فلاكت،اوارگى،بيكارى،سركوب و قتل عام كمونيستها،كشتار مخالفين سياسى مستقل از هر نوع گرايش سياسى-دينى و حزبى، سر به نیست کردن روزنامه نگاران در كردستان عراق، ترور پيشمرگان و فعالين سياسى احزابى همچون حزب دمكرات كردستان ايران و كومله و ساير احزاب كردستانى و ايرانى، کشتار زنان، خدمت به افزايش چشمگير امار زنان تن فروش در اثر فقر و فشار اقتصادى و صدها اقدام سياه ديگر نداشته اند. مردم مبارز و انقلابى و قبل از همه طبقه كارگر در همان حال كه بايستى نيروهاى غربى را با خاك يكسان كنند،در كنار ان بايد خواهان سرنگونى و براندازى حكومتى باشند كه اين دو جناح مرتجع در سه دهه ى اخير پايه گذارى كرده اند،چيزى كه مستلزم يك اينده ى روشن است و بدون ان، جامعه ى كردستان هرگز روى ارامش، اسایش،خوشى و رفاه را به خود نخواهد ديد.
طبقه ى كارگر كردستان بايد با برافراشتن پرچم سوسياليسم و انقلاب و با سر دادن شعارهاى راديكال و انقلابى ،خود را از شر اين جريانات قومپرست عشیره یی، مافیایی و شرکت های دست نشانده ی امپریالیسم جهانی، براى هميشه خلاص كند و انان را به زباله دان تاريخ بسپارد. همين سپاه پاسداران كه امروز دوش به دوش حشد شعبى و جريانات اسلامى مرتجع و خونخوار ،تانك ها و نيروهاى خود را بر عليه ى جامعه ى كردستان به كار گماشته است، يار و ياور قديمى و چند دهه ى دو مافياى سردمدار مافياى طالبانى و بارزانى” تا به امروزه بوده است. قاسم سليمانى تروريست و جلاد تا ديروز از ديدگاه ناسيوناليسم كوته فكر و مرتجع كردى ، مظهر مقاومت و ايستادگى بر عليه ى داعش و احزاب تروريست اسلامى در منطقه محسوب ميشد.
براى نمونه ميتوان به سخنرانى محمود سنگاوى اشاره كرد،كه در ان ياداور شد ،كه در تاريخ كردستان چهار مرد” به قول خودش” مثل قاسم سليمانى را نميتوان يافت. تا انجا كه منافع رژيم جلاد اسلامى ايران با مافياى بارزانى و طالبانى در يك جوى ميرفت ،شاهد حتى كوچكترين نقدى از جانبشان بر عليه ى قاسم سليمانى تروريست و رژيم فوق مرتجعش نبوديم. ولى امروزه كه قاسم سليمانى اقدام به چنين عملى كرده است،ناسيوناليسم از خواب برخواسته ى كردى بحث از جنگ و مقاومت ملى بر عليه ى قاسم سليمانى و سپاه پاسداران و حشد شعبى بر زبان مياورد. انگار فراموش كرديد كه مسعود بارزانى و جلال طالبانى (گور به گور) به دفعات مكرر رژيم سرمايه دارى اسلامى ايران را دوست و برادر جامعه ى كردستان معرفى ميكردند. انگار فراموش كرد ه ايد كه همين جلال طالبانى دست تمامى ديكتاتورهاى پيشين و كنونى منطقه و غربى را با افتخار بوس ميزد. انگار فراموش كرديد كه همين جلال طالبانى يكى از عاملين اصلى در مساله ى استفاده از سلاح شيميايى در حلبجه بود. جلال طالبانى بعد از اين واقعه ى خانمان سور با نهايت وقاحت ابراز داشت كه اى كاش دو حلبجه ى ديگر وجود داشت. انگار يادتان رفته كه با همكارى و توطئه طالبانى بود كه سپاه تروريست پاسداران نيروهايش را بر عليه ى پيشمرگان حزب دمكرات كردستان ايران روانه شهر كويه كرد.
اعزام نيروهاى همين سپاه پاسداران به قلب شهر هولير (اربیل) در سال هاى 1996 و ترور چند صد پیشمرگ کومه له و حزب دمکرات و دیگر احزاب اپوزیسیون ایرانی در کردستان عراق به دست جمهوری تروریست اسلامی، با همکاری احزاب ناسیونالیستی کردی حاکم در کردستان عراق و چراغ سبز انان صورت گرفته است.
