شکم به هر میزان گنده تر می شود، شعور پایین تر خواهد امد

در قرون وسطی در اروپا کشیش ها همچون مسلمانان امروز روزه می گرفتند، البته هنوز هم می گیرند، اما به سبکی دیگر، بگذریم. آن دوران روزه گرفتن طوری بود که مسیحیان در هنگام روزه گرفتن آزاد بودند نوشیدنی بنوشند، در اسلام چنین چیزی ممنوع است. آب خالی برای سیر شدن لازم نبود و کشیش ها و کارمندان کلیسا همیشه نان خشک را داخل آب ریخته و زمانی که حل می شد آب را می نوشیدند‌. نان خشک درون قابلمه های بزرگ آب به مرور تبدیل به الکل شده و جدا از برطرف کردن تشنگی و سیر کردن این کشیش ها و روزه داران مسیحی، کله شان را گرم کرده و حال خاصی بهشان می داد، به دنبال این بود که آبجو و بیر از درون کلیسا تولید شد. مسیحیت و کلیسا حداقل این “خدمت” را در مقایسه با اسلام داشته است!! در اسلام سر یک آبجو شلاق می خوری! مسیحیان کلاه گشادی سر خدایشان می گذاشتند و خدایی که وجود ندارد، را خر می کردند!
در قرون وسطی مثل امروز آبجو نوشیدن رایج بود و شکم های گنده ی پر از ادار و جیش که در المان بهش شکم ابجویی می گویند، سمبل پرستیژ اجتماعی و بالا دست بودن و دسترسی به مالکیت خصوصی بر زمین بود.
تا امروز این فرهنگ قرون وسطایی از طرق مختلف تولید و بازتوبید می شود. بر روی هر شیشه ی آبجو عکس یک شکم گنده ی فئودال و خونخوار زده می شود، تا از طریق گسترش فرهنگ نوشیدن و از خودبیگانگی به خاطر نوشیدن بیش از حد، مناسبات فکری فئودالی و قرون وسطایی بازتولید شود.
اگر شکم گنده ی پر از لجن و جیش پرستیژ اجتماعی است، پس انسان از خودبیخود شده ی بازتولید کننده ی این فرهنگ به اندازه ی یک توالت ارزش ندارد، چون در هیچ جایی به اندازه ی توالت عمومی جیش وجود ندارد.