امروز سر کلاس “انسان شناسی” مذهب که بیشتر به بررسی تاریخی و اجتماعی و فرهنگی دلایل گرایش به مذهب و خرافات می پردازیم، از یکی از مدرسین که در مورد اعتقاد بسیاری از اقوام و ملیت های تحت سلطه ی مذاهب مختلف به جادوگر و شیطان صحبت می کرد، پرسیدم که تنها چیزی که ذهن من را به خودش مشغول کرده است این است که این انسان ها چقدر باید “باهوش” بوده باشند، که به چنین خزعبلاتی فکر کنند و در مورد وجود اشباح و جادوگر و سایه و شیطان قرن صحبت کنند و مردم را متقاعد کنند که این اشباح خیالی وجود دارند. گفتم اگر ادمیزاد عقل ش را به جای اینکه صرف این ترهات کند، به بررسی مسائل اجتماعی و فلسفی و اقتصادی و تاریخی اختصاص می داد، بی گمان هر کدام از این انسان های خرافی برای خود فیلسوف یا دانشمندی می شدند.
برادری یک بار تعریف می کرد و می گفت که خزعبلات خمینی که زیر نام اشعار”امام” گوربه گور در مدارس هم به خورد بچه ها داده می شد، را پیش یک شاعر برده اند و گفته بودند که شایعه شده که شما این اشعار را برای خمینی سروده ایی! ان شاعر محترم هم گفته بود این اندازه از … شعر گویی تنها از الاغی مثل خمینی بر میاید.
مردم خرافی و ابله این همه وقت اختصاص می دهند که به جن و جادوگر فکر کنند و در باره ی این اشباح صحبت کنند، اما به خود زحمت نمی دهند که یک دهم وقتشان را صرف مطالعه و تحقیق علمی کنند. باور به خزعبلات خرافی و مزخرف مانند جن و جادوگر و غیره، اگر کار شیادان نباشد، باید کار مجانینی باشد، که به جای جامعه باید در تیمارستان های روانی نگه داری شوند.
دنیای غریبی است نازنین و هنوز ما زیر حماقت بشر به اصطلاح مدرن کمرمان خم شده است.
یک رفیقی داشتم که چند سال پیش کمونیست شد، قبل از کمونیست شدنش عکس های پهلوان تختی و بهروز وثوقی را در این فیس بوک بیچاره شب و روز شش بار شر می کرد و با این که خودش زن است، ولی پهلوان بازی و سکسیسم و “مردانگی” را شب و روز تبلیغ می کرد.
دارالمجانین ها خالی از سکنه ولی جامعه پر از مجانین است. باید وضعیت این دارلمجانین ها را بهبود بخشید و انجا را به دانشگاه های تبلیغ علیه مذهب و خرافات تبدیل کرد و شیوه ی برخورد به مشتریان را انسانی تر کرد. از این طریق می توان جمعیت وسعی از انسان ها را در این دارالمجانین سکنا داد و ذهن های انان را از تفکرات الوده به مرور زمان پاک کرد و با افکار مترقی و انسانی اشنا کرد.