رفراندوم بارزانى و دنباله رو هاى سياست هاى ناسيوناليسم كرد
مسعود بارزانى كه در ماه قبل با به نمايش گذاشتن مضحكه ى به اسم رفراندوم با شعور اجتماعى و سياسى مردم كردستان بازی کرده و به معناى كلمه، توده ی مردم را بازيچه ى دست خود قرار داد و با اعلام تشكيل دولت مستقل كردى خود را به كاريزماى بدون چون و چراى ناسيوناليسم كرد و چپ غير كارگرى مبدل كرد، از زوایه کمونیسم و منافع طبقه ی کارگر شدیدا زیر سوال است. بدنبال موضوع رفراندوم از جانب شخص بارزانى ديكتاتور ،شاهد ان بوديم كه نيروهاى فوق ارتجاعى مذهبى و ناسيوناليستى و چاكر منش غربى نيز در به تحريف كشاندن شعور جامعه ى كردستان عراق ،ايران ،سوريه و تركيه نقش خود را به خوبى ايفا كردند. نمايشى كه موجب نمايان تر شدن چهره ى کریه ی جريانات نامبرده شد و دست اين قبيل جريانات را بخوبى رو كرد. مسعود بارزانى با سياست عوام فريبانه اش نه تنها به هدف مورد نظر خود رسيد،بلكه در بين احزاب به اصطلاح “كمونيست”هژمونى خود را به تثبیت کرد. طبقه ى كارگر كردستان هرگز فراموش نخواهد كرد كه احزاب چپ نمایی چون حزب كمونيست ايران،حزب كمونيست كارگرى،حزب كمونيست كارگرى-حكمتيست” براى عقب نماندن از قافله ى بارزانى و حزب طالبانى ،چه جنجال و تبليغاتى را به راه انداخته بودند. به معناى كلمه ميتوان گفت اين جريانات نيز همانند احزاب ناسيوناليست كردى بمثاله ى خارى در چشم طبقه ى كارگر كردستان بشمار مى ايند و برای همیشه به جریاناتی خرده بورژوایی و راست تبدیل شدند. همانطور كه لنين بدرستى در جواب به كائوتسكى اذعان ميكند،كه اينان در تئورى كمونيست و در خوش بينانه ترين حالت در عمل انقياد ماركسيسم هستند. حزب كمونيست كارگرى كردستان عراق را نيز نبايد فراموش كرد كه انصافا سنگ تمام گذاشت و به سیاه لشکر بارزانی تبدیل شد.
مخالفين مساله ى رفراندوم و مواضع متفاوت
در روزهای اخير شاهد گسترش موج مسموم و لمپن مابانه از جانب چاكر منشان بارزانى ديكتاتور بوده ايم،كه در نهايت گستاخى هر مخالفی با پروژه ی رفراندوم را نوكر منش و جانبدار حشد شعبى و سپاه فوق ارتجاعى پاسداران قلمداد ميكنند. وقاحت و گستاخى هم حد و مرزى دارد. هر شخصيت سياسى كه يك ذره شعور و درايت سياسى داشته باشد بخوبى به اين مساله واقف است كه اين خزعبلات اتهاماتى پوچ و واهى بيش نيست. در واقع ميخواهند از يكطرف با تشكيل اتمسفر و جو نامسموم سياسى مخالفين خود را بدر كرده و از طرف ديگر حمايت و پشتيبانى شان را از دو مافياى بارزانى و طالبانى كه ثمره ى جز سيه روزى در سه دهه ى اخير براى مردم كرستان عراق نداشته اند لاپوشانى كنند. مخالفت ما با رفراندوم در كردستان عراق از زاويه ى منافع طبقه ى كارگر كردستان عراق و خود عراق بود و همان زمان نيز پيش بينى كرديم كه با اعلام تشكيل دولت كردى بيش از پيش مافياى بارزانى و طالبانى به سفره ى خالى طبقه ى كارگر و مردم زحمتكش يورش خواهند برد. همان موقع پيش بينى كرديم با اعلام دولت مرتجع كردى انبار باروت جنگ و خونريزى در عراق و کردستان ممکن است منفجر شود و خطر جنگ قومی را پیش بینی می کردیم. ما بارها اعلام کردیم که حق تعین سرنوشت ملل امر نیروهای بورژوایی نیست و بورژوازی از این مساله به دنبال بازتولید قدرت و هژمونی خودش است و سران حاکم در کردستان عراق چندین دهه است که این مساله را همچون استخوان لای زخم هر بار با یک تکان دادن، به درد اورده و درمان ان را همیشه به تاریخ های نامشخص موکول می کردند. ما اعلام کردیم که طبقه ى كارگر كردستان بايد واقف باشد كه نه تنها رفراندوم و دولت مستقل كردى هيچ ربطى به منافع طبقاتى شان ندارد،بلكه به گوشت دم توپ بورژوازى كرد و دولت ارتجاعى اقليم كردى منجر خواهد شد. بدون شك عاملين اصلى سه دهه ى سيه روزى جامعه ى كردستان و طبقه ى كارگر كردستان عراق مافياى بارزانى و طالبانى هستند، به همین خاطر نباید دشمن را اشتباه گرفت. دشمنان طبقه ی کارگر در کردستان طبقه ی کارگر عرب و غیر کورد نیستند، بکله حاکمانی هستند که راسیستی ترین، فاشیستی ترین و ارتجاعی ترین سیاست را به پیش می برند و مردم عادی را به جان همدیگر می اندازند. طیف ارتجاعی مخالف رفراندوم در کردستان عراق به رهبری شهسوار عبدالواحید یک جریان مشکوک سوپر ارتجاعی مزدور است و مخالفتش با رفراندوم هم شدیدا مشکوک بود. این طیف را نباید جدی گرفت و باید به ریششان خندید. مخالفت ما رفرادوم با مخالفت سطحی این جریان خرده بورژوایی مرموز و مزدور متفاوت است.
هسته ی مرکزی گفتمان رادیکال
آلمان 15.10.2017