هر سال در ماه محرم جمهوری اسلامی مثل هر سال سنت بازتولید مذهب و توحش بربریتی خود و مهندسی افکار توده ی مردم را به کار می گیرد و اراذل و اوباش قمه کش و لمپن و پیر و جوان و کلا متوهمین به این نظام را همچون گله ی گوسفند به خیابان ها و حسینه ها اورده تا با قمه زنی، شمشیر زنی، زنجیر زنی، سینه زنی و غیره این توده ی مردم “عاطفی” اما بی شعور را بیش از پیش از خود بیگانه کند. سنت سینه زنی و قمه زنی مخصوص ایرانیان داخل کشور نیست، بکله این سنت به بین ایرانیان خارج کشور و کسانی که تحت نام پناهنده حالا به هر دلیلی راهی غرب شده اند می شوند و هر ساله خیابان های فرانکفورت و هانوفر و تورنتو و استکهلم و لندن، با مارش سیاه پوشان سیاه اندیشان طرفدار جمهوری اسلامی و شیعه ی اثنی عشری سیاه می شود و افکار پوسیده ی هزار و چند سال پیش توسط کسانی بازتولید می شود، که خود اغلب مصرف کنندگان مواد مخدر، مشروبات الکلی و بازدیدکننده ی اماکن “توریسم” جنسی (بخوانید تروریسم روحی علیه وجود زن) در خارج کشور هستند و هر سال یکی دو بار برای تفریح و نشان دادن اینکه در اروپا زندگی می کنند، به ایران سفر کرده و جدا از دادن اطلاعات به سازمان های جاسوسی و خونخوار رژیم، برای مردم تحت ستم ایران قمپز در کرده که ما خارج کشور نشین هستیم و در اروپا و امریکا صاحب “شرکت” هستیم! من نمی دونم چرا ایرانیان اروپا به خصوص غیر سیاسی های و سیاسی های طرفدار جنازه ی متعفن سلطنت تا این اندازه عاشق واژه ی “شرکت” هستند. این بماند که اکثریت پناهندگان از جمله خود من در اروپا و کشورهای غربی به پست ترین مشاغل اجتماعی تن داده اند و سال ها کار سیاه و ظرف شویی و توالت مردم شستن و پیرزن و پیرمرد شستن را تجربه کرده اند. به شخصه ایرانیانی را می شناسم که اینجا ادعا می کنند که در ایران چندین شرکت و ماشین گران قیمت داشته ولی برای شستن توالت و ساعتی 6 یورو کار سیاه حاضرند تن به هر حقارتی بدهند. این قضیه را می گذارم برای فرصتی دیگر.
اما دلیل این خودزنی در ماه محرم چیست؟
مردم ایران در داخل کشور به پارتی و جشن و سرگرمی و مشروب خوری و کارناول و سکس خارج از ازدواج و غیره نیازمندند، اما تمام این مسائل باید در خفا صورت بگیرد و مردم از سایه ی پلیس هم می ترسند. دولت در ایران تا خصوصی ترین مکان های زندگی انسان ها یعنی تخت خواب هم پیش می رود و مردم تا حدود زیادی این را قبول کرده اند، اگر قبول نکرده بودند چهل سال این حکومت وحشی و فاشیست را تحمل نمی کردند و در مراسم های مذهبی ایی که این حکومت نفرین شده و منحوس سازمان می دهد، شرکت نمی کردند. بلاخره مردم ایران به همین “آزادی های یواشکی” و بردگی آشکار در بیرون از محیط تن داده اند و با خودزنی و تیکه پاره کردن وجود خود بدجوری به ارگاسم روحی می رسند، همانطور که با مصرف تریاک و هروئین به ارگاسم روحی می رسند.
در بین تمام توده هایی مردم از کشورهای مختلف که تاکنون شناخته ام، تاکنون بی جربزه تر، ترسو تر و دورو تر از توده ی مردم ایران ندیدم. در ایران توده ی مردم در سطح وسیع هم راسیست اند، هم مذهبی اند، هم مسلمانند، هم از اسلام متنفرند، هم در خفا از “ازادی یواشکی” و سکس خارج از ازدواج اگر برایشان ممکن باشد، بهره می گیرند و عرق و تریاکشان هم می زنند و هم مسجد و حسینه و می روند و تسبیح و مهر دارند. هم به امام رضا و ابوالفضل قسم می خورند و هم یک صلیب بزرگتر از افسار شتر مالک اشتر به گردن اویزان می کنند. هم به اعراب فحش فاشیستی می دهند و هم به عربی نماز می خوانند و اسم کودکانشان را عربی و اسلامی انتخاب می کنند. به کوروش شتر می نازند، بدون اینکه یک کتاب تاریخی تا اخر خوانده باشند. در واقع هم می توان گفت که این ها قربانی هستند و هم می توان گفت در وجود هر کدام از این ها یک فاشیست خوابیده است. ربط دادن این همه تناقض به فرهنگ حاکمیت نمی تواند درست باشد، باید تاثیرات کانال های لس انجسلی و فیلم پرنو و غیره هم به ان اضافه کرد که شخصیت بی کاراکتر یک ایرانی بی همه چیز را نشان می دهد.
های مردم های بیچارگان خر نشوید و در مراسم توحش و قمه زنی شرکت نکنید و به بازتولید جهالت و از خودبیگانگی کمک نکنید.
من زبانم خیلی تلخ است، چون رفتار این جانورها هزار بار تلخ تر از زبان من است. فاجعه زمانی است که قربانی خود جانی می شود! به دیگران رحم نمی کنی به تن خودت رحم کن! اگر خودزنی می کنی خودزنی تو در خفا بکن و با یک گلوله مغز خودت را بترکان و این توحش را از میدان شهرها و محیط عمومی دور کن!
حسن معارفی پور